ژانر خاطرات روزنوشت یکی از فرمهای خودزندگینگاریِ دورهای است که در آن، راوی با مشاهده و گزارش واکنشهای عاطفی خود به وقایع، روزمرگیهای زندگیاش را ثبت میکند. شاید خاطرات روزنوشت به سبب چندپارگیشان نامنسجم یا تصادفی به نظر برسند اما «با انباشتن تجربه که همواره بر اساس زمان خطی است، قدرت پیدا میکنند» و قدرتِ ناشی از همین انباشتگی باعث میشود صدای خاطرهنویس به شکل پرسونای روایی مشخصی درآید. این ویژگی در آثار فراوانی مثل کتابهای سموئل پیپس و ویرجینا وولف، کتاب سلام پَکس (که گزیدهای از وبلاگنوشتههایش است) و کتاب فیبی گلوکنِر مشاهده میشود. مارگُت کالی میگوید چون خاطرات روزنوشت بر برگهای دفتر خاطرات نوشته میشوند، نویسنده همیشه برای بازنگری، تفسیر یا اصلاح و تغییر به آنها دسترسی دارد. به همین دلیل، خاطرات روزنوشت متنهایی چندپاره، در معرض تجدید نظر و در حال شکلگیریاند. فیالبداهگی این ژانر که حاصل بیاطلاعی خاطرهنویس از سرانجام پیرنگ زندگیاش است، «غافلگیریهای فراوانی برای نویسنده و خواننده ایجاد میکند.»
بعضی منتقدان بین خاطرات روزنوشت و یادداشتهای روزانه تمایز قائل میشوند و میگویند یادداشتهای روزانه بیشتر با هدف انتشار در قالب اسنادی عمومی نوشته میشوند و به همین دلیل، به اندازۀ خاطرات روزنوشت، شخصی و محرمانه نیستند. فیلیپ لوژون اما بین این دو تمایز خاصی قائل نمیشود اما روزنوشت را به دلیل در لحظه بودن و رو به آینده داشتن اساساً متفاوت با خودزندگینامه میداند. به گفتۀ او، خاطرات روزنوشت «گسترهای عظیم را در بر میگیرند که بخش بزرگی از آن هنوز کشف نشده» و گویی ژانر اجتماعیِ «بیخانمانی» است که پشتوانۀ نظری ثابتی ندارد. البته لوژون میگوید کتابها و مقالههای فراوانی که در ده سال گذشته دربارۀ این ژانر نوشته است (مثل مطالبش دربارۀ خاطرات روزنوشت فرانسوی دربارۀ مردم عادی، خاطرات روزنوشت دختران قرن نوزدهم و خاطرات روزنوشت اَن فرانک) موجب شدهاند «تفاوت بین یادداشت روزانه و خودزندگینامه» بهتدریج در نظرش کمرنگ شود. به نظر او «نگارش خاطرات روزنوشت خصوصی، رویه و روشی برای زندگی است که اغلب نتیجۀ مشخصی ندارد و بر خلاف روایت خودزندگینامهای، بازتاب زندگی نیست.» خاطرات روزنوشت کارکردها و فرمهای بسیاری دارد و ممکن است انواع فراوانی از نوشتهها، طراحیها، اسناد و اشیا را در بر بگیرد. خاطرات روزنوشت احتمالاً هیچوقت «صادقانه» و محرمانه نیستند و انگیزۀ نوشتنشان «تمایل به برقراری ارتباط با دیگران و متقاعد کردن آنها است». لوژون پیشنهادهایی هم برای تحقیقات آتی مطرح کرده است: تحقیق دربارۀ اینکه چه کسانی خاطرات روزنوشت مینویسند و چه حسی به نوشتههایشان دارند، دربارۀ اینکه چگونه کسی یادداشتهای روزانۀ دیگری و خودش را تفسیر میکند، و دربارۀ حقوق و وظایف خاطرهنویسها. ترجمۀ تعدادی از مقالههای جدید لوژون راه را برای انجام این پروژههای پژوهشی هموار کرده است.
لیز استنلی و هلن دمپیِر اصطلاح «خاطرات روزنوشتِ وانموده» را برای توصیف آن دسته از روایتهای زندگی به کار میبرند که فرمهایی مثل نامه، یادداشت روزانه و خاطرهپردازیِ منتشرشده دارند و در آنها «لحظهی نوشتن» با «زمان وقوع ماجراهای نوشتهشده» یکی نیست. استنلی و دمپیِر واژۀ وانمودۀ ژان بودریار را برای سخن گفتن از متنی به کار بردهاند که نه واقعی/غیرواقعی است و نه بازنمایانه/غیربازنمایانه، بلکه «رونوشتی از خود شیء است»؛ متنی که دوقطبیهای اصل/رونوشت و واقعی/تقلبی و همچنین «تعریفها و مفاهیم امر واقعی» را با چالش مواجه میکند. آنها به روزنوشتهای یوهانا بِرَنت-وان وارمِلو استناد میکنند که مددکار اجتماعیِ یکی از اردوگاههای کار اجباری طی جنگ آفریقای جنوبی بود. استنلی و دمپیر شرح میدهند چگونه آنچه وارملو در سال ۱۹۰۱ «نوشته» بود، بعدها به عنوان خاطرات روزنوشتِ تجربۀ جنگیاش منتشر شد. این اثر که با تأخیر نوشته شده، «تقلیدی چشمگیر از درلحظگی و بلافصلیِ زمانمندِ خاطراتی است که همزمان با رخدادهای توصیفیشان نوشته میشوند.» استنلی و دمپیِر میگویند چنین تقلیدهایی، تشخیص «اصل» (دستنوشتهای شخصی و خصوصی) از «رونوشت» (کتابی منتشرشده) را دشوار میکند و دستهبندیهای معتبر و نامعتبر یا حقیقی و خیالی را به هم میریزد. میزان سودمندی اصطلاح «خاطرات روزنوشت وانموده» باید در آینده بررسی شود چون در حال حاضر متنهای کمابیش اندکی فرم و شرایط مناسب برای تولید چنین آثاری را دارند.
پیشتر، خاطرات روزنوشت را فقط قالبی برای ثبت روزانۀ وقایع میدانستند اما این روزها بهجز لوژون پژوهشگران دیگری مثل ربِکا هوگِن، سوزان بانکرز، سینتیا هاف و هلن اِم. باس هم دربارۀ این ژانر نظریهپردازی کردهاند و آن را از مصادیق پیچیدۀ خودزندگینگاری دانستهاند. آنها میگویند برای بازیابی و خواندن این خودزندگینگاریهای اغلب منتشرنشده باید استراتژیهای تفسیری موشکافانهای اتخاد کرد تا بسترهای نگارش و انتشار این آثار بررسی شود. احتمالاً در آینده خاطرات آنلاین، چه تصویری و چه مکتوب، تعریف و فرم این نوع خاطرات و نظریهپردازی دربارۀ آن را از اساس تغییر میدهند.
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه