در کتاب این هم مثالی دیگر جستارهایی کنار هم گذاشته شدهاند که دغدغههای دیوید فاستر والاس دربارۀ بعضی از حقایق زندگی روزمره را منعکس میکنند. این جستارها در قالب روزنامهنگاری ادبیاند، یکی دربارۀ واقعۀ ۱۱ سپتامبر در شهری کوچک در آمریکا، دیگری دربارۀ جشنوارۀ لابسترخوری، و آخری دربارۀ راجر فدرر، تنیسباز سوییسی. تمام این متنها اول به سفارش مجلهای نوشته و بعدها برای کتاب بازنویسی شدهاند.
دوتا ماهی داشتند با هم شنا میکردند که سر راهشان خوردند به یک ماهی پیرتر که داشت از آنور میآمد و برایشان سر تکان داد و گفت «صبح بهخیر بچهها! آب چطوره؟» بعد دوتا ماهی جوان کمی دیگر شنا کردند تا آخرش یکیشان به آن یکی نگاه کرد و گفت «آب دیگه چه کوفتیه؟»
اگر الان نگران شدهاید که میخواهم اینجا خودم را آن ماهی پیر دانا جا بزنم و به شما ماهیهای جوانتر بگویم آب چیست، خواهش میکنم نگران نباشید. من آن ماهی پیر دانا نیستم. منظور دمِ دستی داستان ماهیها این است که واقعیتهای بدیهی و در دسترس و مهم معمولاً همانهایی هستند که دیدن و حرف زدن دربارهشان از بقیه سختتر است. البته که این حرف در یک جملۀ انگلیسی تبدیل میشود به یک کلیشۀ پیشپاافتاده، اما واقعیت این است که در سنگرهای روزمرۀ زندگی بزرگسالانه کلیشههای پیشپاافتاده میتوانند به اندازۀ مرگ و زندگی مهم شوند. شاید این حرفها اغراقآمیز یا جفنگیات انتزاعی به نظر بیایند.
درصد زیادی از چیزهایی که من خودبهخود به آنها مطمئنام، کاملاً غلط و گولزنک از آب درآمدند. اینجا مثالی میزنم از چیزی کاملاً غلط که من مایلام خودبهخود بهش مطمئن باشم: در تجربۀ آنی من از زندگی همهچیز این باور را در من تقویت میکند که مرکز مطلق جهان من هستم؛ واقعیترین، پررنگترین و مهمترین آدم جهان. ما خیلی کم از این خودمحوری غریزی و بدوی حرف میزنیم چون برای جامعه نفرتانگیز است اما تقریباً در مورد همۀ ما _ در اعماق وجودمان _ صادق است. جزو تنظیمات کارخانهای ما است، از بدو تولد روی سختافزارمان حک شده. بهش فکر کنید: هیچ تجربهای نبوده که شما مرکز مطلق آن نباشید. جهانی که تجربهاش میکنید یا در برابر شماست یا پشت سر شما یا چپ یا راست شما یا در تلویزیون شما یا روی مانیتور شما یا هر جای دیگری. فکرها و احساسات دیگران دربارۀ شما باید یکجوری به شما مربوط شود اما مال خودتان فوری و ضروری و حقیقیاند؛ فکر کنم منظورم را فهمیدید. ولی خواهش میکنم نگران نباشید. قرار نیست دربارۀ محبت و نوعدوستی یا بهاصطلاح «فضیلتهای اخلاقی» وراجی کنم. حرفِ فضیلتهای اخلاقی نیست، حرفِ انتخاب من است که یکجوری از دست تنظیمات غریزی و حکشدهام خلاص شوم یا تغییرشان بدهم، یعنی از دستِ همان خودمحوری عمیق و عملی، و دیدن و تفسیرکردن همه چیز با عینک خود.
کتاب این هم مثالی دیگر متشکل از چند تا از بهترین جستارهای دیوید فاستر والاس است که در طول عمر کوتاهش در نشریات مهم ادبی آمریکا به چاپ رسانده بود. بسیاری از منتقدین والاس را از مهم ترین نویسندگان نسل نوی آمریکا میدانند و معتقدند آثار او الهامبخش خیلی از جونان بوده. این کتاب نشاندهندۀ نگاه یگانۀ این نویسنده به جهان و حقایق و معرفت آن است.
♦ برای خرید این کتاب لطفاً به فروشگاه اطراف مراجعه کنید.
♦ برای دانلود pdf صفحاتی از کتاب این هم مثالی دیگر اینجا کلیک کنید.
♦ برای خرید و دانلود نسخۀ الکترونیکی کتاب میتوانید به پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو مراجعه کنید.
بدون دیدگاه