روایت اصل‌ونسب (Filiation narrative)

هدف بسیاری از خودزندگی‌نگاری‌ها بزرگداشت رابطۀ فرد با یکی از والدین، خواهر و برادر یا فرزندش است؛ کسی که رابطه‌‌ای درازمدت با فرد دارد. به گفتۀ کاوزر، بیشتر روایت های اصل‌ونسب (از ادموند گووس گرفته تا پل آستِر) را فرزندان دربارۀ پدرانِ با‌ابهت، غایب، خودرأی، بی‌اعتنا یا دغلبازشان نوشته‌اند، البته خاطره‌پردازی‌هایی هم هستند که فرزندانْ آن‌‌ها را برای اصلاح ارتباط‌‌شان با مادری گم‌شده یا ازدست‌رفته یا انتقاد از مادر و اعلام برائت از او نوشته‌اند. گاهی روایت‌های اصل‌ونسب به صورت مشارکتی نوشته می‌شوند. در دهه‌های گذشته، ژانر جدیدی به نام خاطره‌پردازیِ مادری پدید آمده است که در آن، زنان دربارۀ تأثیر مادر شدن بر زندگی‌ کاری، تمایلات جنسی و نویسندگی‌‌شا‌ن می‌نویسند. بعضی پدرها نیز، خصوصاً در خانواده‌های همجنس‌گرا، دربارۀ بزرگ‌کردنِ فرزندخوانده‌ها می‌نویسند. دیوید پارکر می‌گوید در خودزندگی‌نامۀ میان‌نسلی تعاملی میان استقلال شخصی و ارتباط‌محوری وجود دارد که این نوع زندگی‌نامه‌ها را به ژانری فرعی تبدیل می‌کند. به باور او، نیروی محرک چنین قصه‌گویی‌هایی نوعی «احساس مسئولیت اخلاقی و پیچیده‌‌» برای تغییر روایت خانوادگیِ غالب است که در قالب الزامی اخلاقی، هم برای «خودسازی» و هم برای «دیدنِ دیگران»، رخ می‌نمایاند. روایت‌های فرزندخواندگی نمونۀ خاصی از روایت اصل‌ونسب به شمار می‌آیند. (ر.ک. به قصه‌های زندگی فرزندخواندگی.)


برگرفته از کتاب ادبیات من

ادبیات من کتاب نظری روایت خودزندگینامه ادبی اول شخص سدونی اسمیت جولیا واتسون خرید قیمت

نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون

ترجمۀ رویا پورآذر

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *