«در جهانبینیِ مامان و آدمهایی شبیه او مراقبت هم مرحلهای از زندگی بود. مرحلهای کاملاً طبیعی مثل مدرسه رفتن، ازدواج کردن و بچهدار شدن. برای هر کسی در روند زندگی پیش میآمد که عزیزی را در بستر بیماری ببیند و آن وقت فرصتی برای خدمت یا مراقبت فرا میرسید. اینجور وقتها کسی فکر نمیکرد “پس زندگی من چی؟” موقعیت کاری و شغلی و خانوادگی میرفت در اولویتهای بعدی و جهانْ دوروبر یک تخت معنا پیدا میکرد.»
زهره ترابی، برشی از روایت سربازهایی با مدت خدمت نامحدود
«همهٔ ما رفته بودیم مراقب زلزلهزدهها باشیم اما واقعیت این بود که ما بعد از مرگ سهراب میرسیدیم. مایی که گاهی دلمان برای آن بازماندهٔ مغموم میسوخت، گاهی چشممان از تصور رنجهای مشابه و تعمیمشان به تمام شهر خیس میشد، گاهی خیال میکردیم باید تاوان زنده ماندنمان را بدهیم و مراقب آنهایی باشیم که آنچه بر سر ما نیامده بود را تحمل میکردند.»
زهرا صنعتگران، برشی از روایت پس از مرگ سهراب میرسیدیم
در متون فارسی قدیمی، مراقبت و مراقبه مفهوم مشابهی دارند و بخش مهمی از سیر و سلوک عرفانی به شمار میروند. عطار نیشابوری در تذکرةالاولیا مینویسد «مراقبت علم دل است در قُرب حقتعالی.» مراقبه در معنای عرفانیاش قرنها پیشینه دارد. از آنسو خود کلمۀ مراقبه هم ریشهای عربی دارد و از «رقبه» آمده، یعنی گردن کشیدن و سرک کشیدن و نظارت و مواظبت از چیزی. زبانشناسان ریشههای لاتین مراقبت یا Care را هم بررسی کردهاند، سرِ نخ را گرفتهاند و به افسانۀ کورا رسیدهاند: روزی الاههای به اسم کورا از کنار برکهای میگذشت و چشمش به مُشتی گِل خورد. کمی از آن را برداشت و شکلش داد و به فکر افتاد که کاش گِلش جان میگرفت. ژوپیتر از راه رسید. کورا به او گفت به گِلم روح بده و نام من را روی آن بگذار. ژوپیتر نپذیرفت نام کورا روی گِل باشد. دعوا بالا گرفت و سروکلۀ تلوس یا همان مادر زمین پیدا شد. تلوس بدون رودربایستی گفت «اسم من را روی گِل بگذارید چون گِل بخشی از تن من است.» هیچکدامشان نمیدانستند چه کنند. ساتورن برای داوری جلو آمد و حکم عجیبی داد. در حکم ساتورن آمده بود که هنگام مرگ گِل، چون ژوپیتر به گِل روح داده، خودش میتواند روح گِل را هم از او بگیرد و تلوس چون به گِل جسم بخشیده، میتواند جسمش را بازستاند. پس کورا چه سرنوشتی پیدا میکرد؟ ساتورن گفت تا وقتی گِل زنده است، کورا صاحب اوست. فلاسفۀ دنیای غرب از این داستان تلمیحی نتیجه میگیرند که کورا انسان را بین دو نیستی، یعنی بین تولد و مرگ، شکل داده است. این فیلسوفان معتقدند از یونان باستان تا همین امروز کورا دو معنی داشته است: دلمشغولِ موضوعی بودن و موضوعِ دلمشغولی بودن. کتاب ما ایوب نبودیم حول همین دو معنا میگردد. فاطمه ستوده در این کتاب از سیزده نفر خواسته تا روایت خود از مراقبت را بگویند؛ انسانهایی معمولی که ناگهان و ناخواسته در موقعیتی پیچیده و بغرنج قرار گرفتند و دلمشغول نگهداری و مراقبت شدند.
ما آدمها زادۀ اضطرابِ جهانیم. در دنیای امروز که پر از پیچیدگیهای همیشگی و ناگهانی است، ذهن انسان هم پر از بحرانهای ناگزیر است. اریک اریکسون، روانشناس شهیر، معتقد بود انسان در هر دوره از زندگیاش با بحرانهایی روبهروست که فقط با کمک فضایل اخلاقی حل میشوند. او در چهارچوب همین نظریه میگفت که انسانِ بزرگسال با بحران «زایندگی در مقابل رکود» دست و پنجه نرم میکند و اگر به فضیلت مراقبت برسد، به احتمال زیاد در گذر از آن بحران موفق میشود. مریم نصر اصفهانی که کتاب دربارۀ مراقبت: تحلیل فلسفیِ مفهوم پروای دیگری داشتن را ترجمه کرده است، بهترین معادل فارسی برای مراقبت را «پروا داشتن» میداند. میلتون میراف، نویسندۀ همین کتاب معتقد بود زندگی انسان امروزی پر است از بندهای بازنشدنی، پر از تعلق و تعلیق و چه کنم، پر از اضطراب و اندوه، و شاید یکی از راههای نجات بشر مراقبت باشد. میراف که معنای مراقبت را مستقل از روانشناسان و حتی فلاسفه بررسی میکند، اعتقاد دارد مراقبت دوست داشتن دیگری نیست، محافظت و نگهداری از او نیست، آرزوی خوب برای دیگران داشتن نیست، بلکه این است که بتوانیم به کسی کمک کنیم در راهِ تحققبخشیِ خودش گام بردارد. او میگوید مراقبت به شناخت، صداقت، تواضع، شجاعت، امید، اعتماد، صبر و استمرار نیاز دارد. در واقع مراقبت یک جور کمک به دیگری است، طوری که آن فرد بتواند رشد کند. معنای پروا و دیگرپروایی همین است. راویان کتاب ما ایوب نبودیم هم در پی کشف همین معنا هستند و تلاش میکنند این رشد و پروا را در خود و زندگیشان بیابند. آنها که از طبقات فرهنگی و اجتماعی متفاوتی هستند و در رشتههای متفاوتی تحصیل کردهاند و تخصص دارند، از دیدگاه و بینش خود به مفهوم مراقبت نگاه کردهاند و تجربۀ منحصربهفردشان از این موقعیت را صادقانه نوشتهاند.
کتاب ما ایوب نبودیم در قالب مجموعۀ تجربۀ رابطه به چاپ رسیده و فاطمه ستوده دبیر و گردآورندۀ روایتهای آن بوده است.
دربارۀ مجموعۀ تجربۀ رابطه
تجربۀ رابطه، میکوشد روایتگر انواع روابط عاطفی انسان باشد و تجربیاتی که از این مسیر به دست میآید را نشان دهد. در این جستارها، نویسندگان از موقعیتهایی مثل پدر شدن، مادر شدن یا مراقبت میگویند، روابط جدیدی که پس از آن برایشان شکل گرفته را روایت میکنند و احساسات و ترسها و اضطرابهایشان را بیپرده توضیح میدهند. از این مجموعه تاکنون کتابهایی همچون پروژۀ پدری، هفتۀ چهلوچند و ما ایوب نبودیم به دبیری فاطمه ستوده منتشر شده است.
نویسندگان کتاب ما ایوب نبودیم
مرضیه اعتمادی | عاطفه تاجیک | زهره ترابی | رجب رشیدینسب | مرتضی سلطانی | مصطفی سلیمانی | ابراهیم سعیدینژاد | علیرضا شهرداری | زهرا صنعتگران | شادی ضابط | یاسر مالی | بهار موسوی | کیان یزدانپور
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.