قاب در بحثهای روایت به معناهای مختلفی به کار رفته است، به همین خاطر باید مشخص کنیم منظورمان از آن چیست. این اصطلاح ممکن است به قاببندی نماها در فیلم، یا در معنایی عامتر به قاببندی صحنه در نمایشنامه یا رمان اشاره کند. در ضمن ممکن است به آن دسته از الگوها یا قالبهای ذهنی ما اشاره داشته باشد که با خود به روایت میآوریم. متنها این الگوها را آشکار یا شاید حتی دستکاری میکنند. شاید هم این قابها هستند که ساختار معنایی خود را بر متنها تحمیل میکنند. کاربرد دیگر این اصطلاح برای اشاره به هر مطلب آغازی و/یا پایانی روایت است که وجودش برای قصه ضروری نیست. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، چنین قابی ممکن است روایتِ قاب باشد، یعنی روایتی که روایت درونی را قاببندی میکند.
بدون دیدگاه