پشت دیوارهای حرمسرا | یادداشت نازیلا ناظمی درباره‌ی مجموعه‌ی سفرنامه‌ی زنان قاجار

در اهمیت انتشار سه جلد از مجموعه سفرنامه‌های‌ زنان قاجار که به تازگی منتشر شده‌اند

«چادر کردیم رفتیم تماشا»، «سه روز به آخر دریا» و «خانم! فردا کوچ است» تصویری متفاوت از آنچه گمان می‌کنیم، ترسیم می‌کنند

«سه روز به آخر دریا»، نسخه‌ای خطی بود که به شکلی اتفاقی آن را در کتابخانه ملی پیدا کردم و برای اولین‌بار است که در ایران چاپ می‌شود. از آنجایی که انتشارات «اطراف» قصد داشت به موضوعات زنان بپردازد و سفرنامه آنها در زمان قاجار را منتشر کند، من در جست‌وجوهایم این نسخه را پیدا کردم و روی آن کار کردم. ماجرا به سفرنامه یکی از زنان قاجار برمی‌گردد که متأسفانه ما نامش را نمی‌دانیم؛ در طول متن هم جایی از او اسم برده نمی‌شود و همه جا فقط او را با عنوان «شاهزاده خانم» می‌شناسیم. فرض‌مان البته این است که نام این زن همین بوده باشد، چراکه نمی‌شود دایم با عنوان «شاهزاده خانم» خطاب قرار گرفته باشد. در هرحال «شاهزاده خانم» از یک سمت به فتحعلی‌شاه قاجار می‌رسد و نواده اوست و از سمت دیگر به نادرشاه افشار. این زن در سنین بسیار پایین به خاطر تعریف و تحسینی که درباره‌اش وجود داشت، به نامزدی ناصرالدین‌شاه درمی‌آید، چراکه سواد خواندن و نوشتن داشت، به زبان عربی مسلط بود و شعر می‌گفت و گویا دختری زیبا هم بود. با این حال نامزدی او بعد از سه‌سال به دلایلی به هم می‌خورد. شاه اما با نوعی التفات به این دختر، به عمادالملک، حاکم تون و طبس، پیشنهاد می‌کند که با این دختر ازدواج کند. «شاهزاده خانم» در این زمان ١٨‌سال داشته و عماد‌الملک بیش از ۵٠سال. اهمیت این ازدواج اما در این بود که عماد‌الملک به لحاظ سیاسی و اقتصادی، شخصیتی بسیار متنفذ و قدرتمند بود. همین حالا هم اگر به طبس بروید، آثاری به‌جامانده از عمادالملک را در این شهر می‌بینید؛ ازجمله باغ گلشن طبس که جزو املاکش بوده. «شاهزاده خانم» بعد از ازدواج با عمادالملک همراه با مادرش به طبس می‌رود و اتفاقات تلخی را تجربه می‌کند؛ ازجمله درگذشت برادرانش در این شهر. به خاطر دلتنگی و اندوه حاصل از این اتفاق هم تقاضا می‌کند تا به او اجازه بدهند به سفر حج برود. همسرش هم اجازه می‌دهد و او راهی سفر می‌شود.
اگر براساس پیش‌فرض‌های‌مان درباره دوره قاجار صحبت کنیم، محیطی کثیف، آلوده شهری تیره و تار با مردمی عقب‌افتاده را درنظر می‌گیریم. زنان را هم در این دوره موجوداتی تهی و توسری‌خورده تصور می‌کنیم که تلاش‌شان فقط در همین روند خلاصه می‌شود: ازدواج کنند، بچه‌دار شوند، بچه را بزرگ کنند و در تمام زندگی به میل و رضای همسرشان رفتار کنند. درحالی‌ که بعضی نوشته‌ها نشان می‌دهند به ‌هیچ‌وجه این تصور ما درباره آن دوره و زندگی زنان درست نیست. در واقع بعضی زنان با وجود زندگی در جامعه بسته آن دوره برای اثبات هویت خودشان تلاش کرده‌اند. یافتن این زنان هم از چند طریق میسر می‌شود؛ اول، سفرنامه‌های اندکی است که از اینها باقی مانده. دوم، خاطراتی که نوشته‌اند. و سوم، مقالاتی که از زنان نویسنده در نشریات آن زمان به جا مانده است. در این میان «شاهزاده خانم» یا زنانی شبیه به او که آمده‌اند و سفرنامه نوشته‌اند، از چندین منظر اهمیت دارد. یکی از مهم‌ترین نکات هم این است که از روی زندگی خصوصی زنان در آن دوره پرده برداشته‌اند. در واقع از طریق نوشته‌های آنان می‌توانیم پشت دیوارهای حرمسرا را ببینیم. روایت آنها، روایت‌هایی است که ما نمی‌توانیم در هیچ کتاب تاریخی به آنها دسترسی پیدا کنیم؛ ازجمله روابط شاه و درباریان، روابط بین زنان و مردان و…. چون در این نوشته‌ها از ملاقات خصوصی گرفته تا صحبت‌های مختلفی که انجام شده، به زبان عامیانه نوشته شده است. به همین علت هم برای هر خواننده‌ای قابل فهم و درک است؛ بنابراین با مطالعه آنها می‌بینیم خلاف آنچه به ما گفته شده یا ممکن است بعضی از ما از آن دوره تصور کنیم، زنان تلاش‌هایی کرده‌اند که بعضی از این تلاش‌ها هم موفق بوده است.

زنی تنها در سفر

انتشار این سفرنامه‌ها از یک جهت دیگر هم اهمیت دارد. زنان در کشور ما حتی اگر امروز هم بخواهند به سفر خارج از کشور بروند، باید رضایت همسر را بگیرند؛ یعنی چنانچه زنی بخواهد برای گذرنامه اقدام کند، باید رضایت‌نامه همسر را به همراه داشته باشد. در آن زمان این موضوع با شدت بیشتری دنبال می‌شد و بسیاری از زنان حتما باید با مردی که محرم‌شان بود، به سفر می‌رفتند. برای مثال در منطقه «قبر آقا»، انتهای خیابان مولوی، کاروانسرایی بود که عده‌ای در آن اتراق می‌کردند؛ ازجمله چاروادارها و کسانی که کاروان می‌بردند. بعضی از زنان در آن دوره برای اینکه مجوز سفر حج پیدا کنند، به صیغه این مردان درمی‌آمدند. در چنین اوضاعی زنانی هم بودند که نه‌تنها محرمی همراه‌شان نبود، بلکه ریاست و مدیریت سفر را هم عهده‌دار می‌شدند؛ از مدیریت خرج و مخارج گرفته تا مسیریابی. «شاهزاده خانم» در این سفرنامه به زبانی عامیانه همین موضوعات را نوشته است؛ نثری هم که به کار برده‌ است، با آنچه در کتاب‌های دوره قاجار می‌بینیم، کاملا متفاوت است. درست است که سفرنامه‌ها سبک و سیاق خاص زبانی خود را دارند، اما سفرنامه‌های زنان از منظر زبانی هم جای مطالعه و بررسی بیشتری دارد، چون دوره‌ای را می‌توانیم در آن رصد کنیم که زنان بی‌واسطه و رودرو، بدون پرده‌پوشی با ما درحال گفت‌وگو هستند. در عین حال، در این نوشته‌ها، هم طنز می‌بینید، هم اندوه و هم جذابیت‌های روایی که باعث می‌شود با سفرنامه‌نویس و اتفاقاتی که برای او در طول سفر می‌افتد، همراه شوید.

تأملات زنان

«شاهزاده خانم» در این کتاب بسیار راحت و بی‌پرده از ذهنیات، تفکرات و پرسش‌هایش سخن می‌گوید؛ اینکه دین چیست، جایگاه مذهب کجاست، خداوند را باید از چه منظری در زندگی جست‌وجو کرد و… درواقع با تأملاتی مواجه می‌شوید که شاید پیش از این گمان نمی‌کردید زنی در آن دوره به آنها فکر کند. ضمن اینکه باید دقت کرد این تأملات فقط در ذهن این زن وجود نداشته و مکتوب شده است. این موضوع از این نظر اهمیت دارد که این زن می‌توانست از تفکرات خودش بنویسد و دیگران هم آن را بخوانند، چون به‌هرحال آنچه را می‌نوشت، پنهانی یا شخصی نبود و جمعی آن را می‌خواندند. نکته مهم دیگر نام بردن از اسامی مکان‌ها یا روایت آداب و رسومی است که شاید امروز از بین رفته باشند. به‌عنوان مثال می‌توان از محمل پیغمبر(ص) یا محمل عایشه نام‌برد که در مکه وجود داشته است و امروز دیگر نیست. مواردی نظیر اینها به لحاظ تاریخی و جغرافیایی بسیار اهمیت دارند و نشان می‌دهند خلاف تصور رایج، زنان هم در آن دوره جایگاهی داشتند و می‌توانستند دغدغه‌هایشان را بیان کنند.

زبان ازیادرفته

موضوع مهم دیگر، زبان این خاطرات و سفرنامه‌هاست. در کتاب «سه روز به آخر دریا»، با زبانی عامیانه مواجه‌ایم؛ دقیقا مثل اینکه دو زن در کنار هم نشسته‌اند و درحال درددل هستند، ضمن اینکه از لغات و واژگانی استفاده می‌کند که امروز دیگر فراموش شده‌اند. ما در انتهای سفرنامه‌های زنان، این واژگان را آورده‌ایم که یادآوری آنها برای مخاطب می‌تواند قابل تأمل باشد. من چند نمونه به‌عنوان نکته پایانی در این زمینه مثال می‌زنم. «لنگ‌کردن» یکی از تعابیری است که در زبان آن زمان وجود داشت، به این معنی که وقتی کسی در جایی مستقر می‌شد آن را به کار می‌برده‌اند یا واژگانی نظیر «کلیددار»، «کجاوه»، «معاجین»، «مکاری» و… امروز اگر به ما بگویند «یخ‌دان»، فکر می‌کنیم جایی است که در آن یخ می‌گذاشتند، درحالی‌که صندوقی فلزی یا چوبی بود که وسایل سفرشان را در آن قرار می‌دادند؛ ابزاری شبیه به چمدان. اینها لغات و واژگانی هستند که شاید امروز هم بتوان به‌عنوان معادل لغات بیگانه و خارجی از آنها استفاده کرد. دست‌کم حتی اگر نخواهیم از آنها استفاده کنیم، با مطالعه این سفرنامه‌ها پی می‌بریم چنین تعابیر، اصطلاحات و واژگانی داشته‌ایم که به‌تدریج از دایره کابرد روزمره خارج شده‌اند. درواقع فرهنگ واژگانی غنی داشته‌ایم که هنوز هم می‌توانیم از آن استفاده کنیم؛ به‌ویژه برای کسانی که در تلویزیون و تئاتر قصد روایت تاریخ آن دوره را دارند و به سبک و سیاقی متوسل می‌شوند که می‌شود آن را نوعی «لفظ قلم صحبت‌کردن» دانست. با مطالعه این سفرنامه‌ها شما به این نکته خواهید رسید که می‌توان از این کاربرد کلیشه‌ای خارج شد، چراکه صحبت بین مردم در آن دوره به شکل ادبی متعارفی که در آثار تاریخی سینما و تلویزیون می‌بینیم، نبود.

تحشیه

این کتاب را بعدها پسر عمادالملک خواند و حاشیه‌نویسی کرد. نوشته‌های این کتاب از آن جهت اهمیت دارد که تمام مکان‌ها و نقاط جغرافیایی در این حاشیه‌نویسی‌ها شرح داده و حتی فاصله آنها از نصف‌النهار گرینویچ تعیین و تاریخچه‌ای هم برای هر کدام‌شان نوشته شده است. اینها هم اهمیت کتاب را دوچندان می‌کند، چراکه اطلاعات جغرافیایی و تاریخی مضاعفی در اختیارمان قرار می‌دهد. اما آنچه در اهمیت سفرنامه «سه روز به آخر دریا» گفتم، تنها به این کتاب محدود نمی‌شود و درباره مابقی سفرنامه‌های زنان قاجار که تا به حال دو جلد از آنها منتشرشده‌است هم مصداق دارد؛ «چادر کردیم رفتیم تماشا» و «خانم! فردا کوچ است». ما در ادامه پروژه چاپ سفرنامه‌های زنان قاجار، جست‌وجو برای انتشارشان را ادامه خواهیم داد. بعد از آن برای انتشار خاطرات‌شان اقدام خواهیم کرد و سرآخر هم مقالات‌شان را منتشر می‌کنیم.

نازیلا ناظمی سه روز به آخر دریا انتشارات اطرافنویسنده: نازیلا ناظمی

منبع: روزنامه‌ی شهروند، پنج‌شنبه، ۵ دی ۱۳۹۸

اطراف و رسانه

وردپرس › خطا

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.