انی دیلارد

آنی دیلارد انی دیلارد هیچ چیز آن جا نیست جستار روایی

انی دیلارد (متولد 30 آوریل 1945 در پنسیلوانیای آمریکا) نویسنده‌‌ای‌ست که به هر دو حوزه‌ی داستان و ناداستان سرک کشیده و ژانرهای گوناگونی را تجربه کرده، از شعر گرفته تا جستار و نقد ادبی و رمان و خاطره‌پردازی. دومین کتاب او، زائر نهر تینکر، در 1975 جایزه‌ی پولیتزر را برد و شهرتی زودهنگام برای دیلارد به ارمغان آورد. نشر اطراف کتاب هیچ چیز آن جا نیست را از او منتشر کرده است.

خیلی‌ها می‌گویند انی دیلارد هم در مضامین آثار و هم در سبک و زبانش از دیوید هنری ثورو، مخصوصاً مهم‌ترین اثرش والدن، الهام گرفته است. با این حال، نگاه  انی دیلارد با نگاه ثورو تفاوت‌هایی اساسی دارد و همین نگاه متفاوت است که نوشته‌هایش را گیرا می‌کند. طبیعت و انس با طبیعت مهم‌ترین مضمون نوشته‌های دیلارد است اما او، بر خلاف ثورو که طبیعت را بی‌نقص و کامل می‌داند، از طبیعتی ناقص و ابهام‌آمیز حرف می‌زند که گاهی ترسناک هم می‌شود. توصیف‌های دیلارد از طبیعت عمیقاً شخصی‌اند و وقتی از طبیعت حرف می‌زند، حضور انسان‌ها و روابط اجتماعی رنگ می‌بازد؛ چنان‌که گویی دیلارد در دنیایی می‌نویسد که نشانی از هیچ انسان دیگری نیست.

زائر نهر تینکر، آموزشِ مکالمه به سنگ، زندگی با داستان، زندگی با نوشتن، و در حال حاضر مهم‌ترین آثار انی دیلارد در حوزه‌ی ناداستان هستند و او دو رمان و چند مجموعه‌ی شعر هم منتشر کرده است. نشر اطراف مجموعه‌جستارها هیچ‌ چیز آن‌جا نیست را از دیلارد منتشر کرده که ترجمه‌اش را محمد ملاعباسی بر عهده داشته است.

هیچ‌ چیز آن‌جا نیست: این کتاب مجموعه‌جستارهایی از کتاب‌های علی‌الحساب ـــــ برنده‌ی جایزه‌ی هنر جستارنویسی ــــــ زائر نهر تینکر و آموزش مکالمه به سنگ است. نوشته‌های انی دیلارد با هر مضمونی که باشند فراخوانی برای همراهی با نویسنده در خیال‌پردازی و تفکرند. در نوشته‌‌های او توصیف و حس‌آمیزی به خدمت روایت درآمده‌‌اند تا سهم حضور و کنش‌گری مخاطب در متن را افزایش دهند. جستارهای دیلارد بی‌هیاهو و آرام، توفانی از پرسش‌هایی بنیادین در ذهن خواننده به پا می‌کنند که بسیاری از دغدغه‌های روزمره‌‌ی ما را در خود می‌بلعد: آیا جهل واقعاً موهبتی الهی است؟ آیا ماهی‌ها و پروانه‌ها و قورباغه‌ها که آگاهی انسانی ندارند از ما خوش‌ترند؟ آیا چنان درگیر مستند کردن زندگی‌مان شده‌ایم که خود را از تجربه‌ی واقعی آن محروم کرده‌ایم؟ آیا به‌رغم ماهیت خشن، بی‌معنی و بی‌رحم طبیعت، مشاهده‌ی جدی و تجربه‌ی بلافصل آن، حقایقی عمیق‌تر درباره‌ی زیبایی، معنویت، مرگ و مفهوم زندگی را برای ما به ارمغان می‌آورد؟

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *