من دنبال مادر هاچ، زنبور عسل، میگردم | روایت یک غرفهدار از مردم در نمایشگاه کتاب تهران
در روزگاری که هنوز سروکلهی کرونا در دنیا پیدا نشده بود، نمایشگاههای واقعی رونق داشتند. اگر روزگاری میشنیدیم چند سال بعد همایشها و نمایشگاهها مجازی برگزار خواهند شد، روی سرمان شاخ قشنگی سبز میشد. اما تا همین دو سال پیش نمایشگاه کتاب تهران دلخوشیِ اردیبهشتی مردم بود. آدمهای فراوانی به نمایشگاه سر میزدند، از کتابخوانها تا بروشور جمعکنها. از دزدان کتاب تا مادربزرگی که میخواست کتابی را که برای نوهاش خریده بود، پس بدهد. از بازدیدهای پرسروصدای مدارس و پدران و مادران دغدغهمند و گاه بیتوجه تا دختر نوجوان گمشده. این مطلب بیکاغذ اطراف روایت یک غرفهدار است از مردمِ نمایشگاه کتاب.