مازیار اخوت

کتک، قلدری، مدرسه، اول مهر، صمد بهرنگی، میشل فوکو، نفیسه مرشدزاده، الهام شوشتری زاده، بی کاغذ اطراف، مازیار اخوت

کتک به مثابهٔ زبان | دربارۀ قلدری، قدرت و ناتوانی

روز اول مهر و باز شدن دوبارۀ مدارس، علاوه بر یادآوری خاطرات شیرین کلاس و دیدار با همکلاسی‌های قدیمی و دوست‌های جدید، همیشه تداعی‌گر چیز دیگری هم هست؛ کتک، زورگویی و قلدری. مازیار اخوت در این جستار، ضمن مرور خاطرات کتک‌هایی که در مدرسه و خانه خورده، معتقد است همۀ این کتک‌ها نوعی زبان بود. زبانِ ارتباط و شاید هم نوعی گفت‌وگو! البته که این ارتباط یک‌طرفه بود. یک‌طرف زبان از نیام می‌کشید و طرف دیگر زبان می‌بست. به نظر او زبانِ معلم‌ها و مدیرها و پدرها، زبانِ قدرت بود. قدرت‌شان را از بزرگی، قدرت بدنیِ بیشتر، نقش و جایگاهِ پذیرفته‌شده و رسمیت‌یافته، قانون و حتا دانش می‌گرفتند. «اما حالا که فکر می‌کنم می‌فهمم که همین وقت‌ها، این آدم‌ها در نهایتِ قدرت و تسلط، به‌شکلِ عجیبی ناتوان بودند. ناتوان از ارتباط و گفت‌وگو و ناتوان از شنیدن به‌جای گفتن.»