مارینا تسوتایوا، یکی از چهار شاعر بزرگ روسیه در قرن بیستم، در زمانهای هولناک و دشوار مینوشت؛ در گرماگرم جنگ، مهاجرت، غربت، فقر، گرسنگی، فقدان و سوگ. او مجال بازی صرف با کلمهها و حتی ایدهها را نداشت و نثر چگال، سرکش و چابکش نشانۀ روزگاری است که در آن، دوامآوردن هنرمند و یافتن راهی برای خلق و آفرینش هنری دشوار و طاقتفرسا بود. هنرمند و زمانه حاصل همین عصر و نگاهی به فشارهای سیاسی و اجتماعی همین روزگار است. او در سه جستار این کتاب تلاش میکند بفهمد که نسبت هنر با روزگار پرهیاهو و پرشتابی که مستندنگاران هم از رخدادهایش جا میمانند، چیست. هنرمند هنگام هجوم وقایع گریزناپذیر کجا میایستد یا حتی کجا از پا میافتد؟
برای مارینا تسوتایوا خودِ نوشتن شکلِ یگانهای از ایستادگی بود. او اعتقادی خدشهناپذیر به ادبیات و هنر داشت و آن را پناهگاهی در میانۀ تراژدیها و رنجهای زندگی میدانست. همین موضوع هم باعث شد جایگاه ویژهای برای هنرمند قائل شود و هنر او را فراتر از سرگرمی، موضوعی اخلاقی و انسانی ببیند. تسوتایوا هنرمند را در برابر پرسشهایی اخلاقی قرار دهد؛ مثل اینکه هنر و انسانیت چگونه پیوندی ممکن است با هم داشته باشند، شاعر چه وظیفهای دارد و اساساً چیزی به نام هنر مقدس وجود دارد یا نه؟ او در جستارهای هنرمند و زمانه روی همین مسئله دست میگذارد و میکوشد با زبان ادبی و غنی خود تحلیل از آن به دست بدهد. او با ارجاع به ادبای زمانش از پاسترناک و مایاکوفسکی تا ماندلشتام و ریلکه، دیدگاه خود را نسبت به هنر واقعی توضیح میدهد و از وظایف هنرمند اصیل میگوید.
نشر اطراف پیشتر هفت جستار از تسوتایوا را در کتاب آخرین اغواگری زمین (1401) منتشر کرده بود. از میان آنها، سه جستار ارتباطی تنگاتنگ با نسبت هنر و روزگار سخت دارند و در شرایطی نوشته شدهاند که به اوضاع امروز و دنیای پیرامون ما بیشباهت نیست. کتاب هنرمند و زمانه ویراستی جدید از آن سه جستار است که جستاری از جوزف برودسکی دربارهٔ نثر تسوتایوا هم به آن ضمیمه شده است. در نهایت اینکه همۀ جستارهای این کتاب مشخصاً بر موضوع «زیستن، اندیشیدن و نوشتن» در زمانۀ حادثهخیز و نفسگیر متمرکزند.
هنرمند و زمانه کتابی است برای آنان که میکوشند در دل بورانهای مهیب دوران، شعلۀ لرزان سرپناهی به نام ادبیات را گرم نگه دارند. این کتاب را الهام شوشتریزاده ترجمه کرده است.
دربارۀ نویسندۀ کتاب هنرمند و زمانه
مارینا تسوتایوا، شاعر و نویسندۀ روسی و از بزرگترین شاعران قرن بیستم این کشور بود. او زندگی پرفراز نشیبی داشت؛ با اینکه از نظر خانوادگی مرفه بودند ولی روابط بینشان چندان مطلوب نبود. از سوی دیگر ظرافتهای ادبی او را درک نمیکردند و دوست داشتند موسیقیدان شود. تسوتایوا زمانی که برای ادامۀ تحصیل به فرانسه فرستاده شده بود، موسیقی را رها کرد و شعر و ادبیات را پی گرفت.
تسوتایوا در بیست سالگی ازدواج کرد اما خوشبختی دیری نپایید. همسر نظامیاش به جنگ با انقلابیون رفت و مارینا و دخترانش را در فقر و تنهایی گذاشت. حاصل این دوری، مرگ یکی از دخترانشان از گرسنگی بود که تسوتایوا به خاطر آن هرگز خود را نبخشید و در افسردگی و غم فرو رفت. سالها بعد که همسرش به جرم جاسوسی و خیانت به کشور اعدام شد، او به ناامیدی مطلق کشیده شد تا در نهایت به زندگی خود پایان دهد.
تسوتایوا نیز مثل خیلی از هنرمندان و روشنفکران همدورهایش قربانی سیستم حاکم شد و نتوانست خیلی از آثارش را به چاپ برساند. پس از مرگش اما ارزشهایش کمکم درک شد و اکثر شعرها و جستارهایش اجازۀ انتشار پیدا کردند، و به زبانهای دیگر ترجمه شدند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.