مهمترین قصههایی که دربارۀ خود و دیگران میگوییم و میشنویم کموبیش با شکست گره خوردهاند. همۀ ما به دنیا آمدهایم که شکست بخوریم. تا دم مرگ، تمرین شکست میکنیم و درنهایت، ادامۀ کار را به دیگران میسپاریم. با وجود این، اکثرمان از تلاش دست نمیکشیم و معتقدیم زندگی با وجود شکستهای بیشمارش هنوز به آخر نرسیده. میخواهیم بمانیم و ته قصه را بفهمیم. اینها نمونههایی از گزارههای تأملانگیز کاستیکا براداتان در کتاب باختن به بدن هستند؛ کتابی که بیش از آنکه دربارۀ شکست باشد، دربارۀ پیامدهای ارزشمندی است که شکست میتواند برای ما داشته باشد؛ یعنی فروتنی و خاکساری. این مطلب به شیوههای دانلود کتاب باختن به بدن اختصاص دارد.
سیمون وی از سنین پایین تجسم تناقضی عجیب بود: همزمان کودکی بود با استعدادی خیرهکننده و انسانی نحیف و درمانده؛ نابغهای در جسمی سخت بیمار. ترکیبی از فولاد و غبار. پزشکی تیزبین که از قضا سیمون را در کودکی معاینه کرده بود، اعتقاد داشت «خارقالعادهتر از آن است که به زندگی ادامه دهد.» به رغم پیشبینی پزشک، سیمون به زندگی ادامه داد، اما زندگیاش، از قرار، متزلزل بود، دائم بر لبۀ پرتگاه. یکی از زندگینامهنویسانش مینویسد «از همان خردسالی، نوعی بیماری مزمن جانش را به خطر انداخته بود؛ زنجیرهای از ناخوشیها که هرگز نتوانست کاملاً از آن رهایی یابد.» در بزرگسالی، سیمون وِی این شکنندگی را با نوعی شکست نخستین مرتبط میدانست. هنگام یادآوری ناخوشیهای دوران خردسالی، با همان خودکمبینی همیشگیاش میگفت «همین است که چنین شکستخوردهام.»
او شاید این حرف را بهشوخی زده باشد، اما شکست شوخیبردار نیست. همین که نامش را بر زبان بیاورید، برای خودش جان میگیرد و قبل از آنکه متوجه شوید، همخانهتان شده است. این شکنندگی سیمون وی با او ماند و با گذر سالهای عمر بر شدت رنجهایش، چه جسمانی و چه روانی، افزود. اما او هر چه بیشتر رنج میکشید، بیشتر میفهمید و از آنجا که فراتر از حد تصور رنج کشید، فهمش هم شگرف شد. ترکیب شکنندگی شدید و بینش خارقالعاده، که آن پزشک تیزبین در کودکیاش تشخیص داده بود، در نهایت ویژگی بارز او شد. سیمون وی بهخوبی از این ارتباط آگاه بود. یک بار، در اشاره به میگرنهای فلجکنندهاش به مادرش گفت «نباید از سردردهایم ناراحت باشی، چون بدون آنها خیلی کارها از من برنمیآمد.»
سیمون وی در سراسر زندگیاش اساس فردی دستوپاچلفتی بود، ناچار به تلاشی جانکاه برای هر تعاملی با جهان مادی. گوستاو تیبون به یاد میآورد که میزان ناشیگری سیمون وی «فقط با حجم خیرخواهیاش برابری میکرد، که دومی درنهایت با غلبه بر اولی به پایان خود رسید.» این باید از بیرحمانهترین طنزهای زندگیاش بوده باشد: در حالی که از نظر فکری و روحی به مراتب فراتر از دیگران بود، در انجام کارهای سادۀ بدنی، از بیشتر مردم ناتوانتر محسوب میشد.
کاستیکا براداتان در کتاب باختن به بدن با این اعتقاد که سیمون وِی نمادی از شکست فیزیکی بود، نوعی «شیءبودگی بیرحمانه» در این شکست میبیند و به همین دلیل، آن را دورترین حلقۀ ناکامی از انسانی میداند که در مرکز چهار دایرۀ متحدالمرکز شکست قرار گرفته است. ضعف جسمی از جنس خطاهای فکری، لغزشهای انسانی یا خطا در قضاوت نیست و شکست حاصل از این ضعف، نه شکستی انسانی، که بیشتر شبیه شکست اشیای پیرامون ماست؛ نوعی «نقص فنی».

- برای دانلود کتاب باختن به بدن اینجا کلیک کنید.
- برای خرید کتاب باختن به بدن لطفاً به این قسمت مراجعه کنید.
- برای خرید و دانلود مجموعۀ «در ستایش شکست» کلیک کنید.




