این ژانر از روایتهای روزمره مردم را تشویق میکند قصههایشان دربارۀ نوعی اعتیاد یا وابستگی را که خواهان رهایی از آن هستند برای دیگران بگویند. الگوی کلیشهای روایت خودیاری چنین اجزایی دارد: شرح سقوط خود به ورطۀ زوال یا هوسرانی، جدایی از گروه اجتماعی خود، رسیدن به آخر خط، تشخیص نیاز به کمک دیگران، دست کشیدن از مواد یا رفتار آسیبزا و، با اتکا به قدرتی برتر، بازیابیِ یک «خود» واقعیتر پس از اعتیاد. شارلوت لیند چگونگی کار الگوی روایت خودیاری را توضیح میدهد. به گفتۀ او این الگو بازتابی از «سیستمی منسجم» است مبتنی بر «فرضیاتی دربارۀ جهان که راویان با استفاده از آنها رخدادها را سازماندهی میکنند و ارزیابیهایشان را سروسامان میدهند.» مثلاً بر اساس گفتههای رابین آر. وورهال و هلِنا میکی در روایتهای الکلیهای گمنام «ابرروایتی قدرتمند قصۀ زندگی تکتک الکلیهای در حال ترک را شکل میدهد و نوعی خودزندگینامۀ مشترک پدید میآید که هویتی جمعی برای افراد پاک و بهبودیافته میسازد.»
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه