روایت پژوهی (Narratology) نوواژۀ پیشنهادی تزوتان تودوروف است. تودوروف نخستین بار در سال 1969 در کتاب دستور زبان دکامرون از این اصطلاح برای اشاره به حوزۀ علمی توصیفیای استفاده کرد که ویژۀ مطالعۀ نظاممند روایت است. در ابتدا این حوزه را زیرمجموعۀ پژوهشهای ساختگرای ادبیات میدانستند اما امروزه این حوزه هم از نظر چشمانداز و هم از نظر گستردگیِ شیوههای پژوهش بسیار فراتر از مرزهای نخستینش رفته است. به همین خاطر است که پژوهشگران ترجیح میدهند اصطلاح جامعتر «نظریۀ روایت» یا «روایتشناسی» را به کار ببرند.
روایت پژوهی یا روایت شناسی، آنچنان که از عنوانش پیداست بر روی مفهوم روایت تمرکز دارد و میکوشد ساختار و نظام حاکم بر آن را توضیح دهد. بعضی از منتقدین اعتقاد دارند، ولادیمیر پراپ، متخصص روسی فرهنگ عامه که از بنیانگذاران ساختگرایی هم بود، بنیانگذار مفهوم روایت شناسی محسوب میشود (گرچه در آن زمان هنوز چنین اصطلاحی ابداع نشده بود). برخی دیگر اما ریشههای آن را در یونان باستان میجویند و معتقدند اولین بار ارسطو بود که چنین موضوعی را پیش کشید و متن را تجزیه و تحلیل کرد. به خاطر همین رولان بارت خاستگاه آن را غیرقطعی میداند. بر همین مبنا روایتشناسی را به طور کلی به سه دورۀ پیشاساختارگرایی، ساختارگرایی و پساساختارگرایی تقسیم میکنند.
نظریههای روایت
منتقدین فرمالیست آمریکاییانگلیسی مثل رنه ولک و اوستین وارن، که به عنوان پیشگامان نقد نو شناخته میشوند، اولین بار در دهۀ 1940 چهارچوبی برای مطالعۀ داستان ترسیم کردند. نکتۀ متمایز کار آنها نسبت به دیگر منتقدین ادبی این بود که ادبیات را تابعی از مفاهیم اجتماعی و فلسفی و تاریخی نمیدانستند، بلکه آن را به صورت موضوعی مستقل و جداگانه بررسی کردند. اصولی که آنها در این باره مطرح کردند تا سالها به عنوان مبانی نظری روایی مورد استناد بود. چند سال بعدتر ساختارگراهای فرانسوی با الهام از نظریۀ نقد نو و همینطور با کمک گرفتن از سنت فرمالیستهای روس، مفهوم روایت شناسی یا روایت پژوهی را به صورت رسمی معرفی کردند.
ساختارگرها که به روایتشناسان اولیه معروفاند، تا حد زیادی تحت تأثیر زبانشناسی دوسوسور بودند و تلاش میکردند با اقتدا به نظام زبانی او رویکردهایشان را توسعه دهند. شاخصۀ این گروه این بود که استعارۀ نظری «زبان در حکم ادبیات» را مبنای روایت پژوهی خود قرار دادند و به عنوان پارادایمی برای نظریاتشان به آن نگاه کردند. اما این رویکرد محدودیتهایی داشت که بعدها به چشم آمد و منجر به شکلگیری جنبش پساساختارگرایی شد. ژرار ژنت از مهمترین چهرههای این نسل است که مفاهیم مهمی مثل توالی، بسامد و کانونی سازی را مطرح کرد.
جنبشهای پست مدرن بر خلاف قدما، نه به دستور زبان یا پیرنگ داستان، که متأثر از دهههای 1970 و 80 بیشتر به گفتمان و شیوههایی روایی اهمیت میدادند. این چنین بود که مسیر متفاوتی از ساختارگراها پیش گرفتند و بر روی موضوعاتی مثل نظریۀ گفتمان، معناشناسی، منظورشناسی و زبانشناسی اجتماعی متمرکز شدند. در دهۀ 1980 بود که روایت شناسی به دیگر حوزههای علوم انسانی، مخصوصاً علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی، وارد شد.
در چند سال گذشته که روششناسی «پژوهش روایی» (narrative inquiry) رواج بیشتری پیدا کرده و وارد تحقیقات علوم انسانی شده، گاهی دو مفهوم روایت پژوهی و پژوهش روایی به جای هم به کار میروند. باید توجه داشت که پژوهش روایی نوعی روش و متدولوژی کیفی تحقیقی است و اساساً با روایت پژوهی که در حوزۀ ادبیات و روایتشناسی قرار میگیرد، فرق دارد. پیشنهاد میکنیم در همین زمینه مقالۀ «روایت پژوهی یا پژوهش روایی؟» را مطالعه کنید.
یکی از اهداف اصلی در تحلیل روایی، درک فرایند ساخت جهان روایت است. اینکه هر روایتی از چه اجزایی تشکیل شده و زنجیرۀ رویدادها چطور در کنار هم کار میکنند. در قرن بیستم دیدگاه غالب در این حوزه ساختاری بود. طبق گفتۀ جرالد پرینس، نظریۀ روایت عموماً به مطالعۀ عوامل جاری در نظامها و کارکردهای دلالتی میپرداخت. اما در چند سال اخیر نظریات جدیدتری مطرح شدند که روایت شناسی را زیرمجوعهای از علوم شناختی در نظر میگیردند و نقش ذهن، تجربه و خودآگاه و ناخودآگاه را در آن پررنگتر میبینند. این شیوههای نوی تفسیر متون تا حدودی با روشهای کلاسیک تفاوت دارد و به جنبههای متفاوتی از متن توجه دارد که پیشتر مغفول میماند یا نادیده گرفته میشد.
♦ برای آگاهی بیشتر در مورد مفهوم روایت پژوهی و نظریات مطرح شده در مورد آن، پیشنهاد میکنیم کتاب سواد روایت از اچ. پورتر ابوت را مطالعه کنید.
♦ نشر اطراف در حوزۀ پژوهش روایی هم تا به حال کتابهای پژوهش روایی در علوم تربیتی (از جین کلندینین) و راهنمای عملی پژوهش روایی در علوم اجتماعی (از احسان آقابابایی) را به چاپ رسانده است. در این کتابها میتوانید با مراحل روششناسی پژوهش روایی آشنا شوید.
پژوهش روایی در علوم تربیتی | راهنمای عملی پژوهش روایی در علوم اجتماعی |
بدون دیدگاه