در چند دههی اخیر مفهوم «روایت» همواره بخشی از واژگان نظری بسیاری از علوم، بهخصوص علوم انسانی، بوده و تعاریف زیادی در شاخههای مختلف (و حتی در یک شاخهی علمی) از آن ارائه شده است. ترجمهپژوهان نیز در طول این سالها مفهوم روایت را مقولهای ادبی دانستهاند، اما رویکردهای جدیدتر (که اغلب از آن با عنوان رویکرد روایی اجتماعی یاد میکنند) بر برداشتی گستردهتر و برساختگرا از روایت به عنوان تنها ابزار ما برای درک معنای جهان و جایگاهمان در آن نظر دارد. این رویکرد بر مبنای دو پیشفرض دربارهی رابطهی میان انسانها، محیط پیرامونشان و قصههایی است که در پیرامونشان انتشار یافتهاند. اولین پیشفرض آن است که ما هیچ گونه دسترسی مستقیم و بیواسطهای به واقعیت نداریم، بهخصوص اینکه دسترسی ما به واقعیت فقط از صافی قصههایی میسر است که برای خودمان و دیگران از جهانی که در آن زندگی میکنیم روایت میکنیم. پیشفرض دوم این است که قصههایی که روایت میکنیم نهتنها واسطهای برای دسترسی ما به واقعیت هستند، بلکه در پیکربندی آن واقعیت نیز مشارکت دارند. در نتیجه، ترجمه نیز نوعی (باز)روایت است که رخدادها و شخصیتهایی را که به زبان دیگر روایت شدهاند در عوض بازنمایی، بر میسازد. مترجمان کتبی و شفاهی صرفاً واسطهی مواجهههای فرهنگیِ خارج از کنش ترجمه نیستند، بلکه اتفاقاً در پیکربندی چنین مواجهههایی نیز سهیماند: آنها در روایتهای انتشاریافته در بستر تولید ترجمهشان خانه دارند و همزمان با انتخابهای ترجمانیِ خود باعث تشریح، جهش، تغییر شکل و اشاعهی این روایتها میشوند. از این نظر، مهمترین کاری که مترجمان کتبی و شفاهی انجام میدهند این است که در فرایند روایت و بازروایت که شکلدهندهی تمام مواجهههاست دخالت میکنند و اساساً جهان را برایمان بر میسازند. در نتیجه، رویکرد روایی برای مترجمان کتبی و شفاهی کنشگری قابل توجهی لحاظ میکند و نقش تعیینکننده و بسیار پیچیدهی آنان در جوامع خودشان و سراسر جهان را به رسمیت میشناسد.
یکی از مهمترین ویژگیهای روششناختی رویکرد روایی که آن را از گفتمانپژوهی نیز متمایز میکند این است که این رویکرد واحد تحلیل را در نهایت روایت در نظر میگیرد و آن را قصهای منسجم دربارهی وجهی از جهان میداند که شخصیتها، موقعیت، پیامد یا پیامد القاشده و پیرنگ تکمیلش میکنند. در نتیجه، این رویکرد (برخلاف رویکرد فرکلاف و همفکرانش) خودش را محدود نمیکند به تشخیص مجموعهای از الگوهای زبانشناختی تکرار شونده در یک متن یا مجموعهای از متون خاص و ارتباط دادن آنها به مفهوم انتزاعی و نهادمحورِ «گفتمان» به عنوان «واقعیت برساختهی اجتماعی» یا «فرمی از دانش». تمرکز این رویکرد در عوض بر روشهای مختلفی است که نهادها و همچنین افراد (چه قدرتمند و چه کمقدرتتر) روایتهایی را که جهانمان را شکل میدهند بر میسازند و انتشارشان میدهند. این رویکرد نقش پیچیدهی مترجمان کتبی و شفاهی را نیز در این فرایند میکاود.
تمرکز بر روایت به عنوان واحد تحلیل حاوی چند نکتهی مهم است. اول اینکه در رویکرد روایی، جستوجوی الگوهای متنیِ تکرارشونده از لحاظ روششناسی نقطهی شروع مناسبی به شمار نمیرود. پدیدهی متنی یا غیرمتنیای که حتی یک بار ظاهر شده نیز به طور بالقوه به اندازهی الگوهای تکرارشونده اهمیت دارد. ثانیاً، در این رویکرد فرض بر این است که روایت در انواع رسانهها تحققپذیر است، چراکه راوی میتواند از مجموعهای نامتناهی از امکانات برای نقل قصه استفاده کند: متن کتبی یا شفاهی، نمودار، رنگ، لایهبندی، نورپردازی در تئاتر و سینما، انتخاب موقعیت، نوع پوشش و امکانات و تمهیدات دیگر. سوم اینکه روایتها نهتنها اهمیت بلافصل و موضعی دارند، بلکه میتوانند بخشی از روایتی کلانتر باشند و این روایتهای کلانتر نیز در اصلاح، مشروعیتبخشی، تضعیف و به چالش کشیدن نقش دارند. هر ترجمه درون یک محیط بومی و خاص عمل میکند و در عین حال در مجموعهای از روایتهایی که در آن محیط و فراتر از آن انتشار مییابد سهیم است. نکتهی آخر اینکه هر روایت به مجموعهای از روایتهای دیگر گره خورده است: روایتها مرزهای متخلخلی دارند، برساختهی مجموعهای بیوقفه از تجارب هستند و در نتیجه نمیتوان آنها را «به صورت عینی» از هم تفکیک و بینشان مرزگذاری کرد. این ویژگیِ سیّالیت در نظریهی روایت ناگزیر است. اگر بپذیریم که روایتها برساخته و واسطهی تجربهی ما از جهان خارج هستند، باید این را بپذیریم که نمیتوانیم برای تعیین مرز بین روایتها یا تناسبشان با «واقعیتِ» عینی پایمان را از آنها فراتر بگذاریم. پس به جای آنکه برای تعریف دقیق «روایت» یا هر مفهوم دیگری تقلا کنیم، رویکرد روایی از ما دعوت میکند ببینیم انسانها چطور روایتها را بر میسازند تا بتوانند کارشان را با مذاکره و تعامل در این جهان پیش ببرند.
مدلی تحلیلی که بر پایهی پیشفرضهای نظری و روششناختی فوق تدوین شده باشد این امکان را به ما میدهد که بتوانیم نقل روایتی خاص در ترجمهی کتبی یا شفاهی را بکاویم. در ضمن این مدل تحلیلی امکان کاوش چندین ترجمه از یک متن و ترجمه در رسانههای مختلف را هم میسر میکند. این رویکرد شامل مقابلهی نعلبهنعل متن اصلی با متن ترجمهشده و اعلام نظر دربارهی دقت یا بیدقتی نسبی در سطوح معنایی، ژانری یا نشانهشناختی نیست. در ضمن بنا ندارد هنجارهای ترجمانیِ رایج در هر فرهنگ را استخراج کند. در عوض به دنبال آن است که بزنگاههای هر مواجههای را بیابد و ابزارهایی روایی شناسایی کند که به کمک آنها میتوان این بزنگاهها را به بحث گذاشت و دربارهشان مذاکره کرد. نمونهای از این بزنگاهها را در بخش بعدی این مقاله خواهید خواند.
ترجمه، روایتگری و نزاع سیاسی
جنگها، شاید به دلیل سودآور بودنشان، از سالها پیش از وقوعش بهدقت برنامهریزی میشوند و در میدان جنگ آغاز نمیشوند، بلکه در تلویزیون، روزنامهها، شبکههای اجتماعی، قصههای کودکان، سخنرانیهای سیاسی، فیلمها و کارتونها کلید میخورند. آنهایی که در ایجاد یا حفظ شرایط جنگی دست دارند به طور فزایندهای متکی بر کنشهای مختلف ترجمهی کتبی و شفاهی هستند، بهخصوص آنهایی که در حوزهی رسانه کار میکنند. سیاستمدارهای کشورهای «دموکراتیک» متکی بر حمایت رأیدهندگان هستند تا در قدرت بمانند و در نتیجه ناچارند روایتی قانعکننده و سانسورشده از دخالتشان در هر گونه جنگی را ارائه بدهند و از ویژگیهای ظریف روایت استفاده کنند تا قصههایی آشنا و بدیهی ببافند. با توجه به اینکه در روایتهای سیاسی همواره نیاز به حضور تهدیدی خارجی وجود دارد، در مدت زمانی طولانی چندین شخصیت به عنوان دشمن برساخته میشوند تا هر زمان که لازم بود برای به جریان انداختن قصههایشان از آنها استفاده کنند و تبعات خشونتبار جنگ برای مردم را نیز توجیه کنند. در این بستر است که ترجمه بدل به پایگاهی مهم و ابزاری برای مذاکرهی مناسبات و تصویرهای گوناگونی میشود که جنگ را پذیرفتنی و بر پایهی خواست رأیدهندگان داخلی نشان میدهد.
سال ۲۰۱۰ یک ویدیوی تبلیغاتی سیاسی از شبکهی سیانان پخش شد تحت عنوان پویشی ملی علیه اتلاف منابع دولت که هماکنون نیز در اینترنت در دسترس است. این تبلیغ نشاندهندهی اهمیت ترجمه در تولید روایتهایی است که اهدافی بالقوه برای جنگهای آتی بر میسازد. این ویدیوی تبلیغاتی به سفارش سازمان «شهروندان مخالف اتلاف منابع دولتی» تولید شده است، سازمانی که خودش را اینطور روایت میکند «سازمانی خصوصی، غیرمتعصب و غیرانتفاعی به نمایندگی از بیش از یک میلیون عضو و حامی در سرتاسر کشور». این تبلیغ روایتی علنی از اسراف بودجهی دولت در حوزههایی مثل سلامت ارائه میدهد و این کار را اتلاف منابع و سوءمدیریت و عاملی میداند که در نهایت باعث نابودی امپراتوری ایالات متحده میشود. این تبلیغ ملت آمریکا را ضعیف نشان میدهد و ناآماده برای مواجهه با دشمنی زیرک و بیرحم که مترصد فرصتی برای به بردگی گرفتن ملت آمریکاست. باب بار، یکی از سیاستمداران برجستهی آمریکایی و از طرفداران بیشمار این تبلیغ، خلاصهای مختصر و مفید از محتوای این تبلیغ به دست داده:
قصهی این تبلیغ در پکنِ سال ۲۰۳۰ اتفاق میافتد، با صحنهای از یک تالار سخنرانی باشکوه که پر از دانشجویان چینی مشتاق است. استاد شروع میکند به سخنرانی دربارهی اینکه چرا ملتهای بزرگی مثل ایالات متحده شکست خوردهاند. او میگوید دلیلش این است که آنها «بر اشتباهاتشان پافشاری کردند و به اصولی که آنها را به عظمت رساند پشت کردند.» بعد میگوید معضلات آمریکا وقتی وخیمتر شد که این کشور «سعی کرد بودجههایش را خرج کند و برای رهایی از رکود عظیم بر خودش مالیات ببندد… بودجههای عظیمِ بهاصطلاح “تشویقی”، تغییرات اساسی در نظام سلامت، چنبرهی دولت بر صنایع خصوصی و بدهیهای کمرشکن.»
در انتهای این تبلیغ استاد مستقیم به دوربین نگاه میکند و با لبخندی مرموز میگوید: «البته که بیشتر بدهیهایشان به ما بود… در نتیجه الان آنها برای ما کار میکنند.» و بعد مخاطبان با شنیدن این حرفِ استاد دستهجمعی موذیانه میخندند.
بازیگری که در این تبلیغ بازی کرده و شبیه چینیهاست به زبان چینی صحبت میکند و سخنرانیاش به زبان انگلیسی زیرنویس شده است. در این موقعیت، اینکه زیرنویس انگلیسی ترجمهی دقیق از زبان چینی بوده یا نه مسئلهی ما نیست. نظریهی روایت برای ما این امکان را فراهم میکند که در موارد اینچنینی نگاهمان به ورای دقت و معادلیابی زبانی باشد و متوجه باشیم که فرایندی بسیار پیچیدهتر در کار است؛ فرایندی که حتی از متن مبدأ شرع نشده و به متن مقصد ختم نمیشود و اصلاً اجازه نمیدهد مرزی بین این دو متن کشیده شود. نیازی نبود تولیدکنندگان این ویدیوی تبلیغاتی حتماً برای نوشتن متن سخنرانی چینی زحمت بکشند (یا حتی بخواهند متنی به انگلیسی بنویسند و بعد آن را به زبان چینی ترجمه کنند تا بازیگر آن را ارائه بدهد)، حتی نیازی به تولید زیرنویس انگلیسی هم نبود. میتوانستند از روشی استفاده کنند که در فیلمها بسیار رایج است: کاری کنند که شخصیتهای خارجی به زبان مخاطبان حرف بزنند، مثل سربازان آلمانی در فیلمهای هالیوودی. اما همین که کاری کنید دشمنِ برساخته به زبانی خارجی که مخاطب متوجهش نمیشود صحبت کند، باعث بزرگنمایی تهدیدی میشود که قرار است القا شود. البته استفاده از زیرنویس ممکن است دلیل ژانری هم داشته باشد. ترجمه به مثابه ژانری مستقل، حالتی شبیه به مستند یا گزارش را هم به ذهن متبادر میکند. فرض بر این است که دربارهی چیزی گزارش میدهد که مستقل از گزارش وجود دارد و درست مثل گزارشهای رسانهای زودباوران آن را نقل عینی مسئلهای واقعی میپندارند. در نتیجه، ترجمه به طور غیرمستقیم رنگ واقعیت به بازنماییهایی میزند که خودش آنها را تولید کرده است. در سیاست از این ویژگی ژانری استفاده میشود، حوزهای که در آن ترجمه عاملی مهم در پروژههای اطلاعاتی است. گروههای صاحب نفوذی مثل مؤسسهی پژوهش رسانهای خاورمیانه از ترجمه برای برساخت روایتی از دنیای خطرناک استفاده میکنند، دنیایی که به مکانی امن تبدیل نمیشود، مگر با پایشِ مستمر آنچه دشمنان خارجی با زبانی بیگانه به هم میگویند. ترجمههایی که در این بستر تولید میشوند فقط به مخاطبان این امکان را میدهند که این تعاملات را «استراق سمع» کنند. این ترجمهها متنها را خلق یا تعدیل نمیکنند، بلکه صرفاً دسترسی به آنها را فراهم میکنند. این برداشت از ترجمه به عنوان ژانری واقعیتمحور وجهی از اعتبار و عینیت به آن میبخشد. در عین حال وجود زیرنویس، متن سخنرانیِ به زبان چینی را متنی «اصیل»، متن اصل و مبدأ، نشان میدهد و در نتیجه به طور غیرمستقیم آن را متنی «موثق» میانگارد. نقطهی مرجع و مبدأ طبق سنت و طبق اصطلاحات روایی موثق و معتبر و «آن چیزِ واقعی» پنداشته میشود.
روشنفکران مجدانه تلاش میکنند دشمنانی شرور بر سازند تا آنها را در جایگاه اهدافی مشروع در جنگهای کنونی یا آتی قرار دهند. اما این تلاشها همیشه بدون مقاومت و مانع نیستند و چالشهای روبهرویشان هم از ترجمه به مثابه ابزاری برای مقاومت استفاده میکنند. در مورد مثال فوق، چندین نقیضه برای ویدیوی تبلیغاتی استاد چینی تولید شد که در اینترنت در دسترس است. عنوان یکی از محبوبترینِ این نقیضهها استاد چینی: ترجمهی واقعی است. در این نقیضه، زیرنویسِ چند صحنهی اول مانند همان ویدیوی اصلی است، اما بعد روایتی کاملاً متفاوت از کاهش بودجه و منابع آمریکا ارائه میکند که الگوی علّیِ پیرنگپردازیاش نیز متفاوت است. این زیرنویس انگلیسی دلایل سقوط آمریکا را اینطور بر میشمرد: «ثروتمندان افسار حکومت و رسانه را در دست گرفتند… و حواس فقیران را با صحنهسازی پرت کردند… و خودشان ثروت و دارایی مردم را تاراج کردند». زیرنویسِ ماقبل آخر میگوید ثروتمندان برای حفظ منافعشان «ترسی ساختگی از شیطان خارجی ایجاد کردند». و آخرین زیرنویس میپرسد: «اما چه کسی آنقدر ابله است که باز گولشان را بخورد؟» استاد چینی رعبآور و دانشجویان سنگدلش در ویدیوی اصلی، در این ویدیو باهوش و نکتهسنج به نظر میرسند. در اینجا با استفاده از زیرنویسهای جدید، با همان عناصر بصری روایتی کاملاً متفاوت ایجاد شد.
در هر دو مورد، یعنی ویدیوی اصلی و نقیضهاش، مخاطبان باید بتوانند سخنرانی را به زبان خارجی بشنوند تا تصور کنند زیرنویسها در واقع ترجمهی متن بداههی این سخنرانی هستند، غافل از اینکه خود این سخنرانی برساختهای است در جهت اهداف سیاسی تولیدکنندگانش و زیرنویسها اتفاقاً از قبل نوشته شدهاند و نه بعد از سخنرانیِ استاد چینی. عنوان ویدیوی نقیضه اشاره دارد به مفهوم ترجمه به هدف نقب زدن به ویدیوی اصلی.
در نهایت، همانطور که این مثال نشان میدهد، ترجمه صرفاً «واسطه»ی روایتی مستقل از خودش نیست، بلکه بخش و جزئی از روایتی است که نقل میکند. یکی از مزیتهای مهم نظریهی روایت همین است که نقش پیچیدهی ترجمه در برساخت روایتِ پیکربندیشده را لحاظ میکند.
این مطلب ترجمهی خلاصهای از فصل «ترجمه بهمثابه بازروایت» نوشتهی مونا بیکر، ترجمهپژوه برجسته، است که در کتاب ترجمه: رویکردی چندرشتهای چاپ شده است.
ترجمه و تلخیص: نیما م. اشرفی
بدون دیدگاه