زهرا صنعتگران، نویسنده، مترجم و پژوهشگر، متولد ۱۳۷۲ در تهران است. او در مقطع کارشناسی در رشتۀ پژوهشگری علوم اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبائی تحصیل کرد و تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشتۀ جامعهشناسی در همان دانشگاه ادامه داد. از سال ۱۳۹۲ فعالیت خود را بهعنوان نویسندۀ مجلات رشد آغاز کرد و تا سال 1397 در مجلات رشد جوان، آموزش ابتدایی، معلم، مدیریت و علوماجتماعی بهعنوان دبیر سرویس، پژوهشگر و گزارشگر جشنوارۀ فیلم رشد فعالیت داشت. او در نویسندگی، کارگردانی و طراحی برنامههای تلویزیونی مختلفی با شبکۀ پویا و خانۀ مستند هم همکاری داشته است. تسهیلگری و تدریس در زمینههای جامعهشاسی، ادبیات و نویسندگی از دیگر فعالیتهای او است.
زهرا صنعتگران همکاری خود با نشر اطراف را از سال 1401 آغاز کرده و در حال حاضر سردبیر نشر ادامه (واحد کودک و نوجوان نشر اطراف) است. او علاوه بر ترجمه و ویراستاری چند اثر، از نویسندگان کتابهای مهمانگاه و ما ایوب نبودیم هم بوده است.
کتابهای زهرا صنعتگران در نشر اطراف و ادامه
کتاب ما ایوب نبودیم
ما ایوب نبودیم شرح تجربۀ مراقبت و مواظبت از کسی و چیزی از زبان سیزده مراقب در همین روزهاست؛ روایت احوال و افکار و روزگار آدمهایی که سرنوشتْ آنها را در موقعیت انتخابِ خود یا دیگری گذاشته؛ آدمهایی که بخشی از روزها و شبهایشان را به دیگری بخشیدهاند. مراقبتْ ایستادن روی مرز دو جهان متفاوت است. جهان مردمان رنجدیده و جهان عافیتنشینانِ فراموشکار و مغرور. مراقب میانجی و مترجم دردهاست. رنج و زندگی را به یکدیگر ترجمه میکند و خودش هم در این میانه بالغ و بالنده میشود. خواندن تأملات و خاطرات کتاب ما ایوب نبودیم کشف فراز و فرودی است که انسان، درون و بیرون مواجهه با درد، طی میکند. قصۀ سفر قهرمانی معمولی است که ناگهان در موقعیتی غیرمعمولی باید به زندگیاش ادامه دهد و تسلیها و دلخوشیهایی برای ادامۀ راه بیابد.
کتاب مهمانگاه
کتاب مهمان گاه روایتهایی از محرم و عزاداری در این ماه است. پانزده نویسنده از عاشوراهایی نوشتهاند که بر آنها گذشته و از دریافتها و خاطراتشان از محرمهای دور و نزدیک و اندوه هر سالهشان گفتهاند. این کتاب که فصل پنجم از مجموعۀ کآشوب محسوب میشود، دربارۀ سوگواریها، سنتها و آیینها و روضههای ماه محرم است. هر نویسنده از منظر خود به این پدیده نگاه کرده و تجربیاتش را در قالب جستارهایی کوتاه و خواندنی در معرض قضاوت ما گذاشته است.
کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند
این کتاب مصور ماجرای تعقیب و گریز بابا و موهای سربههوایش است. موها قدیمیترین دوستهای بابا بودند. با بابا به مهدکودک رفته بودند. وقتی میترسید روی سرش سیخ میشدند. حتی اولین شبی که بابا تنهایی خانۀ دوستش خوابید هم کنارش ماندند اما حالا از شانه و برس خسته شدهاند، دلشان میخواهد بروند دنبال کار و زندگی خودشان، دنیا را ببینند و گاهی هم از قطب جنوب تا صحرای آفریقا برای بابا کارت پستال بفرستند. کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند را یورگ موله نوشته و زهرا صنعتگران ترجمه کرده. این اثر در نشر ادامه (واحد کودک و نوجوان نشر اطراف) به چاپ رسیده است.
کتاب قطاری که ایستگاه نداشت
این کتاب دربارۀ زندگی اهالی یک روستاست که تا وقتی معدنِ روستاشان بوده، کنار هم بودهاند اما با تعطیل شدن معدن، اتفاقهای عجیبی برایشان افتاده است. یادشان رفته چه کارهایی بلد بودهاند، روستا را به امان خدا ول کردهاند و حتی الاغهایشان را بازنشسته کردهاند، تا اینکه یک روز زنی میانسال با الاغش به روستا برمیگردد و میگوید «اومدم بازی کنم، با قطار اسباببازی خودم.» زهرا صنعتگران به همراه کالینا رشیدپور این کتاب بهیچ آک را برای نشر ادامه ترجمه کردهاند.
بدون دیدگاه