در طول زمان، وسایل شخصیِ ماندگار فرد، چنان ردی بر «روان»ش باقی میگذارند که به ابژههایی خودزندگینامهای تبدیل میشوند. جنیفر اِی. گونسالس اصطلاح شخصینگاری را برای تعریف همین فرایند ابداع کرد. گاهی این وسایل شخصی چیزهایی کاربردی مثل لباس و اثاثیهاند اما بعضی ابژههای شخصی مثل عکسها، میراثهای خانوادگی، یادگاریها، شمایلها و اشیایی از این دست را میتوان امتداد فیزیکیِ آنچه در ذهن فرد میگذرد هم دانست: «میتوان این وسایل شخصی را مجموعهای از نشانههای مادی در بازنمودی فضامحور از هویت قلمداد کرد.» چشماندازهای خاطرۀ مادی که در قالب مجموعههایی خاص دستهبندی میشوند، ممکن است مثل محرابهای خانگی مفصل و تشریفاتی باشند یا مثل یادنامهها، غیررسمی. با اینکه شخصینگارهها منحصربهفردند و مادیتِ آنها مانع جریان سیال دلالت معنایی میشود، این آثار معانی متعدد و متغیری دارند. شخصینگاری ممکن است تأثیر کشفوشهود را داشته باشد یا مثل خاطرهای پوشان به فراموشی یک مقطع تروماتیک کمک کند. احتمال دارد شخصینگاری نوعی فضای همذاتپنداریِ آرمانشهری و تاریخچهای اسطورهای باشد و سوبژکتیویتۀ بازآفرینیشده توسط دستساختههای مادی را هم آرمانی کند. در نهایت، شخصینگاری را میتوان «کانون مخالفتی» دانست که هم در برابر انگارههای رسانههای جمعی مقاومت میکند و هم با آنها به گفتوگو میپردازد. این فرم نگارش با استفاده از رخدادهای زندگی و هویت فرهنگی، در قالب کنشی مادی و راهکاری برای ژرفاندیشی شخصی، «خود» را بازنمایی میکند. میکه بال مجسمۀ «عنکبوت» لوییز بورژوا را هم نمونهای از شخصینگاری میداند.
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه