استارتاپها به عنوان یکی از خلاقترین و البته پرچالشترین مدلهای کسبوکاری دنیای مدرن، بهسرعت در حال گسترش هستند و بین کارآفرینان پرطرفدار شدهاند. استارت آپ به شرکتهای نوپا یا حتی شبهشرکتهایی اطلاق میشود که هدفشان نوآوری یا بهبود فرآیندها است. اما چرا این نوع شرکتها به چنین محبوبیتی دست یافتهاند و چه عواملی در موفقیت یا شکست آنها تأثیر دارد؟ چرا بعضی به سودی هنگفت میرسند و تعداد زیادی از آنها فرومیپاشند؟
استارتاپ چیست؟
استارتاپ به معنای راهاندازی کسبوکاری جدید است که عمدتاً بر اساس یک ایده یا نوآوری شکل میگیرد. استارتاپها با چند ویژگی اصلی شناخته میشوند: معمولاً در مراحل اولیۀ توسعه قرار دارند، با شرایط عدم قطعیت مواجهاند و در نتیجۀ آن بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرند ولی با این وجود از پتانسیل بالایی برای رشد و گسترش برخوردارند. شرکتهای نوظهور به دنبال ایجاد محصولات یا خدمات جدیدی هستند که بتوانند بازار را به چالش بکشند و نیازهای خاصی را برآورده کنند. به طور خلاصه اینکه، استارت آپها دائماً به دنبال رشد، مقیاسپذیری و تأثیرگذاری بر بازار هستند.
یک استارتاپ با نوآوری، ریسکپذیری و تمرکز بر فناوری شناخته میشود. در واقع وجه تمایز این سازمانها با شرکتهای کلاسیک در همین مشخصههاست. شرکتهای سنتی بهندرت وارد بازارهای پرخطر میشوند و ترجیح میدهند مارکتی را انتخاب کنند شرایط روشن و قابل پیشبینیتری دارد. این معیارهای استارت آپی باعث میشود احتمال شکست شرکتهای نوظهور خیلی بالاتر باشد -کما اینکه نرخ موفقیت در این نوع کسبوکار خیلی بالا نیست- ولی از طرف دیگر همین معیارها به آنها کمک میکند سریعتر از کسبوکارهای سنتی عمل کنند و در پاسخ به تغییرات بازار انعطافپذیری بیشتری داشته باشند. این گرایش به استارت آپ بیدلیل نیست؛ در دنیای امروز با توجه به پیشرفت فناوری آیتی، سازمانهایی موفق خواهند بود که بتوانند خود را با این تکنولوژی وفق دهند و از پتانسیل آن به بهترین شکل بهره ببرند. به همین خاطر هم استارتاپها را نماد کسبوکار مدرن میدانند.
انواع استارتاپ
استارتاپها مثل کسبوکارهای سنتی به دستههای مختلفی تقسیم میشوند که هر کدام ویژگیها و اهداف خاص خود را دارند. در این سالها شیوههای مختلفی برای دستهبندی ارائه شده که یکی از معروفترین و موردپذیرشترین آنها را استیو بلنک مطرح کرده است:
- استارتهای سبک زندگی؛ در این نوع، افراد سبک زندگیشان را تبدیل به شغل میکنند و از تبلیغ و انجام آن پول درمیآورند. مثل بلاگرها یا اساتید موسیقی.
- کسبوکارهای کوچک؛ به شغلهای کوچکی گفته میشود که افراد با سرمایۀ خیلی کم به راه میاندازند و بیشتر متکی به خودشان است. مثل تأسیس فروشگاههای کوچک یا تدریس خصوصی.
- قابل گسترش؛ در این مدل، ایده حرف اول را میزند و تمام ماهیت کسبوکار را تعیین میکند. نکتۀ مهم اینجاست که این ایدههای منحصربهفرد، بسیار گسترشپذیر هستند و میتوانند خیلی سریع رشد کنند؛ چیزهایی مثل تاکسی اینترنتی یا شبکههای اجتماعی. هدف این استارتاپها جذب سرمایه و رسیدن به سود حداکثری است. استارتاپهای یونیکورن نمونۀ همین گسترشپذیری هستند.
- قابل خرید؛ هدف این استارت آپها رشد کردن و خریده شدن توسط شرکتهای بزرگتر است.
- کمپانیهای بزرگ؛ وجه مشخصۀ این استارتاپها این است که با یک محصول محدود شروع میکنند ولی بهمرور محصولات و خدمات جدیدتری به مشتری ارائه میکنند. در واقع به جای اینکه سازمان جدیدی تأسیس کنند، شرکت قبلی را بسط میدهند. اپل نمونۀ همین شرکت است؛ با کامپیوتر شروع کرد و بعدتر انواع گوشی و تبلت را ارائه داد.
- استارتاپهای اجتماعی: این نوع استارتاپها تمرکز بیشتری بر مسائل اجتماعی و محیط زیست دارند و به دنبال حل مسائل اجتماعی به شکل پایدار هستند. این مدل استارت آپها بیشتر از اینکه دنبال منفعت مادی و سود مالی باشند، به دنبال تغییر وضعیت اجتماعی هستند.
البته این دستهبندیها نهایی و قطعی نیست؛ برخی از استارتاپها ممکن است ترکیبی از این دستهها باشند یا حتی در مسیر رشدشان تغییر جهت دهند و از یک دسته به دستۀ دیگر بروند. ماهیت این دستهبندیها در این است که بازارهای متفاوت و پتانسیل هر یک مشخص شود تا استارتاپها بتوانند از فرصتهای گوناگونی که در مقابلشان هست، به بهترین وجه بهرهبرداری کنند.
پدیدۀ یونیکورن: معنای آن برای استارتاپها
استارتاپ «یونیکورن» به شرکتی گفته میشود که ارزش آن بیش از یک میلیارد دلار باشد. این شرکتها نمونههای نادری از موفقیت استارتاپی هستند.
ویژگیهای استارتاپهای یونیکورن
- رشد سریع: رشد با نرخ نمایی.
- بازار بزرگ: فعالیت در صنایعی با پایگاه مشتریان گسترده.
- مبتنی بر فناوری: استفاده از تکنولوژی برای مقیاسپذیری.
- برند قوی: شناخته شده و مورد اعتماد کاربران.
از استارتاپهای یونیکورن موفق میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- SpaceX: تحول در صنعت فضایی.
- Stripe: نوآوری در پرداختهای آنلاین.
- ByteDance (TikTok): تسلط بر شبکههای اجتماعی.
مدلهای کسبوکار استارتاپی
یک استارتاپ موفق نیاز به یک مدل کسبوکار قوی دارد تا درآمدزایی کرده و رشد پایداری داشته باشد.
۱. مدل فریمیوم (Freemium)
- ارائۀ یک محصول رایگان با قابلیتهای پریمیوم پولی.
- مثال: اسپاتیفای، دراپباکس.
۲. مدل اشتراکی
- دریافت هزینه به صورت ماهانه یا سالانه از مشتریان.
- مثال: نتفلیکس، ادوبی.
۳. مدل بازار
- اتصال خریداران و فروشندگان و کسب درآمد از کمیسیون.
- مثال: آمازون، اوبر، Airbnb.
۴. مدل تبلیغاتی
- ارائۀ محتوای رایگان و درآمدزایی از تبلیغات.
- مثال: گوگل، فیسبوک.
۵. مدل خدمات در لحظه (On-Demand)
- ارائۀ خدمات/محصولات به صورت فوری بر اساس تقاضا.
- مثال: اوبر، دوردش.
چگونه یک استارتاپ موفق ایجاد کنیم؟
ایجاد یک کسبوکار جدید چالشبرانگیز است، اما با پیروی از یک رویکرد ساختاریافته میتوان شانس موفقیت را افزایش داد.
۱. شناسایی یک مشکل و اعتبارسنجی ایده
- انجام تحقیقات بازار برای اطمینان از وجود تقاضا.
- اعتبارسنجی مفهوم از طریق بازخورد مشتریان و آزمایش اولیه.
۲. ایجاد یک طرح کسبوکار
- تعریف مخاطبان هدف، مدل درآمدی و استراتژی رشد.
- تعیین نیازهای مالی و پیشبینیهای اقتصادی.
۳. تأمین سرمایه
- روشهای تأمین مالی شامل سرمایه شخصی، سرمایهگذاری خطرپذیر و تأمین مالی جمعی.
- هر روش مزایا و معایب خاص خود را دارد.
۴. ساخت حداقل محصول قابل ارائه (MVP)
- توسعۀ یک نسخه اولیه از محصول برای آزمایش واکنش بازار.
- تمرکز بر ویژگیهای ضروری و بهبود آنها بر اساس بازخوردها.
۵. تشکیل یک تیم قوی
- استخدام افراد با مهارتهای مکمل.
- تناسب فرهنگ سازمانی و چشمانداز مشترک بسیار مهم است.
۶. اجرای استراتژیهای رشد
- استفاده از بازاریابی دیجیتال، سئو، شبکههای اجتماعی و همکاریها.
- بهینهسازی محصول برای افزایش تطابق با نیاز بازار.
انتقادات از فرهنگ استارتاپی
باوجود موفقیتهای چشمگیر، استارتاپها از انتقادات نیز در امان نیستند. از جمله دلایل اصلی انتقاد به استارت آپ میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱. ارزشگذاریهای غیرواقعی
- برخی استارتاپها بدون سوددهی پایدار، به ارزشهای میلیارد دلاری میرسند.
- مثال: شکست عرضۀ اولیه سهام WeWork.
۲. نرخ بالای شکست
- بیش از ۹۰٪ استارتاپها در پنج سال اول شکست میخورند.
- دلایل: نبود تناسب با بازار، کمبود سرمایه، مشکلات مدیریتی.
۳. محیطهای کاری سمی
- فشار کاری زیاد منجر به فرسودگی و ترک بالای کارکنان میشود.
- مثال: گزارشهایی از فرهنگ کاری سمی در اوبر و ترانوس.
پیشنهاد میکنیم مطلب «دفتر کار ایدهآل» را مطالعه کنید.
کتابهایی برای آشنایی بیشتر با استارتاپ
برای افرادی که کارآفرینها و کسانی که به استارتاپ علاقهمند هستند، مطالعۀ کتابهای مرتبط خیلی کارساز است؛ هم ایدههای جدیدی برای راهاندازی و رهبری سازمان و مدیریت تیم میدهد و هم تجربههایی در اختیارشان میگذارد که کمک میکند کمتر مرتکب اشتباه شوند. چند کتاب معروف در این زمینه عبارتاند از:
- کتاب استارتاپ ناب نوشتۀ اریک رایس: این کتاب به ارائۀ مدل کسبوکار و مراحل راهاندازی استارتاپها میپردازد.
کتاب هنر جذب سرمایه در استارت آپها نوشتۀ آلخاندرو کرمدس: که موضوع حساس و مهم جذب سرمایهگذار را آموزش میدهد.
- کتاب خلق مدل کسبوکار نوشتۀ الکساندر استروالدر و ایو پیگنیور: این اثر نحوۀ تدوین بیزنس پلن یا طرح توجیهی را میآموزد.
نشر اطراف هم چن کتاب مهم در حوزۀ کسبوکار استارتاپی منتشر کرده که ایدههای جدیدی را مطرح میکنند:
مجموعۀ «روایت در کسبوکار»
هر برند یک قصه است | بهترین قصهگو برنده است | روزی روزگاری سازمانی |
---|---|---|
![]() | ![]() | ![]() |
مجموعۀ «تجربۀ محیط کار»
خاک کارخانه | میزها و دیوارها | نزدیک ایده |
---|---|---|
![]() | ![]() | ![]() |
اتاق کار | مصائب من در حباب استارت آپ | استیو جابز غلط کرد با تو |
![]() | ![]() | ![]() |
خواندن این کتابها نه تنها به ایجاد آگاهی در مورد استارتاپها کمک میکند بلکه میتواند راهنما و مشوقی برای کارآفرینان هم باشد. این آثار به مدیران این امکان را میدهد که برای کارکنان فضای بهتری فراهم آورند تا تجربیات مثبتی را تجربه کنند.
در همین زمینه پیشنهاد میکنیم مطلب «تجربه کارکنان چیست؟» را بخوانید.
بدون دیدگاه