ربکا سولنیت

ربکا سولنیت نقشه هایی برای گم شدن نیما م اشرفی نشر اطراف جستار رواییربکا سولنیت، نویسنده، تاریخ‌نگار و کنشگر اجتماعی، تا به حال بیش از بیست کتاب درباره‌ی حقوق زنان، تاریخ غرب و بومیان آمریکا، نیروی مردمی، تحول و خیزش اجتماعی، پرسه‌زنی و قدم‌زنی، امید و فاجعه و… تألیف کرده است و اغلب در نشریات گاردین، هارپرز و لیترری‌هاب یادداشت‌هایی درباره‌ی مسائل روز می‌نویسد. از جمله‌ی آثار ربکا سولنیت می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: این داستان از آنِ کیست؟، نام صحیح‌شان را بخوان (نامزد دریافت جایزه‌ی ملی کتاب در سال ۲۰۱۸ و برنده‌ی سال ۲۰۱۸ جایزه‌ی ناداستان کِرکِس)، مردان برایم توضیح می‌دهند، مادر تمام پرسش‌ها، امید در تاریکی، نزدیک‌های دوردست، بهشتی بناشده در جهنم، نقشه‌هایی برای گم شدن، پرسه‌دوستی: تاریخچه‌ی قدم‌زنی، رودخانه‌ی سایه‌ها (که به خاطرش برنده‌ی کمک‌هزینه‌ی بنیاد گوگنهایم و جایزه‌ی حلقه‌ی منتقدان کتاب کشور در بخش نقد و جایزه‌ی ادبی لنن شد) و خاطراتِ نیستی‌ام. بخش‌هایی از جستار آبی دوردست او را می توانید در اینجا بخوانید.

ربکا سولنیت از دهه‌ی هشتاد به فعالیت در کمپین‌های محیط زیستی و حقوق بشری پرداخت و در دوره‌ی ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش از سردمداران جنبش ضد جنگ بود و در این اثنی همواره برای آگاهی‌رسانی در حوزه‌ی تغییرات زیست‌محیطی و خشونت علیه زنان تلاش می‌کرد. او در یکی از جستارهایش از رفتنش به پایگاه آزمایش موشکی صحرای نِوادا می‌نویسد و این‌که چطور آن چشم‌انداز، الهام‌بخشِ او برای نوشتن ناداستان خلاق شد: “مکانی بی‌روح و پهناور، و برایم غریب، که در آن فرهنگ‌ها و قصه‌های گوناگون هم‌راستا می‌شدند و من ترغیب شدم تمام کارهای تکه‌تکه‌ام را انسجام ببخشم.” ربکا سولنیت یکی از جستارهایش را با توصیف میزی آغاز می‌کند که یکی از دوستانش به او هدیه داده بود، دوستی که با پانزده ضربه‌ی مکررِ چاقو توسط نامزدش از پا درآمده بود. سولنت در این باره می‌نویسد: “کسی سعی داشت دوستش را ساکت کند، اما او به من سکویی داد تا صدایم را به دیگران برسانم.”

جستارهای روایی ربکا سولنیت چه از لحاظ مضمونی و چه ساختاری، تن به هیچ دسته‌بندی و برچسبی نمی‌دهد. این جستارها هم تاریخ‌نگاری است و هم خودزندگی‌نامه، هم خاطره‌پردازی است و هم طبیعت‌نگاری، هم نقد زیباشناختی است و هم فلسفه، اما کلیت کتاب‌هایش را که نگاه می‌کنی، هیچ کدام از این‌ها نیست. شاید همین باعث بلاتکلیفی کسانی شود که می‌خواهند به هر کتابی یک برچسب بزنند و آن را در طبقه‌ی خاصی در کتابخانه‌شان، کنار کتاب‌های برچسب‌خورده‌ی دیگر قرار دهند.

این ذاتیِ ژانر غیرداستانی و به‌خصوص جستار روایی است که تن به یک گفتمان مسلط واحد ندهد و در تقابل با گفتمان انسان‌زدوده و ساختارهای صلب و ازپیش‌تعیین‌شده‌ی مقاله‌ها باشد. جستارهای ربکا سولنیت با گریزهایی که می‌زنند حتی به فرمول‌های داستان‌نویسی و ساختار زمینه‌چینی-اوج-فرود-گره‌گشایی داستان‌ها هم پایبند نیستند و یک روایت واحد را هم بر نمی‌تابند، بلکه روایت خودشان را به چندین خرده‌روایت می‌شکنند و با کمک گرفتن از خاطره‌پردازی و تاریخ‌نگاری و گزارش‌نویسی و گفت‌وگو و سفرنامه‌نویسی و بسیاری ابزارهای دیگر به مضمون اصلی می‌پردازند. به عبارتی مضمون نخ اصلی جستار روایی است و نه پی‌رنگ و ساختار روایی، و به‌نوعی ایده‌ها جای شخصیت‌ها می‌نشینند. به قول ربکا سولنیت “تاریخ بیشتر از تلاقی‌ها، انشعاب‌ها و گوریدگی‌ها پدید می‌آید تا از خطوط مستقیم.” او ابایی ندارد از این‌که واقعیت را مستقیم بگذارد جلوی چشمانت و جهان‌بینی‌اش را در خلال خاطراتی که تعریف می‌کند، گزارش‌هایی که می‌دهد و تحلیل‌هایی که می‌کند برایت روشن کند.

تا کنون از میان کتاب‌های ربکا سولنیت کتاب امید در تاریکی (ترجمه‌ی نرگس حسن‌لی، انتشارات مهرگان خرد، ۱۳۹۷) به زبان فارسی منتشر شده است.

کتاب نقشه‌هایی برای گم شدن به‌تازگی در نشر اطراف منتشر شده است:

نقشه هایی برای گم شدن a field guide to getting lost ربکا سولنیت ربه کا سولنیت نیما مهدیزاده اشرفی نیما م. اشرفی نشر اطراف جستار روایی مجموعه جستار انتشارات اطراف جستارهایی درباره طبیعت نقد ادبی جستار فلسفی خاطره پردازی ربکا سالنیت

نقشه‌هایی برای گم شدن | جستارهایی از ربکا سولنیت

نویسنده: ربکا سولنیت

مترجم: نیما م. اشرفی

ربکا سولنیت را می‌توان کوچ‌نشینی در سرزمین اندیشه نامید که بساطش را از صحراها و کوهستان‌ها و جنگل‌ها تا سرزمین‌های هنر و سیاست و تاریخ فرهنگی بر دوش کشیده و عشق به رفتن در واژه‌واژه‌ی نوشته‌هایش موج می‌زند. جستارهای سولنیت سفرهایی پرفرازونشیب در سرزمین‌های دور و نزدیکِ درون و بیرون‌اند؛ تأملاتی ژرف بر لحظه‌ها و ماجراهای معناخیز زندگی برای گفتن و شنیدن قصه‌هایی درباره‌ی تردید، باور، فقدان، خاطره، طلب و مکان؛ قصه‌هایی برای گم‌شدن، گم کردن و یافتن خود؛ برای کشف خود و هستی با گذر از جهان.

جستارهای پاساژ سولنیت که عنوان‌های مشابه « آبی دوردست » دارند به ما نشان می‌دهند که در ناخودآگاه انسان رنگ آبی با مفهوم دوردست‌ها گره خورده است، همان ‌دوردست‌هایی که وقتی نزدیک می‌شوند از هم می‌پاشند. سولنیت با اشاره به زندگی و آثار ایو کِلَن به ما می‌گوید نتیجه‌ی «خیز به‌سوی خلأ» لزوماً سقوط آزاد نیست، بلکه شاید اولین قدم برای لمس آسمان‌ها و آبی دوردست  باشد. او با گریز به زندگی شخصی و خاطرات کودکی‌اش و با نگاه به گذشته نشان می‌دهد که تفسیر رویدادهای زندگی لزوماً یگانه نیست، شاید چندین قصه پسِ هر ماجرایی وجود داشته باشد، قصه‌هایی که تفسیرشان شاید با گذر زمان و ته‌نشین شدن رویدادها در روان‌مان قوام پیدا کنند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *