کشمکشها بر سر قابلیتهای هنری کمیکها مثل عنکبوتی چندشآور زیر کوهی از کتابهای استادانه لهولورده شده. ماوس اثر آرت اسپیگلمن و جیمی کوریگان: باهوشترین بچهی دنیا اثر کریس وِیر فقط نمونههای اندکی هستند از فهرست فزایندهی آثار مهم ادبیات مصوری که نشان میدهند کمیکها هم میتوانند به اندازهی هر رسانهی بیانیِ سنتیتری حقیقت، زیبایی، معما، احساسات و سرگرمی هوشمندانه به همراه داشته باشند. حتی برجعاجنشینانِ حوزهی ادبیات نیز «رمان مصور» (اصطلاح ناکاملی که هر نوع کتاب کمیک، حتی ناداستان را در بر میگیرد) را در فهرستهای آموزشی خود گنجاندهاند. به این ترتیب حالا میتوانیم حواسمان را به سؤالات مقایسهایِ جالب دیگری معطوف کنیم. مثلاً آیا کمیکها میتوانند اشعاری مثل آثار شکسپیر، تی. اس. الیوت یا الکساندر پوشکین بیافرینند؟
خلاصهاش این است که خیر؛ اما نه به خاطر فقدان شایستگی یا توانایی. با اینکه شیوهی انتقال مفهوم در کمیکها شبیه به شعر است ـ کتاب، کاغذ، کلمات و غیره ـ زبان، نحو و معنای آنها در وهلهی اول از رابطهی میان تصاویر نشئت میگیرد، نه کلمات. به این ترتیب نمیشود گفت تنها یکجور رسانهی متفاوت است؛ بلکه کلاً از جنس دیگری است. اما این موضوع آثار کمیک را از رسیدن به بلندپروازیهای هنری شعر بازنمیدارد. در واقع کمیکها از سرآغازشان نشان دادهاند که قادرند با بهکارگیری خلاقانهی زبانی فشرده، موسیقایی و کاملاً ساختارمند، به نبوغ هنری قدرتمندی دست یابند. بنابراین در ادامه مروری میکنیم بر بعضی از کمیکهایی که با کار بسیاری از شاعران فاخر سنتی برابری میکنند.
پیشتر، همزمان با هیاهوی فکاهیهای مصورِ روزنامهها در اوایل قرن بیستم، هنرآفرینان از آزادی هنری نادری برخوردار بودند که حاصل نبودِ سنت و قواعد بود. در نتیجه برخی از لجامگسیختهترین شاهکارهای تخیل هنری در تاریخ این رسانه، در همان سرآغازش رقم خورد. احتمالاً هیچیک از هنرمندان پیشروی آثار کمیک بهپای کمال شعری جورج هریمن (1880-1944)، نویسندهی کریزی کت که از سال 1913 تا مرگ نویسنده در روزنامهها منتشر میشد، نرسیده است. هریمن مثل معدودی دیگر، «صدا»ی خود را در زبان نوشتاری و دیداریاش نهادینه کرد و اثری آفرید که محبوب بعضی از شاخصترین هنرمندان و اندیشمندان عصر خود شد. سال 1924 گیلبرت سِلدِس، نویسندهی جستارهای فرهنگیِ درجهیک، در کتاب خود، هفت هنر شورانگیز، که امروز اثری کلاسیک محسوب میشود، آن را «مفرحترین و جالبترین و رضایتبخشترین اثر تولیدشده در آمریکا تا به امروز» خواند.
هریمن نیروی مرکزی سه شخصیت اصلیاش را ـ کریزی کتِ دلباخته، ایگناتس ماوسِ آجرپرتکن و آفیکا پاپِ وظیفهشناس ـ مثل غزلی به کار میبرد که ترجیعبند تمامنشدنیاش رابطهی میان شخصیتهاست تا به چیزی عمیقاً تراژیک و خندهدار دربارهی زندگی دست یابد. یکی از داستانهای مصور تمامصفحهی آخرهفتهای که سال 1937 چاپ شد، زیباییهای متعدد کریزی کت را نشان میدهد. کریزی طی چند کادر زیر درختی انزوا میگزیند و شروع به نوشتن خاطراتش میکند. در حین این کار، قلبهای کوچکی از صفحاتش بیرون میزند. او با لهجهی عجیبوغریبی که از مشخصههای داستان است با خودش حرف میزند و میگوید: «من تنهاییم. پَقد من… و پَقد د د دفترچهم.» دفترچه خاطرات را زیر سنگی میگذارد و روی آن ورد میخواند. «حالا بربگرد سر جات، فقط این سنگهای دُزرگ، این ماه آبی، این شب داریک داریک میدونن. به کسی نمیگن. تو تهنائه.» کادر آخر که تمام پهنای صفحه را پوشانده، تمام شخصیتهای دیگر را نشان میدهد که پس از رفتن او دفترچهاش را میخوانند. در یک صفحه، هریمن نه شعری سنتی، بلکه معادل مصور آن را میآفریند. اثر او، هم در زبان بازیگوشانه است («د د دفترچه»، «شب داریک داریک») و هم در تصاویر (پسزمینه از کادری به کادری دیگر عوض میشود، درحالیکه پیشزمینه ثابت است). همچنین مفاهیم مهمی چون عشق (قلبهای کوچک) و اگزیستانسیالیسم («تو تهنائه») را مطرح میکند. اما جوهر کار که در این بافت به آن کادرِ «لطیفه» میگویند و همطراز بیت آخر غزل است، در انتها ظاهر میشود. هریمن توهم تنهایی و حریم شخصی را با تأکید بر حضورمان در جامعه، از هم میپاشاند. و این خندهدار هم هست. مهمتر از همه چنین چیزی را از طریق تصویری بدون کلام منتقل میکند. اینجا شاهد نمونهای از شعر کارتونی در خالصترین صورتش هستیم که در هر رسانهی دیگری غیرممکن است.
تب کتابهای کمیک که با رواج سوپرمن در سال 1938 آغاز شد، همانقدر که برای این رسانه مفید بود، مضر هم بود. از یکسو زبان کمیکها را به طرز چشمگیری جا انداخت و از سوی دیگر کتابهای کمیکِ کمارزش به کالا تبدیلش کردند و باعث شدند این فرم به شیوهای برای بیان شخصی تقلیل یابد. دههی 1960 بود که پتانسیل کامل کتابهای کمیک شکوفا شد، با فعالیت کارتونیستهایی از سواحل غربی آمریکا که بهصورت مستقل کتابهایی مصور منتشر کردند و آنها را بهصورت «زیرزمینی» در مغازههای فروش صفحهی موسیقی یا فروش ابزارآلات استعمال تنباکو و حشیش عرضه میکردند. رابرت کِرام مشهورترین عضو این جنبش شد. او با تغییر مداوم سبک و سوژههایش در طول زمان داشت به درخشانترین همهفنحریفِ آثار کمیک تبدیل میشد، اما محبوبترین آثارش و نزدیکترینِ آنها به آنچه شعر کمیک خوانده میشود، همان آثار اولیهاش هستند. اثر دوصفحهای او «I’m a Ding Dong Daddy» که در اولین شمارهی نشریهی َزپ در سال 1967 منتشر شد، نمونهای است از سبک هذیانی و بدون فرم دوران زیرزمینی. این اثر که بهجز نامآواهایی چون «شترق!»، «تلق!» و «بوم!» عاری از واژه است، مرد جوان پاگندهای را به تصویر میکشد که در خیابان دچار شهود ناگهانی شده. او در خلسه و ازخودبیخود، به اطراف میدود، سرش را به دیوار میکوبد و در نهایت به چنان جنون عظیمی دچار میشود که منفجر و به چندین ستاره تبدیل میشود. بعد در ابر تخیلاتش، ستارهها در خلأ ناپدید میشوند و مردِ آغاز قصهی ما دوباره به وضعیت جهل برمیگردد. این اثر مثل بهترین اشعار کلامی زبان کمیکهای گذشته (آثار کمیک ابرقهرمانی و طنز) را به شیوههایی کاملاً جدید به کار میبرد تا مفاهیم عمیقی را دربارهی فرهنگ عصر خود بیان کند.
دههی 1980 بود که آثار کمیک از شکل «زیرزمینی» خود زاییده شدند. را، مجلهای که آرت اسپیگلمن و فرانسواز مولی منتشرش میکردند، از عوامل تأثیرگذار در این تحول بود. این مجله با تأکید بر آثار نزدیکتر به «هنرِ» خودآگاه بهجای سرگرمیهای مستهجن، خودش را در جایگاه مجلهی مصور برای بزرگسالان و نهفقط افراد «بالای سن قانونی» تثبیت کرد. در میان آثار درخشانی که در صفحات آن به چشم میخورد، اینجا اثر ریچارد مکگوایر (1989) در زمرهی تأثیرگذارترین اشعار کمیکی است که تا به حال منتشر شده. شیوهی آن در به کار گرفتن تمهیدهای آثار کمیک برای تقسیم زمان به لایههای چندگانهای که بتوان آنها را همزمان خواند، هنوز هم تازگیِ دور از انتظاری دارد. این اثر با زن بارداری آغاز میشود که در اتاق نشیمن میایستد و به شوهرش اعلام میکند: «عزیزم، فکر کنم وقتشه.» مکگوایر با کاشتن «دوربین» در همان نقطه، شروع به جلو و عقب رفتن در زمان میکند، نسلها و بعد قرنها و بعد هزارهها، و گذشته و آیندهی یک مکان واحد را در فضا میکاود. او این کار را در شش صفحه و با گنجاندن کادرهای کوچکتر در کادرهای بزرگتر اجرا میکند که همگی برچسب سال دارند؛ به این ترتیب خواننده چندین خط سیر زمانی را همزمان میخواند و هر کدام را با روایت مختص خودش. مکگوایر با استفاده از شباهتهای ترکیببندی و حرکتی و زبانی، همهچیز را به هم پیوند میزند و در قالب فرمی که منحصر به آثار کمیک است، تفسیر سیالی دربارهی ماهیت زمان شکل میدهد.
جوانترین شاعر کمیک این مقاله، اندرس نیلسن (1973) است که به خاطر آثار ساده، اسرارآمیز و بهیادماندنیاش در میان اهالی کمیک آوازهای بر هم زده. یکی از جالبترین آثار جدیدش در مجموعهی دوسالنامهی فوقالعادهای به نام مام آمده که نشر فانتاگرافیکز منتشرش میکند. شمارهی پاییز 2005 این مجموعه اثر کوتاه نیلسن با عنوان «رخداد» را در خود جای داده. طراحی آن در نهایت سادگی است. صفحهی 1 حاوی یک مربع خاکستریرنگ با حاشیهی مشکی است، در ابعاد تمبر پستی و به همراه نوشتهی «کاری که گفتی انجامش میدهی». صفحهی 2 مربعی اندکی کوچکتر را نشان میدهد که به دو چهارگوش در دو طیف رنگی متفاوت تقسیم شده و زیر آن نوشته «دلایلت برای انجام ندادنش: گفتهشده». صفحهی 3 حاوی مربع بزرگتری به رنگ قهوهای مایل به خاکستری است، بالای کلمهی «گفتهنشده». همین روند ادامه مییابد، با مربعهایی در ابعاد و اندازههای متفاوت که نشانگر زمان، افراد، رخدادها و عواقب ناشی از انجام ندادن کار اولیهای هستند که نامی از آن برده نشده. این کمیک مصور که پایانی دور از انتظار دارد، در کادر آخر نماد هندسی غالبش را تغییر میدهد و دایرههای هممرکز قرمزرنگی را نشان میدهد که بالای این عبارت حلقه زدهاند: «اضطرابی که پس از هر بار فکر کردن به این تجربه تا آخر عمر حس میکنی». با اینکه جملهای مثل این هرگز نمیتواند با شعرای سنتی رقابت کند، کلیت کار شعر تصویری بسیار مینیمال و هوشمندانهای از کار درآمده. واژهها و تصاویر کاملاً به یکدیگر وابستهاند تا بتوانند معنای اثری را منتقل کنند که به شکل بررسی فشرده و بازیگوشانهای از مفهوم «پشیمانی» خوانده میشود. در مجموع میتوان گفت شعری است مصور.
حداقل به لحاظ فرهنگی، هنرمندان جدی آثار کمیک نقاط اشتراک بسیاری با شاعران سنتی دارند. هر دو گروه را میتوان به یک شکل توصیف کرد: نویسندهی قدرندانستهای که سالها زمان میگذارد و روی کتاب کمقطری کار میکند تا در رسانهی مستقلی که بهسختی سرپاست، برای مخاطبی اندک و سینهچاک به چاپ برسد. تا کمی پیش، تفاوتشان را میشد از میزان احترامی که، دستکم در آمریکا، به هر کدام گذاشته میشد تشخیص داد. هنرمندان آثار کمیک، صرفنظر از موضوع کارشان، در سلسلهمراتب هنری از دیرباز جایگاهی بالاتر از سازندگان پورنوگرافی و پایینتر از نویسندگان کتاب کودک داشتهاند؛ اما به نظر میرسد این روند رو به تغییر است. امروزه به لطف رشد قابلتوجه این رسانه، بیش از هر زمان دیگری شاعر کمیک داریم. همانطور که شاعران سنتی پیشروترین کاربران زبان انگلیسی هستند، این هنرمندان نیز مسیرهایی میآفرینند که دیگران آنها را دنبال میکنند.
نویسنده: اندرو دی. آرنولد
مترجم: سبا هاشمینسب
منبع: مجلهی World Literature Today، شمارهی ویژهی ادبیات مصور، مارس و آوریل ۲۰۰۷
بدون دیدگاه