در این مقاله میخواهیم ۱۰ جستار غیرداستانی برتر نوشتهشده از دههی ۶۰ تا سال ۲۰۱۰ را معرفی کنیم. از سال ۱۹۶۱ تا کنون بیشمار جستار ممتاز نوشته شده است. ایدهی دیوانهواری خواهد بود که میان این عناوین فهرستی دهتایی از جستارهایی آماده کنیم که این دوره را شکل دادهاند، ولی فعلاً که میبینید این کار در این سایت انجام شده. بخش نظرات هم برای شما فعال است تا جستارهایی را که از قلم انداختهایم یادآوری کنید. این فهرست الهامگرفته از جایزهی جستارهای غیرداستانی دانشگاه آیوا است که هر سال «بهترین جستاری که نمونهی بارز هنر جستارنویسی – جستجو، آزمودن، کشف و تغییر- هستند را معرفی میکند.»
۱. «هنر فیل سپید در برابر هنر موریانه» نوشتهی منی فاربر – مجلهی فیلم کالچر، زمستان ۱۹۶۲
فاربر در جستارش از فیلمهای رده دو، خام و تدویننشده که فیلمسازان زیرزمینی میسازند دفاع میکند و به نظرش کارگردانان این آثار آنچه را او «هنر موریانه» مینامد، تعالی میبخشند. فاربر از شاهکارهای سینمایی که با دقت فراوان خلق میشوند خسته شده و در عوض به دنبال هنری است که مزرها و محدودیتهای خود را موریانهوار میبلعد. بیایید به افتخارش کلاه از سر برداریم!
۲. «فرانک سیناترا سرما خورده» نوشتهی گِی تالیز – مجلهی اسکوآیر، آوریل ۱۹۶۵
این یک جستار عالی بود، نه فقط به دلیل حجم دیوانهوار گزارشش، بلکه به خاطر اینکه تالیز توانست با مصاحبههای متعدد با تکتک افرادی که به هر نحوی با سیناترا در ارتباط بودند، بر عدم توانایی خود برای دسترسی مستقیم به سیناترا غلبه کند. از طریق همین دریچهی رنگبهرنگ به دورنمایی واضحتر از این چشمآبی پیر دست مییابیم، کاری که وقتی در قید حیات بود ممکن نبود. او مینویسد:«اما همه آنقدر سرشان میشود که یک چیز را فراموش نکنند. اینکه او سیناتراست. رئیس همه. حاکم هالیوود.»
۳. «خمیده به سمت بیتلحم» نوشتهی جون دیدیون – مجلهی ساتردی ایوینینگ پست، ۱۹۶۷
در جستجوی یک هیپی به نام «دِدآی»، دیدیون ما را به حلقهی واسط ضدفرهنگها میبرد: سانفرانسیسکو. این جستار تحلیلی زیرکانه از جامعهی آمریکا ارائه میدهد و در عین حال جستاری کاملاً همدلانه است. نویسنده تلاش میکند پی ببرد دیگران از چه چیزهایی رویگرداناند و چه چیزهایی را نادیده میگیرند.
۴. «بانوی بالگستر» نوشتهی مِئیو برنان – مجلهی نیویورکر، ۱۰ ژانویه ۱۹۷۰
در این جستار به نظر میرسد برنان دارد طبق عادت هر هفته نامهای به دوست صمیمیاش مینویسد، وقتی لحظات ناب زندگی در شهر را توصیف میکند، چنین صمیمیتی در اثرش یافت میشود. در این جستار بخصوص، برنان توصیفگر پرسهی شبانهی خود در شهر است که با یک زن سر تا پا مست در تقاطع خیابان ۴۵ و برادوی مواجه میشود.
۵. «فاشیسم افسونگر» نوشتهی سوزان سانتاگ – مجلهی نیویورک ریویو آو بوکس، ۶ فوریه ۱۹۷۵
در این جستار سانتاگ خلاصهی کتاب روی جلد آخرین نوبا نوشتهی لنی رایفناشتال را خطبهخط تشریح میکند تا گذشتهی این کارگردانِ تقدیرشده را به همه نشان دهد و یادآوری کند که او عضو سابق نازی بوده است. جستاری قانعکننده به قلم استاد مجادله.
۶. «شمایلهای نابکار» نوشتهی گری ایندیانا –ستون بولد تایپ رندوم هاووس ، ۱۹۹۷
کریستوفر فاولر در مجلهی ایندیپندنت نوشت: «ایندیانا به همان اندازه منفور است که محبوب.» او در جستار «شمایلهای نابکار» از شخصیت و زندگی سوپراستار تبهکار، چارلز سوبراج، مینویسد. «ما این افراد را تبدیل به ستاره کردهایم چون ذات رامنشدنیشان باورپذیر نیست و به طرز تهوعآوری بریمان لذتبخش است.»
۷. «به لابستر نگاه کن» نوشتهی دیوید فاستر والاس – مجلهی گورمت، اوت ۲۰۰۴
دیوید فاستر والاس در پنجاه و ششمین گردهمایی سالانهی لابستر در ایالت مِین حاضر میشود و در این موضوع تأمل میکند که چرا و چگونه ما در مصرف این بندپای دریایی این طور مشتاقانه افراط میکنیم. (بله، تا دلتان بخواهد پانویس دارد.)
۸. «نمیتوانم به قیمت عمده بهت بدم» نوشتهی دیوید راکوف – مجلهی هارپر بازار
نوشتههای کنایهآمیز راکوف سراغ هفتهی مد پاریس رفته و یکی از بهیادماندنیترین جستارهایش را شکل داده است. دربارهی کارل لاگرفِلد اینطور مینویسد: «نشسته بر یک صندلی مخمل کوچک، با آن کفل ورمکردهاش که مثل کیک مافین شلوولی که از سینیاش بیرون زده، آن صندلی نحیف را زیر سلطه دارد، شبیه کاریکاتورهای دومیه از اولیگارشهای خیکی حیوانطوری است که روی مستراح نشسته باشد و تنبوشهی حریصش را با جسد کودکان پر میکند و از آن طرف کپهای عظیم و بدبو از پول گندیده دفع میکند.»
۹. «وارد شدن» نوشتهی مالکوم گِلَدوِل – مجلهی نیویورکر، ۱۰ اکتبر ۲۰۰۵
یک کانادایی از بیرون به پدیدهی «آیوی لیگ» ایالات متحده نگاه میکند و منطق اجتماعی حاکم بر آن را میکاود. این جستار تأملی شگرف دربارهی تاریخچهی فرایند ورود به این دانشگاههاست.
۱۰. «بیا از عشق بگوییم»، کارل ویلسون، مجموعهی 3/1 33، دسامبر ۲۰۰۷
آخرین مورد از فهرست بهترین جستارهای غیرداستانی جهان را کارل ویلسون نوشته. در این جستار (که در واقع رمانی کوتاه است)، ویلسون میخواهد ببیند جذابیت این خوانندهی زن اهل کبک که کلی جایزه هم برده در چیست. البته خودش میگوید قبلاً از موسیقی و شخصیت سلین دیون خوشش نمیآمده. این جستار سفری استادانه «به منتهای ذوق است» و در انتهایش قلب همهمان در سینه برای «سلین ماری کلادت دیون» میتپد و تشویقش خواهیم کرد.
مترجم: سید علیرضا حسینی
بدون دیدگاه