اصطلاح خود/زندگینامه نشاندهندۀ ارتباط متقابل روایت خودزندگینامهای و زندگینامه است. با اینکه خط مورب میان دو بخشِ عبارت سیالیت مرز میان روایت خودزندگینامهای و زندگینامه را نشان میدهد، این دو فرم از جنبههای مختلف با هم تفاوت دارند یا حتی متضاد هم هستند. اصطلاح خود/زندگینامه به سبک خودزندگینامهایِ خاصی اشاره میکند که زندگینامۀ یک یا چند نفر دیگر را درون خودزندگینامه میگنجاند یا، بهعکس، روایت شخصیِ راوی را در دل زندگینامۀ فرد دیگری میگذارد. نمونۀ قدیمیتر این فرمْ زندگینامهای است که مارگرت کَوِندیش برای شوهرش نوشته و روایت خودزندگینامهای مختصر خودش را هم به آن ضمیمه کرده است. کتاب جان ادگار وایدمن هم از نمونههای جدیدتر همین فرم است. در کتاب وایدمن روایت زندگینامهایِ او دربارۀ برادر زندانیاش به خاطرۀ خودش از بزرگ شدن در محیط شهری خشن پیتزبرگ گره خورده است. در فرمهای قدیمیتر، زندگینامه از خودزندگینامه جدا نگه داشته میشد ولی نویسندگان معاصر اغلب، روایتهای زندگینامهای و خودزندگینامهای را با هم میآمیزند و قصهای «ارتباطی» میسازند. (ر.ک. به خودزندگینامۀ ارتباطی.)
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه