حماد از لحظهٔ «بازشناختن » میگوید؛ از لحظهٔ آشکار شدن چیزی که مدتها پنهان بوده، توأم با این ادراک که شاید در عمق وجودمان همیشه حقیقتِ ماجرا را میدانستهایم. قصهٔ فلسطین حالا در لحظهٔ بازشناختن یا، به تعبیر عمر برغوثی، «لحظهٔ آهان» است. پردهٔ پیش چشم ناظرِ بیرونی و مشخصاً ناظر غربی یا دلبسته به غرب کمی کنار رفته و شکافی در بدنهٔ آن نظام اوهامِ توجیهکنندهٔ اشغال و ظلم و سرکوب ظاهر شده است. از نظر تاریخی، چنین لحظههایی نادرند و البته امیدبخش. اما برای ما دهان باز کردنِ شکاف و کنار رفتنِ نقاب با مسئلهای نیز همراه است؛ مسئلهای که میشود آن را مسئلهٔ همدلی نامید. برای آشنایی با نحوۀ دانلود کتاب بازشناختن غریبه این متن را انتها دنبال کنید.
همهٔ نویسندهها «تیک » دارند؛ مجموعهای از حرکتهای تکرارشونده. تیک من احتمالاً خلق صحنههای بازشناختن است؛ خلق همان لحظههایی که ارسطو در کتاب بوطیقا آنها را «آناگنوریسیس» مینامد. در روایتهای داستانی، صحنههای بازشناخت کم نیستند. راستش را بخواهید، خیلی هم زیادند: در رمانهای عوامپسندی که راوی ناموثق یا پیرنگی با پیچوتابهای عجیب و غریب دارند، در سریالهای آبکی و در فیلمهای هالیوودی. البته چنین صحنههایی را فقط در آثار متعارف غربی نمیبینید. همانطور که مثلاً فیلیپ کِنِدی، منتقد ادبیِ آمریکایی، اخیراً در پژوهشی موشکافانه دربارهٔ صحنههای بازشناختن در سنت ادبی عربی از جمله قصههای قرآنی و کتاب مقامات الحریری نشان داده، به نظر میرسد این صحنهها پای ثابت همهٔ سنتهای قصهگوییاند. ارسطو هم نمایشنامههایی را تحلیل میکرد که صد سال پیش از او اجرا میشدند، بنابراین چیزی را ابداع نمیکرد بلکه فقط پارادایمهای رواییِ ازپیشموجود را از دل قصهها بیرون میکشید و نامی روی
آنها میگذاشت.
ارسطو لحظهای را که شخصیتی در قصه به حقیقتِ ماجرا پی میبَرَد «آناگنوریسیس» نامید؛ همان لحظهای که معمولاً پیرنگ به سوی آن پیش میرود و رمز و رازِ قصه حول آن شکل میگیرد. در الگوی کلاسیک قصه سیر صعودیِ وقایع تا رسیدن به نقطهٔ اوج و بعد، حرکتِ نزولی تا رسیدن به پایان یا گرهگشایی. آناگنوریسیس معمولاً در نقطهٔ اوج یا لحظهٔ تغییرِ تراژیک رخ میدهد. در مورد خودم، به گمانم حضور همیشگیِ این پارادایم ادبی خاص در نوشتههایم تا حدی به خاطر این است که احساس میکنم داستان منحصراً با ذهنیتها سروکار
دارد، با دانشهای رواییِ ناپایدار، با محدودیت میدانهای دید، و با نحوهٔ برهمکنش این میدانهای دیدِ محدود. اما فکر میکنم پای واقعیت دیگری هم در میان است: اینکه من تا اینجای عمرم بیشتر دربارهٔ فلسطین نوشتهام.
ایزابلا حماد، نویسندهٔ فلسطینیبریتانیایی، روز ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳ در مراسم یادبود ادوارد سعید در دانشگاه کلمبیا سخنرانی کرد و کوشید قصهٔ فلسطین را در قاب رواییِ متفاوت و تازهای بنشاند. او با درهمآمیزی نقد ادبی، خودزندگینامه و تاریخ و بهرهگیری از برخی مضامین محوری اندیشهٔ سعید همچون استعمار، امپراتوری، غربتنشینی، و اجازهٔ روایتگری در سخنرانیاش ماجرای فلسطین را از زاویهای نو به تصویر کشید و پرسشهایی اساسی دربارهٔ شکل مواجههٔ ما با این ماجرا مطرح کرد. کتاب بازشناختن غریبه، متن مکتوب همین سخنرانی حماد است.
♦ برای دانلود کتاب بازشناختن غریبه و مطالعۀ صفحات ابتدایی آن، اینجا کلیک کنید.
♦ شما میتوانید کتاب بازشناختن غریبه را از اینجا بخرید.
بدون دیدگاه