خطرات و خاطرات کتاباولیها

روزگاری نهچندان دور یکی از اعضای شورای بررسی یک انتشارات بودم. آن انتشارات کتابهایی منتشر میکرد که آدمهای زیادی دوست داشتند در آن حوزه کار کنند. به قول رانندههای آژانس، زنگخورَش بالا بود. آدمها مدام با دفتر انتشارات تماس میگرفتند…


