اصطلاح ورزشکارنگاری را برایان کِرتیس برای خاطرهپردازیهای ورزشی به کار برد و چنین توصیفش کرد: ورزشکارنگاری با توصیفی از بهیادماندنیترین مسابقۀ ورزشکار شروع میشود، با وقایعنگاری ماجراهایی که نشان میدهند ورزش چگونه کودکیاش را تلخ کرده ادامه مییابد و سپس مراحل پیشرفت و ستارهشدنش در یک لیگ ورزشی مهم را توضیح میدهد. گرچه بیشتر خاطرهپردازیهای ورزشی را نویسندگان ورزشی سایهنویسی کردهاند، کِرتیس موارد معدودی از آنها را بهیادماندنی میداند: مثل کتاب جیم بوتان، بازیکن توپانداز بیسبال که از نیمکت ذخیرههای تیم یانکی گزارشی شمایلشکنانه دربارۀ میکی مَنتِل و چیزهای دیگر نوشته، کتاب دیو مِگیزی دربارۀ فوتبالآمریکایی به منزلۀ «یکی از غیرانسانیترین تجربهها» که مشخصهاش تحقیر و تبعیض نژادی نظاممند است، و بهتازگی کتاب خوزه کَنسِکو شهادتنامهای یاغیانه علیه تزریق استروئید برای بازی و روابط جنسی بهتر است که موجب تسریع در تحقیقات کنگره دربارۀ این موضوع شد. با اینکه کِرتیس بیشتر خاطرهپردازیهای ورزشی را «هنرِ اجرای مضحک» مینامد، به این نکته اشاره میکند که بعضی از آنها مثل خاطرهپردازیِ جان آمیچی به بحثهای معاصرِ کلانتری میپردازند (این بازیکن اِنبیاِی در کتابش مشقتهای همجنسگرا بودن در رختکن تیم یوتا جَز را توضیح میدهد که همۀ اعضایش شدیداً همجنسگراهراس بودند). به نظر کرتیس، خاطرهپردازیهای ورزشی بهطورکلی نشان میدهند «ورزشکار حرفهای گرفتار نوعی زندگیِ بسیار تکراری و خستهکننده است. شاید خاطرهپردازیهای ورزشی با هدف ثبت پیروزیهای ورزشکار پس از بازنشستگی نوشته شوند اما بسیاری از این آثارْ فریادی برای کمک تفسیر میشوند.»
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه