کاستیکا براداتان، استاد دانشگاه و فیلسوف رومانیایی-آمریکایی، در مجموعۀ در ستایش شکست؛ چهار درس در باب فروتنی اهمیت شکست در زندگی و چالشهای مواجهه با فرهنگ موفقیتمحور جهانی را بررسی میکند. به نظر او شکست انسان را از خودفریبی و نخوت بیثمر نجات میدهد و نوعی فروتنی و تواضع در او ایجاد میکند که لازمۀ تلقی و انتظار واقعبینانۀ انسان از جایگاهش در هستی است. در جهان امروزی ما مدام در حال رقابت، دستهبندی و اندازهگیری هستیم تا به موفقیت و پیروزی دست یابیم. اما همین تلاش سرسختانه و بیامان برای موفقیت چشمانمان را به روی امری بسیار مهم میبندد: نیاز به فروتنی در برابر سختیها و چالشهای زندگی بر اساس درک جایگاه واقعی انسان در هستی برای سپری کردن یک «زندگی خوب».
براداتان مباحث کتاب در ستایش شکست را در چهار بخش یا به تعبیر خودش چهار درس تنظیم کرده و با تمرکز بر قصههای واقعی چهار شخصیت (سیمون وِی، مهاتما گاندی، ای. ام. چوران و یوکیو میشیما) که زندگیهایی تأثیرگذار و پرمعنا داشتهاند و با ازخودگذشتگی و پشتکار برای «شکست» آغوشی باز گشودهاند، نظراتش را توضیح داده است. به نظر او، بررسی تلاشهای این افراد نشان میدهد که پرداختن به محدودیتها و شکستهای آدمی فقط نقش درمانی ندارد، بلکه فرایندی تحولآفرین است.
براداتان که آدمی را در محاصرۀ شکست میبیند بر چهار حوزۀ زیستشناختی، سیاسی، اجتماعی و معنوی تمرکز میکند. او شکست را به دوایری متحدالمرکز تشبیه میکند که هر چه به مرکزشان نزدیکترین میشویم، شکست واقعی، سخت و جدیتری را تجربه میکنیم. دایرۀ نخست شکست، بیرونیترین دایره است که حلقۀ شکست فیزیکی نامیده شده و بر شکست و نابسندگی اشیای پیرامون آدمی متمرکز است. به گفتۀ براداتان، اشیای پیرامون ما نیز با شکست مواجه میشوند ولی شکست آنها الزاماً به معنای شکست ما نیست. دایرۀ بعدی شکست، حلقۀ شکست سیاسی است. سیاستْ همۀ ما، حتی غیرسیاسیترینمان، را تا حدودی درگیر خود میکند. حلقۀ شکست سیاسی از حلقۀ شکست فیزیکی به ما نزدیکتر است چون «شهر» (polis) بیرون ما نیست؛ بخشی از ماست و نابسندگی و شکست شهر شکست ما را رقم میزند. دایرۀ سوم حلقه یا دایرۀ شکست اجتماعی است. ما حتی اگر تصمیم بگیریم تنها و بدون هر گونه ارتباط انسانی زندگی کنیم، باز هم جامعه در وجودمان اینپا و آنپا میکند و در ذهن و زبانمان پرسه میزند. آدمی همیشه به لحاظ اجتماعی گرفتار است و در همین گرفتاری، شکستی فراگیر و خاص را تجربه میکند. نهایتاً، با نزدیکتر شدن به مرکز دایره، به حلقۀ شکست زیستشناختیمان میرسیم، به میرایی خودمان. همه میدانیم که مرگ، هر قدر هم که بخواهیم از آن دور شویم، بالاخره دخلمان را میآورد.
کتاب در ستایش شکست با لحنی سرخوش و شادمانه، میان قصهگویی و بحث، و پژوهش علمی و جستوجوگری معنوی پل میزند و چنین نتیجه میگیرد که موفقیت ممکن است ما را به انسانهایی سطحی تبدیل کند در حالی که شکستهایمان میتوانند از ما افرادی متواضعتر و دقیقتری بسازد که زندگیهای بهتری را سپری میکنند. ما بدون دستیابی به موفقیت میتوانیم زندگی را سر کنیم ولی بدون موهبتهای شکست دستخالیتر و مستمندتر میشویم.
کتابهای اول و دوم این مجموعۀ چهار جلدی بهزودی توسط نشر اطراف در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت:
کتاب اول: در جهانی فروریخته
به نظر کاستیکا براداتان نخستین و دورترین حلقۀ شکست، دایرۀ شکست فیزیکی است. در این کتاب او با بررسی انتخابهای ستیزهگرایانۀ سیمون وِی، فیلسوف، عارف و فعال اجتماعی فرانسوی، به بررسی شکست فیزیکی میپردازد. سیمون وِی در همدلی با کارگران تحت استثمار، به کارهای طاقتفرسایی در کارخانهها روی آورد که ورای تحمل جسم نحیف و ناتوانش بودند. براداتان صفت «دور» را به معنای فاصلۀ فضایی بین ما و این نوع شکست به کار نمیبرد، بلکه منظورش نوعی تنافر و ناهمخوانی ذاتی بین ما و شکست اشیای بیرونی است: ما گرچه میان اشیا زندگی میکنیم، از آنها بهره میبریم و به آنها وابستهایم، اساساً با اشیا تفاوت داریم. البته شکست اشیا هم مثل بیعیب و نقصیشان که میتواند از ما انسانزدایی کند، بر ما تأثیر میگذارد ولی الزاماً به معنای شکست ما نیست. او در این دایره از شکست، به این موضوع میپردازد که احساس عدمهماهنگی و «سر جایِ خود نبودن» چگونه سیمون وِی را به اجرای پروژۀ خوداستعلایی و خودمادیتزدایی مادامالعمر رساند. زندگی وِی مطالعهای است دربارۀ تواضع و خاکنشینی افراطی. سیمون وِی ترجیح داد به جای اینکه با وجودش موجب ناخشنودی خداوند شود، اصلاً نباشد. در نهایت، سیمون وِی که به دنیا پشت کرده بود، خودش را از بندوبست دنیا، به نامشهودترین شکل ممکن، رها کرد. این کتاب را کیوان سررشته ترجمه کرده است.
کتاب دوم: ویرانههای شکست سیاسی
دومین دایره یا دومین حلقه از شکست، شکست سیاسی است و براداتان با قصۀ زندگی مهاتما گاندی، این نکته را گوشزد میکند که همۀ ما، حتی غیرسیاسیترینمان، تا حدودی در بند مسائل سیاسی و متأثر از آنها هستیم و در واقع، حتی دوری از سیاست هم تصمیمی سیاسی است. حلقۀ شکست سیاسی از حلقۀ شکست فیزیکی به ما نزدیکتر است چون شهر (polis) حقیقتاً نه بیرون ما که بخشی از وجود ماست. حتی زندگی شورشیها و آنارشیستها هم در ارتباط با یک اجتماع سیاسی سپری میشود و آنها هم خودشان را در تقابل با یک اجتماع سیاسی تعریف میکنند. مهاتما گاندی حتی با این که هرگز از جستوجو برای دستیابی به پاکی و خلوص دست نکشید، تا گردن در سیاست کثیف روزگار خود گِلمال شد. به سبب نیازی وسواسگونه به خلوص و کمال (که شخصیت گاندی را به شکلی خطرناک به شخصیت روبسپیِر و نابگراهای سیاسی دیگر شبیه کرده بود) گاهی رفتارهایی نادرست از او سر میزد که نگرانکننده بودند. تلاش تنبیهی او برای دستیابی به خلوص موجب ایثارگریهایی افراطی شد که شکست گاندی را رقم زدند. به نظر براداتان، تنها چیزی که در پایان موجب رستگاریاش شد، شاید خصلت آن-جهانیاش بود. رویا پورآذر ترجمۀ جلد دوم این مجموعه را بر عهده داشته است.
مجموعۀ در ستایش شکست با تعریفی در حال تکامل و در واقع گسترشیابنده از واژۀ «شکست» پیش میرود. طبیعتاً پیروزی در هر موردی با «توالی خاصی» از شرایط یا رخدادها سرو کار دارد. ریشۀ کلمۀ پیروزی (success) از واژۀ لاتین (succedere) میآید به معنای «آمدن پس از چیزی دیگر». وقتی شکستی رخ میدهد، یک توالی خاص آشفته شده و به وقوع نپیوسته است. به دنبال بر هم خوردن نظم موجود در آن توالی، نوعی احساس پوچی ایجاد میشود. شکست همانی است که ما در قالب یک گسست، اختلال یا مشقت در مسیر تعامل الگومحورمان با جهان و دیگران تجربه میکنیم، وقتی چیزی طبق انتظارمان دیگر وجود ندارد یا کار نمیکند یا اتفاق نمیافتد. ما با حرکت از یک دایرۀ شکست به دایرۀ دیگر، به طور مستقیم (در قالب یک تجربۀ ویرانگر شخصی) یا غیرمستقیم (از راه تخیل و ژرفاندیشی)، این گسست، اختلال و ناراحتی را بیشتر میشناسیم. و این دقیقاً بهترین نقطۀ شروع برای سفر خودشناسی است. چرا که فقط در کورۀ چنین تجربهای است که به فروتنی دست مییابیم و این فروتنی رهایی از نخوت و خودپرستی، توهم و خودفریبی و تطابقی کمجان با واقعیت را برایمان فراهم میکند. در میان سفرها، سفری در جستوجوی خود از همه دشوارتر است؛ طولانیترین سفرِ ممکن. پیشروی در مسیر عبور از این چهار حلقۀ شکست یک سفر ساده نیست؛ سفری «روانپالایشگر» است. به گفتۀ براداتان اگر خواندن این کتاب کسی را مضطرب کند، معلوم میشود که او تا حدودی موفق شده است چون شکست تجربهای است عمیقاً اضطرابآور، مثل خود زندگی.
بهبه!
چه خبر خوبی! مشتاقانه منتظریم.