روایت بردگی (Slave narrative)
روایت بردگی یکی از انواع روایت زندگی است که یک بردۀ سابقِ فراری یا آزادشده دربارۀ اسارت، ظلم و سرکوب جسمی، اقتصادی و عاطفی، فرار از بردگی و رسیدن به نوعی آزادی مینویسد. روایتهای بردگی در ایالات متحده معمولاً پیش…
خودزندگینگارها به رخدادها، رفتارها و فرایندهای روانشناختی که با عوض شدن زمان، مکان، نظام اعتقادی و موقعیت اجتماعی تغییرات فراوانی میکنند، معنا میبخشند. آنها به عنوان سوژههایی که بر اساس تاریخ و فرهنگشان فهمی خاص از خاطره، تجربه، هویت، فضا، بدنمندی و عاملیت دارند، معمولاً روشهای مختلفی را که فرهنگ برای خواندن خودزندگینگاره در اختیار مخاطب میگذارد، بازتولید میکنند اما به نقد محدودیتهای روشهای فرهنگی روایتِ خود نیز میپردازند. خودزندگینگارها با خوانش زندگی خود در چهارچوب قواعد خودزندگینگاری و گاه خلاف این قواعد، آنها را تغییر میدهند و روشهایی متفاوت برای تفسیر این متون به مخاطب پیشنهاد میکنند. به عبارت دیگر، سوژههای خودزندگینامهای، آگاهانه یا ناخودآگاه، گاهی از قواعد فرهنگیِ توصیف و تشریحِ موقعیت خود (که از گذشته به جا ماندهاند) پیروی میکنند و گاهی در برابر این قواعد میایستند. خودزندگینگارها، در بافتهایی که این گونه تنشها رخ میدهد، سبکهای جایگزینی برای خطاب میسازند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. در نهایت، الگوهای ژانری تثبیت شده جهش مییابند و احتمالات ژانری جدید پدیدار میشوند.
بررسی جامع فرمهای خودزندگینامهایِ فراوانی که طی قرنهای متمادی ساخته شدهاند، کار سادهای نیست اما در این دانشنامه، تلاش ده فهرستی از شصت ژانر خودزندگینگاری و مختصری از ویژگیهای هر یک آورده شود.
روایت بردگی یکی از انواع روایت زندگی است که یک بردۀ سابقِ فراری یا آزادشده دربارۀ اسارت، ظلم و سرکوب جسمی، اقتصادی و عاطفی، فرار از بردگی و رسیدن به نوعی آزادی مینویسد. روایتهای بردگی در ایالات متحده معمولاً پیش…
اصطلاح روایت بازماندگان به روایتهایی اشاره میکند که توسط بازماندگان تجربهای تروماتیک، آزارنده یا نسلکشی نوشته شدهاند. لیندا مارتین اَلکاف و لورا گِرِی-رُزِندِیل این اصطلاح را مطرح کردهاند تا بین کاربرد سیاسی گفتمان ارجاعدهنده به خود نویسنده و کاربرد محدودترِ…
هدف بسیاری از خودزندگینگاریها بزرگداشت رابطۀ فرد با یکی از والدین، خواهر و برادر یا فرزندش است؛ کسی که رابطهای درازمدت با فرد دارد. به گفتۀ کاوزر، بیشتر روایت های اصلونسب (از ادموند گووس گرفته تا پل آستِر) را فرزندان…
روایت اسارت اصطلاحی کلی برای همۀ متنهایی است که راویان آنها زمانی در اسارت فرد یا گروهی بودهاند. این دسته شامل روایتهای اسارت بومیان، بردگان، خودزندگینامههای معنوی، قصههای مواجهه با موجودات ناشناختۀ فضایی و روایتهای اغواگری است. روایتهای اسارت بومیان،…
از گذشته، رمان تکوین شخصیت را رمانی دربارۀ رشد و شکلگیری هویت اجتماعی مردی جوان قلمداد میکردند، مثل آرزوهای بزرگ اثر دیکنز. سی. هیو هولمن میگوید «این نوع رمانها کارآموزی، دوران جوانی و مرد شدنِ یک شخصیت اصلی احساساتی را…
فیلیپ لوژون اصطلاح دیگرزندگینامه را برای اشاره به روایتهای زندگیِ مشارکتی و «بر اساس گفتهها» پیشنهاد داد. اتفاقی که در چنین روایتهایی میافتد درست برعکسِ چیزی است که در خودزندگینامۀ سومشخص رخ میدهد. راوی در روایت سومشخص تظاهر میکند شخص…
دفاعیه فرمی از ارائۀ خود به منظور دفاع از خود در برابر اتهامها یا حملههای دیگران و توجیه کارها، باورها و سبک زندگی خود است. معمولاً در ژانر رسمیِ دفاعیه، گوینده به اشتباههایش اعتراف و ابراز پشیمانی میکند تا بخشیده…
روسالیا بائینا اصطلاح خوراکنگاری را برای اشاره به خودزندگینگاریهایی پیشنهاد داد که در آنها قصۀ «خود» ارتباط تنگاتنگی با تهیه، آمادهسازی و/یا مصرف غذا دارد. مثلاً آستین کلارک استعمار جاماییکا و روشهای مقاومت در برابر استعمار از راه غذا را…
اصطلاح خودنگاره بیشتر برای تصویر نقاشیشده، طراحیشده، چاپی یا عکس هنرمند از خودش به کار میرود اما در مطالعات ادبی، از این اصطلاح برای تفکیک خودزندگینامۀ اکنونمحور از خودزندگینامۀ گذشتهاندیش استفاده میشود. ویلیام ال. هاوارث شباهتها و تفاوتهای خودنگارههای رنسانس…
اصطلاح خودمرگنویسی برای متن خودزندگینگارانهای به کار میرود که با ارائۀ زندگی فرد تا لحظۀ مرگ خودش یا مرگ دیگری، به موضوع بیماری و مرگ میپردازد. نانسی کِی. میلر میگوید «خودزندگینامهنویسی، به معنای ساخت هویت از طریق دیگربود (قرار دادن…
مقصود از خودقومنگاری مجموعهای گردآوریشده از چند خودزندگینگاره است که در آنها کلمۀ قوم یا گروه اجتماعی (ethnos) جای کلمۀ زندگی (bios) را در اصطلاح خودزندگینامه میگیرد. رواج این اصطلاح با شروع نقدهای گستردۀ دهۀ ۱۹۸۰ به الگوی مطلع/پژوهشگر در…
سیرهنگاری به معنای نوشتن زندگینامهای است که نویسنده در آن زندگی شخص خاصی را سرمشقی شایسته برای زندگی دیگران میداند، او را تحسین میکند و در جایگاه «تقدس» مینشاند. اصطلاح خودسیرهنگاری را میتوان بازیگوشانه برای زندگینگارههایی به کار برد که…
اصطلاح خودزندگینگاری مشارکتی به تولید متنی خودزندگینامهای توسط دو نفر یا بیشتر و در قالب یکی از این سه فرایند اشاره میکند: روایت «بر اساس گفتهها» که در آن فردی مطلع قصۀ زندگیاش را برای مصاحبهگر تعریف میکند، روایت سایهنویس…
اصطلاح خودزندگینگاری ارتباطی را سوزان استنفورد فریدمن در سال ۱۹۸۵ مطرح کرد. به نظر او، خودزندگینگاری ارتباطی الگویی خاص از «خود بودن» در نوشتههای خودزندگینامهای زنان است. در این نوع از خود بودن، سوژه برعکسِ فرد مستقل و خودبسندۀ ژرژ…
آیا خودزندگینگاری آکادمیک ژانر فرعیِ مستقلی است یا حاصل شیفتگی فضای آکادمیک به نوشتن دربارۀ ژانر خاطرهپردازی از راه خاطرهپردازی؟ جیلیان ویتلاک میگوید در چهارچوب ساختاری انظباطی (مثل فضای آکادمیک) یا با کمک چنین ساختاری میتوان به فهمی از خود…
جیمز آلنی خودزندگینامۀ منظوم را سبکی غنایی میداند که تمایزش از انواع دیگر خودزندگینامه استفاده از «آرایههای خاص شعر برای ایجاز و بهخاطرآوری» است نه محتوای اثر. شاید به نظر برسد همۀ اشعار غنایی نوعی خودزندگینگاریاند که در آنها شاعر…
در آثار خودزندگینامۀ سومشخص، «منِ» روایتگر با ضمیر سومشخص «او» به «منِ» روایتشده اشاره میکند. به باور فیلیپ لوژون، در چنین موقعیتی راوی تظاهر میکند دو نفر است. میتوان برای توصیف این سبک، «من» را راوی نهفتهای در نظر گرفت…
در این سبک از خطاب، «منِ» روایتگرْ ضمیر دومشخصِ «تو» را بهجای «منِ» روایتشده مینشاند. مخاطبْ این «تو» را صحبتهای سوژه با خودش میداند اما نویسنده آن را یا با خواننده میآمیزد یا با استفاده از آن موجب شگفتی خواننده…
اصطلاح خودزندگینامۀ دنبالهدار به آثاری خودزندگینامهای اشاره میکند که اغلب در چند جلد (یا در قالب فیلمها، ویدئوها و آثار هنریِ چندبخشی) منتشر میشوند. با این که بعضی نویسندگان این بخشهای مجزا را «فصلها»یی از یک قصۀ زندگیِ در جریان…
بسیاری از منتقدان از بازی با ریشهها و دلالتهای محتمل سه کلمۀ یونانی (autos, bios, graphe) که اصطلاح خودزندگینامهنویسی را ساختهاند، لذت میبرند. بعضی منتقدان فمینیست واژۀ «زندگی» را تغییر دادهاند یا حذف کردهاند چرا که به نظرشان مفهومی مردانه…