دانلود کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی

آدام گاپنیک، کیوان سررشته، جستار روایی، جستار آمریکایی، نفیسه مرشدزاده، خرید دانلود کتاب pdf، رویا پورآذر

کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی مجموعه‌ا‌ی از جستارهای آدام گاپنیک است که تاکنون جوایز متعددی برای نگاه تیزبین و پردازش هوشمندانۀ مضمون در جستارها و نقدهایش دریافت کرده است. بعضی جستارهای او را چنین ستوده‌اند که «هر جستارنویسی آرزوی نوشتن متنی شبیه آن را دارد.» در این کتاب مجموعه‌ای از جستارهای گاپنیک گردآوری شده که به برخی از مسائل مهم زندگی مدرن شهری می‌پردازند. نگاه نو و معمولاً‌ غافلگیرکنندۀ او به مسائلی که بسیاری از ما روزانه با آن‌ها سروکار داریم، مطالعات فراوانش در حوزۀ تاریخ هنر و لحن قصه‌گویش، خواندن را به تجربه‌ا‌ی ارزشمند و دوست‌داشتنی برای خواننده تبدیل می‌کند.

دختر سه‌ساله‌ام اولیویا دوستی خیالی دارد به نام چارلی راویولی. اولیویا کودکی‌اش را در منهتن می‌گذرانَد و برای همین دوست خیالی‌اش، چارلی راویولی، هم اخلاق و رفتارش شبیه مردم منهتن است: در آپارتمانی در تقاطع مدیسون و لکزینگتون زندگی می‌کند، شامش مرغ کبابی، میوه و آب است و با این‌که فقط هفت‌سال‌و‌نیمه است احساس می‌کند خیلی «بزرگ» شده و مردم هم بزرگ حسابش می‌کنند. اما عجیب‌ترین خلق و خوی محلیِ همبازی خیالی اولیویا این است: همیشه سرشلوغ‌تر از آن است که با اولیویا همبازی شود. دخترم تلفن همراه اسباب‌بازی را می‌گیرد دم گوشش و صدایش را می‌شنویم که توی تلفن می‌گوید «راویولی؟ من اولیویام… اولیویا. می‌آی بازی کنیم؟ باشه. بهم زنگ بزن. خداحافظ.» بعد تق، گوشی را می‌بندد و سر تکان می‌دهد «همه‌ش می‌ره روی پیغام‌گیر.» یا می‌گوید «امروز با راویولی حرف زدم.»

من و همسرم می‌پرسیم «خوب بود؟» می‌گوید «نه. کار داشت، سرش شلوغ بود. درگیر تلویزیون.» (ادامه هم نمی‌دهد که معلوم شود راویولی تعمیرکار تلویزیون است یا خودش در تلویزیون برنامه دارد.)

اگر روز خوبی باشد خیلی «اتفاقی» به دوست نامرئی‌اش برمی‌خورد و با هم به کافه می‌روند. موقع شام ـ‌ـــ در انتهای روزی که طبق معمول خانه بوده، بازی کرده، ظهر خوابیده، ناهار خورده، توی باغ‌وحش سنترال‌پارک گردش کرده و بعد دوباره چرتی کوتاه زده‌ــــ‌‌ بهمان خبر می‌دهد «یهویی چارلی راویولی رو دیدم. با هم قهوه خوردیم ولی بعدش دیگه زود باید می‌رفت.» گاهی هم از این‌که نتوانسته برنامه‌های دونفری برای خودشان ردیف کند، آه می‌کشد ولی آخرش قبول می‌کند که چاره‌ای نیست؛ زندگی این‌جوری‌ست دیگر. می‌گوید «امروز یهویی چارلی راویولی رو دیدم. کار داشت.» بعد با خوشحالی اضافه می‌کند «ولی با هم یه تاکسی گرفتیم.» می‌پرسیم بعدش چه شد؟ می‌گوید «یه ناهار جنگی با هم خوردیم.»

معلوم است که راویولی شخصیتی رویایی است که از دنیای عظیم و شگفتِ بیرون به جهان کوچک اولیویا ــــ‌‌ جهانِ پارک‌ها و زمین‌های بازی‌ــــ پا گذاشته است. شکل و شمایل راویولی بیشتر از همه برآمده از تکرار طوطی‌وار و کلمه به کلمۀ حرف‌های همسرم با دوستانش دربارۀ اتفاقات روزمره است «روزت چطور بود؟» آه می‌کشد «ای‌، می‌دونی دیگه. خواستم یه قراری با مِگ بذارم ولی نتونستم پیداش کنم، روی پیغام‌گیر براش پیام گذاشتم. بعد از جلسه تو سوهو هم یهویی اتفاقی امیلی رو دیدم و قهوه خوردیم. باید زود می‌رفت ولی بعدش مگ زنگ زد و قرار گذاشتیم.»

من نگران بودم نکند چارلی راویولی نشانۀ یک‌جور «تروما» باشد؛ نوعی تنهایی در زندگی اولیویا که به این شکل تخیلی خودش را نشان داده است. همسرم مارتا می‌گفت «خیلی عجیبه یه همبازی خیالی داشته باشی که همیشه سرش شلوغه و نمی‌تونه باهات بازی کنه. مگه همبازی خیالی نباید یکی باشه که آدم رازهاش رو بهش بگه و… چه می‌دونم، باهاش آواز بخونه؟ نمی‌شه که همبازی یکی باشه که فقط می‌تونی هر بار باهاش تاکسی دو مسیره بگیری.»

اولش فکر می‌کردیم لوک، برادر بزرگ‌تر اولیویا، منبع الهام اصلی چارلی راویولی باشد. یک دلیلش این بود که لوک هم مثل راویولی هفت‌سال‌ونیمه است. (گرچه تقریباً مطمئن بودیم هفت‌سال‌و‌نیمه برای اولیویا هیچ معنایی ندارد جز بیشترین سنی که یک آدم می‌تواند داشته باشد.) و دلیل دیگرمان این‌که این روزها لوک سرشلوغ‌ است و دیگر  مثل قبل نمی‌تواند با اولیویا بازی کند. لوک حالا یک بچۀ اصیل نیویورکی‌ست با برنامه‌ای شبیه وزرای کابینه: دوشنبه‌ها باشگاه شطرنج، سه‌شنبه‌ها تمرین تی‌بال، شنبه‌ها مسابقه و لابه‌لای این‌ها هم اگر فرصتی بود قرار بازی با بچه‌های دیگر و دورهمی‌های بعد از مدرسه. ولی اولیویا، با این‌که می‌تواند روزها را بشمارد، هنوز واقعاً چیزی به اسم روزها ندارد. او فقط یک روز دارد ‌و ــــ‌ بعدتر فهمیدیم‌‌ــــ پای شخصیت چارلی راویولی را به این روز باز کرده تا با اصرار بر این‌که نمی‌تواند روزهایش را با کسی شریک شود، نشان‌مان دهد او هم «روزها» دارد؛ وانمود می‌کند سرشلوغ‌تر از آن است که زندگی اجتماعی مستقلی داشته باشد تا ثابت کند واقعاً زندگی اجتماعی مستقلی دارد.


کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی متشکل از نه جستار آدام گاپنیک است که همۀ آن‌ها دربارۀ زندگی روزمره و کشمکش‌ها و تنقاضات درون آن هستند. گاپنیک در جستارهایش عموماً به سراغ اتفاقات معمولی و سادۀ زندگی رفته و کوشیده از درون آن‌ها لایه‌های پنهان و معنای واقعی زندگی را نشان دهد.

دیدار اتفاقی با دوست خیالی، آدام گاپنیک، کیوان سررشته، نشر اطراف، خرید کتاب، جستار روایی، نفیسه مرشدزاده، الهام شوشتری زاده

♦ برای خرید کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی لطفاً به فروشگاه اطراف مراجعه کنید.

♦ برای دانلود pdf صفحاتی از این کتاب لطفاً این‌جا کلیک کنید.

♦ شما می‌توانید نسخۀ الکترونیکی کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی را از پلتفرم‌های طاقچه و فیدیبو دانلود کنید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *