نقل diegesis
نقل الف. به معنای دقیق کلمه همان تعریفکردن قصه است. ریشهی این اصطلاح برمیگردد به تمایزی که افلاطون بین دو نوع ارائهی قصه قائل شد: به صورت محاکات (اجرا) یا به صورت نقل (گفتن)؛ ب. معمولاً نقل به دنیای داستان…
نقل الف. به معنای دقیق کلمه همان تعریفکردن قصه است. ریشهی این اصطلاح برمیگردد به تمایزی که افلاطون بین دو نوع ارائهی قصه قائل شد: به صورت محاکات (اجرا) یا به صورت نقل (گفتن)؛ ب. معمولاً نقل به دنیای داستان…
نقاب به معنای تحتاللفظی «صورتک» است. نقاب اغلب برای اشاره به شخصیتی به کار میرود که نویسنده به کار میگیرد تا قصه را روایت کند یا حتی از زبان او حرف بزند. ن.ک. به روایتگری اولشخص.
موجود نام دیگری برای «باشنده» یا «نقشآفرین» و «نقشورز» است. موجودها یکی از دو جزء اصلی قصه هستند. جزء دیگر قصه سلسله رخدادها یا سیر وقایع است. به آن دسته از موجودات شبهانسانی که قابلیت کنشگری دارند شخصیت میگوییم. در…
گفتمان روایی همان قصهی روایتشده است؛ به عبارت دیگر شیوهای را که قصه در یک روایت خاص بازگو میشود گفتمان روایی مینامیم. برخی روایتپژوهان از اصطلاح پیرنگ برای این مفهوم استفاده میکنند اما این کار ممکن است گیجکننده باشد، زیرا…
گذشتهنمایی همان فلشبک است، یعنی آوردن اتفاقهایی در روایت که پیشتر در قصه روی دادهاند. در برابر آیندهنمایی.
قصه در کنار گفتمان روایی، یکی از دو بخش اصلی روایت به شمار میرود. قصه به واسطهی گفتمان روایی بیان میشود و در واقع ترتیب زمانی رخدادهایی است که موجودات قصه با آنها سروکار دارند. به گفتهی چتمن، میتوانیم دو…
قاب در بحثهای روایت به معناهای مختلفی به کار رفته است، به همین خاطر باید مشخص کنیم منظورمان از آن چیست. این اصطلاح ممکن است به قاببندی نماها در فیلم، یا در معنایی عامتر به قاببندی صحنه در نمایشنامه یا…
ن.ک. به قصه.
فاصله به دو معنا به کار میرود: الف. فاصلهی عاطفی راوی از شخصیتها و سیر وقایع (میزان دخالت راوی در قصه)؛ و ب. فاصلهی بین تأثرات ذهنی، عاطفی و اخلاقی راوی و تأثرات نویسندهی نهفته. فاصلهی راوی (به هر دو…
ن.ک. به قصه.
سیر وقایع به سلسله رخدادهای قصه اشاره دارد. سیر وقایع و موجودها دو عنصر اساسی قصهاند. برخی اصطلاح «رخدادها» را به «سیر وقایع» ترجیح میدهند.
ساختار زمانی به چگونگی ارتباط زمان گفتمان روایی و زمان قصه اشاره دارد. زمان گفتمان روایی از سه راه ممکن است از زمان قصه فاصله بگیرد: 1. تغییر در ترتیبی که رخدادها برای ما بیان میشوند (ن.ک. به گذشتهنمایی و…
ژانر یا «گونه» فرمی ادبی است که بارها و بارها استفاده میشود. ژانرها یا گونههای ادبی به دو دستهی روایی و غیرروایی تقسیم میشوند. رمان، حماسه، داستان کوتاه و چکامه همگی نمونههایی از ژانرهای رواییاند. ممکن است ژانرها کاملاً تخصصی…
روایتگری دانای کل روایتگریِ آن دسته از راویهایی است که ظاهراً همه چیزِ مربوط به قصهی روایتشده را میدانند. این اصطلاح در عین رواج، مسألهساز نیز هست و در مجموع بیشتر گیجکننده است تا مفید. این درست که راویهایی هستند…
روایتگری اولشخص معمولاً روایتگریِ شخصیتی است که در قصهی روایتشده نقشی ایفا میکند. توجه داشته باشید که نمونههای بسیاری از راویهایی وجود دارد که در داستان شخصیت نیستند اما از زاویهی «اولشخص» و گاه در کلِ اثر صحبت میکنند (مثل…
روایتگری همان گفتن قصه یا بخشی از آن است. گاهی نمیتوان روایتگری را از روایت تفکیک کرد. روایتگری مورد نظر ما، زیرمجموعهی روایت کلامی است و به عمل راوی اشاره دارد.
روایت بازنمایی قصه (یعنی یک رخداد یا مجموعهای از رخدادها) است. برخی پژوهشگران مدعیاند بدون حضور کسی که روایت را نقل کند (یعنی راوی) روایتی نیز در کار نیست اما بسیاری از نمایشها و فیلمها در این دیدگاه نادیده گرفته…
رخداد واحد اساسی سیر وقایع است. نام دیگر آن «رویداد» است. رخداد ممکن است کنش باشد (مثل ضربهزدن یا بوسیدن) یا حادثهای که عموماً هیچ شخصیتی در حادثشدنش دخیل نیست (مثل صاعقه). رخدادهای سازنده و رخدادهای مکمل دو نوع رخداد…
راوی کسی است که قصه میگوید. راویِ روایتهای داستانی را نباید با نویسنده یا نویسندهی نهفته اشتباه بگیریم، هرچند در بعضی موارد تشخیص نظر آنان از نظر نویسندهی نهفته دشوار است. بهتر است راوی را ابزاری بدانیم در دست نویسندهی…
دنیای داستان دنیایی است که در آن قصه به وقوع میپیوندد. معمولاً با پیشروی روایت دنیای داستان را بهتر و بیشتر درک میکنیم.