از گذشته، رمان تکوین شخصیت را رمانی دربارۀ رشد و شکلگیری هویت اجتماعی مردی جوان قلمداد میکردند، مثل آرزوهای بزرگ اثر دیکنز. سی. هیو هولمن میگوید «این نوع رمانها کارآموزی، دوران جوانی و مرد شدنِ یک شخصیت اصلی احساساتی را توصیف میکنند که میکوشد از چیستیِ دنیا سر در بیاورد، معنای جهان و الگوهایش را بفهمد و فلسفۀ زندگی و “هنر زیستن” را بیاموزد.» پیرنگ رشد میتواند با فرار از خانوادهای سرکوبگر و تحصیل و سفر در دنیای گستردۀ زندگی شهری سروکار داشته باشد که بستر رویارویی با مربیها، زمینۀ شکلگیری روابط رمانتیک و ماجراجوییهای شغلی را فراهم میآورد و شاید شخصیت اصلی را به بازنگری فرضیاتش وا دارد. در پایانِ رمان تکوین شخصیت، نقشی اجتماعی در نظام بورژوا به فرد تحمیل میشود و معمولاً پذیرش این نقش ایجاب میکند که او از نوعی آرمان یا اشتیاق برای چیزی دست بشوید و به مناسبات اجتماعی تن بدهد.
در دورههای متأخرتر، زنان و گروههای دیگری که از حقوق اجتماعی محروم بودهاند از این ژانر برای تبیین نوعی هویت نوظهور و نقش روزافزونشان در زندگی عمومی استفاده کردهاند. همچنین میتوان مثل ریچارد رودریگز ژانر رمان تکوین شخصیت را با نگاه منفی دید. او این ژانر را هنجاری برای همگونسازی اقلیتها با فرهنگ غالب میداند و معتقد است از آنجا که همگونسازیِ کامل امکانپذیر نیست، باید از آن چشم پوشید تا فرد از جامعۀ خودش جدا و بیگانه نشود. البته در اغلب نوشتههای زنان، پیرنگ رشد و تحول در این ژانر، نه با ادغام فرد در فرهنگ غالب بلکه با آگاهیاش از محدودیتهای جنسیتمحور به پایان میرسد.
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه