آیا خودزندگینگاری آکادمیک ژانر فرعیِ مستقلی است یا حاصل شیفتگی فضای آکادمیک به نوشتن دربارۀ ژانر خاطرهپردازی از راه خاطرهپردازی؟ جیلیان ویتلاک میگوید در چهارچوب ساختاری انظباطی (مثل فضای آکادمیک) یا با کمک چنین ساختاری میتوان به فهمی از خود رسید و این نوع فهمِ خود را نوعی فرایند تغییر فرهنگی دانست که موجب دگردیسی فرد میشود. در دهههای اخیر، خاطرهپردازیهای آکادمیک فراوانی در بریتانیا، ایالات متحده، فرانسه، استرالیا و نقاط دیگر جهان نوشته شدهاند. تاریخنگارانی که تاریخشان را نمونهای از تاریخ خاطره میدانند، شاید تعریفشان از بیطرفیِ تاریخی را تغییر دهند تا تجربۀ شخصی اهمیت بیشتری پیدا کند. پییِر نورا در مجموعهای که از نوشتههای دانشگاهیان فرانسوی گردآوری کرده است نشان میدهد که میتوان «خود» را مثل ابزاری برای «مطالبۀ سبکهای معتبرتر و مناسبترِ دانش و پژوهش» به کار گرفت. مطالعۀ جرمی پاپکین دربارۀ روایتهای زندگیِ تاریخنگارانْ تعامل بافت رخدادهای عمومی با متن زندگی شخصی را بررسی میکند. نانسی کی. میلر نیز در خاطرهپردازی دنبالهدارش قصههای مربوط به ریشههای خانوادگی خودش را به تأملاتی دربارۀ خاطرهپردازی گره میزند تا نقش گذشته در شکلگیری هویتش را دریابد. لورل ریچاردسون بهتناوب از نگارش سنتی و تجربی بهره میگیرد تا دربارۀ پیوستگی زندگی و شغل سخن بگوید و شرایط و عوامل پدیدآورندۀ «خودی» را بررسی کند که همۀ ما به آن تبدیل میشویم.
از بین خودزندگینگاری آکادمیک بریتانیایی، تری ایگلتون و لورنا سِیج با درونی کردنِ هنجارهای حوزۀ مطالعات انگلیسی، پیوند «خود» را با حرفۀ تخصصیشان ثبت کردهاند. کارولین کِی اِستیدمَن با بازنماییِ پیشینۀ خانوادهاش، ادعاهای تاریخنگاران اجتماعی دربارۀ فرودستی زنان و کودکان در ساختار طبقاتی روستایی را رد کرده است. اَنِت کون و جیلیان رُز به بررسی و نقد فرایند ساخت سوژه پرداخته و نشان دادهاند که ایدئولوژیهای تأدیبی چگونه میتوانند یکدستی سوژهها و نقشهای سنتی سوژه را تقویت و به او تحمیل کنند.
سینتیا جی. فرانکلین خودزندگینگاری آکادمیک را تلاشی برای توضیح کارکرد فضای آکادمیک میداند. به نظر او، این خاطرهپردازیها بحرانهای علوم انسانی را بررسی میکنند، بحرانهایی مانند تجاریسازیِ آموزش عالی و ایجاد نظام رتبهبندی برای تعداد کمی از دانشگاههای ممتاز. او خاطرهپردازیهای آکادمیک را پایگاههایی بالقوه برای تقویت انسانگرایی و مبارزههای حقوق بشری میداند. به این ترتیب، فرانکلین حوزۀ خاطرهپردازی آکادمیک را بسط میدهد و انواع فراوان نوشتههای خاطرهپردازانهای را که با حوزههایی نظری مثل مطالعات پسااستعماری و معلولیت فصل مشترک دارند، نمونههایی از خاطرهپردازی آکادمیک میداند.
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه