کتاب روزی روزگاری سازمانی نگاهی نو و تازه به کار گروهی و تیمی در دنیای متلاطم امروز میاندازد و از راههای دوام آوردن گروههای کاری در آیندۀ نامعلوم و مبهم و گذار از مشقتها و شکستها حرف میزند. در روزگار شتاب و فناوری که همهچیز، حتی چشمانداز، محصول و مأموریت هر گروه و سازمانی باید مدام تغییر کند چطور میشود حس ناامنی و بیثباتی را در اعضا از بین برد؟ وقتی دورنما روشن و شفاف نیست و دگرگونی تنها اصل ثابت است، چطور میشود استارتآپی دوستانه، شرکتی تجاری، ساختاری سیاسی یا هر نظام جمعیِ دیگر را حفظ کرد؟ ژاک کوپچیک و کریستین ارلاخ در این کتاب دربارۀ این گرهها حرف میزنند؛ دربارۀ اینکه چگونه اعضای گروه را در جریان تغییرات سازمان، امیدوار و بانشاط در کنار هم نگه داریم و منابع انسانی را در تلاطمها مدیریت کنیم.
طراحی ساختارهای انعطافپذیر و تابآور روی کاغذ و نمایشگر رایانه آسان به نظر میرسد ولی زمینهسازی و آماده کردن نیروی انسانی برای چرخشهای استراتژیک و تحولات پیاپی از دشوارترین وظایف رهبران است. کتاب روزی روزگاری سازمانی روشن میکند که سازمانی در ناملایمات تابآور است و انعطاف و توانِ تطابق با موقعیتهای تازه را دارد که قصهگو باشد و بتواند در جریان نو کردن استراتژی برند و تغییر طرحهای راهبردی، قصههایش را تغییر دهد. مفهوم «سازمان قصهگو» اساساً به این فرض گره خورده که روایتگری و قصهگویی از الگوهای اصلی روابط انسانی هستند که به جریان فعالیتها و رویدادهای هر سازمانی معنا و سمتوسو میبخشند. تمرکز این سازمان بر کارکرد روایت و قصه درآیندۀ سازمان است نه فقط بازگویی سادۀ رویدادهای گذشته.
ژاک کوپچیک و کریستین ارلاخ در کتاب روزی روزگاری سازمانی به سراغ ده نویسنده رفتهاند که همگی از صاحبنظران دانشگاهی و مشاوران سازمانی برجستهاند. آنها با دانش نظری و مثالهایی عملی نشان میدهند که در فضای تغییر، نوسان، ابهام و عدم قطعیت میشود روی سرشت قصهگو و قابلیت روایی انسان حساب کرد. ویژگی مهم این جستارها این است که مسئلۀ تحول سازمانی را از نُه زاویۀ متفاوت بررسی کرده که هرکدام دریچهای به جهانی تازه باز میکنند.
چگونه با قصهها سازمانمان را از نو بسازیم؟
کتاب روزی روزگاری سازمانی تغییر یا تحول سازمان را از دیدگاهی خاص بررسی میکند. البته این موضوع دربارۀ هر متن مکتوب و هر حوزۀ تخصصی صادق است: وقتی در زمینۀ مشخصی کار میکنیم، مجموعهای از فرضها را میپذیریم و آنها را برای استدلال و فهم موضوعات و مشکلاتی که درگیرشان هستیم، به کار میبندیم؛ مفروضاتی که به کنشها و تصمیمهای ما جهت میدهند. کار روایی مبانی بسیاری دارد. مفروضاتی کلیدی که در اینجا بیان شدهاند، سرویراستاران و بیشتر نویسندگان این کتاب را در مسیر پرورش ایدههایشان دربارۀ نقش روایت و قصه در تحول سازمانی هدایت کردهاند:
برساخت اجتماعی واقعیت
این نوع نگاه به سازمانها و، به طور کلی، به تعاملات اجتماعیْ فرض را بر این میگذارد که معنا در بطن تعامل انسانها تولید میشود. مفهومِ گستردهترِ این حرف آن است که چگونگی بازنمایی واقعیت از پیش معلوم و مسلم نیست، بلکه در جریان تعامل با دیگران شکل میگیرد. بنابراین دانش، ارزشها و رفتارهای انسانی همواره در بستر برساخت مشخصی از واقعیت قرار دارند و در آن ایفای نقش میکنند. این فرض، در زمینۀ تحول سازمانی، توجه را به الگوهای معناسازی و گفتمانها و باورهایی معطوف میکند که مسلم و قطعی پنداشته میشوند و یک واقعیت سازمانی خاص را میسازند.
روایت در مقابل تفکر پارادایمی
انسانها در قالب قصه و داستان میاندیشند، دست به عمل میزنند و احساس میکنند. گرچه این فرضْ طبیعی و عادی به نظر میرسد، در سازمانهای مدرن یا در نظریهپردازی دربارۀ رفتار سازمانی به این نوع تفکر توجه نشده و اعداد و ارقام، واقعیتها و «تفکر علمی» بر قصه و داستان ترجیح داده میشوند. با این حال، طی چند دهۀ اخیر، در بسیاری از حوزهها شاهد روی آوردن به روایت بودهایم، از جمله در نظریهپردازی دربارۀ سازوکار ذهن انسان. جروم برونر اسم این رویکرد را «تفکر روایی» میگذارد؛ شکلی از فکر کردن که اساساً در پی فهم کنش انسان در بستر اجتماعیاش است. در مقابلِ تفکر پارادایمی یا علمی که هدف غاییاش تبیین واقعیت است، تفکر روایی میخواهد معقول بودن رفتار عملی انسانها را بر اساس انگیزههایشان بسنجد و به این ترتیب، با گذاشتن زنجیرۀ رخدادها در پیرنگ روایتهایی منسجم، معنایی بسازد.
سازمان در نقش نظامی قصهگو
با پذیرش فرض بالا به مثابۀ نقطۀ شروع، میتوانیم تصور کنیم که ساختارهای اجتماعی بزرگتر، از جمله سازمانها، نیز با قصه و روایتگری شکل میگیرند. از نظر یووال هراری توانایی نوع بشر در بهکارگیری «زبان خیال» برای چیزهایی که ماهیت ملموسِ مادی ندارند (مانند نظام سرمایهداری، ادیان و همچنین سازمانها) علت اصلی توانایی انسانها برای همکاری در گروههای بزرگتر است. تا زمانی که تودۀ قابل توجهی از مردم به پندارهای خیالی باور داشته باشند و تا زمانی که باورهایشان را با کمک قصۀ تجربههایشان به اشتراک بگذارند، آن پنداره باقی خواهد ماند. سازمان، در این معنا، پندارهای خیالی است (یعنی جسم یا موجودیتی ثابت و مستقل از توصیفکنندهاش نیست) که خودش را با استفاده از روایتهای درونی، بیرونی و زمینهایِ گفتهشده دربارهاش شکل میدهد.
تحول سازمانی به مثابۀ دگرگونی قصههای گفتهشده در سازمان
جدی گرفتن پندارۀ سازمان قصهگو بازتعریف مفهوم تحول سازمانی را ضروری میکند. در این صورت، تمرکز ما نه بر ساختارها و فرایندها، بلکه بر گفتوگوهای مستمری است که در آنها گذشته، حال و آیندۀ سازمان در قالب قصه بیان میشود. به این ترتیب، قصهها دقیقاً مسئلۀ اصلی تحول سازمانی میشوند. در نتیجه، استراتژیهای تحول سازمانی نیز توجهشان را به این معطوف میکنند که چه نوع گفتوگوهایی در سازمان در جریان است و چه نوع قصههایی گفته میشود.
تغییر به مثابۀ فرایندی گفتوگومحور
در حوزۀ تحول سازمانی، نظرات متعددی دربارۀ چگونگی تغییر وجود دارد. رویکردهای ارائهشده در این کتاب در این باور اساسی اشتراک دارند که تغییرْ فرایندی عمیقاً گفتوگومحور است. در حال حاضر، بسیاری بر پایۀ همین باور کار میکنند ولی چنین باوری هنوز متعارف و همهگیر نشده است. کار جمعی در مسیر تحول اهمیت دارد، نهتنها به این خاطر که نمود نگاهی نو به مفهوم همکاری است، بلکه به این دلیل که در جهان کسبوکار سودمندتر نیز هست؛ جهانی که در آن ارزش واقعی در یافتنِ پاسخهای مناسب است، آن هم در محیطی پیچیده و با همکاری دیگران. نقش عاملان تغییر این نیست که معنا بسازند و سپس آن را به دیگران انتقال بدهند؛ این است که کاری کنند تا همۀ کسانی که در یک حوزه یا سیستم مشغول کارند با هم معنایی بسازند. فهمی متفاوت از سازمان یا نقش فرد زمانی ممکن میشود که پویشی گفتوگومحور و مبتنی بر خلاقیت جمعی با حضور همۀ دستاندرکاران مرتبط شکل بگیرد.
این مفروضات بنیادین در شیوۀ نویسندگان مقالههای این کتاب برای بیان افکارشان و بازگویی تجربهشان از مواجهه با فرایندهای تحولآفرین با رویکردی روایی و قصهمحور به سازمان، کموبیش، عیان و آشکارند. آنها رویکردهای روایی و قصهمحور را در برندسازی، رهبری، تغییر و تحول، یادگیری سازمانی، هویتآفرینی، ارتقای فرهنگِ سازمانی و توسعۀ برند به کار میگیرند تا آیندهای تازه رقم بزنند؛ آیندهای که روایتهای انسانی و قصههای اعضای گروه و بدنۀ هر سازمان در آن نقش دارند. این اثر را پرهام طباطبایی ترجمه کرده است.
دربارۀ مجموعۀ روایت در کسبوکار
روایت در کسبوکار متشکل از کتابهایی نظری دربارۀ نقش قصهگویی در تجارت، مشاغل حرفهای و انواع کسبوکارهای مدرن است. این کتابها تلاش میکنند دانش نظری را با تجربیات عملی و کاربردی ترکیب کنند و تصویری تازه از کارکردهای روایت و قصه در مدیریت، رهبری، بازاریابی و دیگر شاخهها ارائه دهند. نشر اطراف تاکنون کتابهای بهترین قصهگو برنده است، هر برند یک قصه است و روزی روزگاری سازمانی را در قالب این سری منتشر کرده است.
دربارۀ گردآورندگان کتاب روزی روزگاری سازمانی
ژاک کوپچیک (Jacques Chlopczyk) روانشناس، کوچ مدیریت، مشاور و استراتژیست آلمانی است که در حوزۀ تسهیل و تغییر در سازمانها فعالیت دارد. او در دانشگاههای تریر و کمبریج تحصیل کرده و تخصص اصلی اش روایتگری و قصهگویی سازمانی است و در همین راستا سایت BEYOND STORYTELLING را راهاندازی کرده است.
کریستین ارلاخ (Christine Erlach) نویسنده، روانشناس و مشاور سازمانی در سال 1970 در هانوفر آلمان به دنیا آمد. او مشاور روایی سازمانها به حساب میآید و به مدیران کمک میکند با کمک قصهها در مجموعهشان تحول ایجاد کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.