خودبومنگاری نوعی خودزندگینگاری است که قصۀ شخصیت اصلی را با قصۀ سرگذشت، شرایط، جغرافیا و بومشناسیِ یک منطقه در هم میتند و ویژگی خاصش ژرفاندیشی دربارۀ ارتباط (گاه ناموفقِ) این عوامل است. خودزندگینامۀ بومنگارانه را، به تعبیر پیتر اِف. پِرِتِن، معمولاً ژانر قلمداد نمیکنند بلکه آن را «نوعی خود/چشماندازنگاری [میدانند] که با ترکیب خود و چشمانداز، متنی غنی و پرجزئیات میسازد»، مانند روایتهای اَنی دیلارد و ان. اسکات مامِدِی. خودبومنگارهها تصویری از مواجهههای انسان با ویژگیهای منطقهای یک مکان ارائه میدهند، مثل ویژگیهای منطقۀ یوتا در کتاب تِری تمپِست ویلیامز. در این آثار گاهی اسناد و مدارک زیستشناختی و خودزندگینامهای به هم گره میخورند، مانند کتاب جان کِرَکاور دربارۀ تلاشهای ماجراجوی جوانی به نام کریس مکِندِلِس برای زندگی در بیابانهای آلاسکا که همانجا بر اثر خوردن گیاهی سمی از دنیا رفت.
در کتاب روری اِستوارت خودبومنگاری با سفرنامهنویسی ترکیب شده است. او در این کتاب از تجربۀ پیادهرویاش در افغانستانِ جنگزده نوشته؛ جایی که تخریب محیط زیست ادامۀ زندگی را بسیار دشوار کرده است. ممکن است خودبومنگاری مشخصاً به مسئلۀ تابآوری و بقا بپردازد، مثل وقایعنگاری باربارا کینگسولوِر دربارۀ تلاش خانوادهاش برای زنده ماندن در سالی که چیزی بهجز محصولات مزرعۀ خودشان و همسایهشان برای خوردن نداشتند. برای مطالعۀ پژوهشهای کاملتر دربارۀ بومشناسی و روایت میتوانید به نوشتههای دِینا فیلیپس و لارنس بیوئل مراجعه کنید.
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه