نشست رونمایی و معرفی کتاب خلاف زمان نوشتۀ دیهگو گاروچو در سی و هشتمین برنامۀ «عصر دوشنبههای بخارا» برگزار شد. در این برنامه الهام شوشتریزاده، مترجم کتاب، زانیار ابراهیمی و نوید پورمحمدرضا حضور داشتند و در مورد این جستار و مفاهیمی همچون نوستالژی و آرمانشهر صحبت کردند.
روز اول بهمن ماه 1403 نشست رونمایی از کتاب خلاف زمان با همکاری نشر اطراف و مجلۀ بخارا در سالن مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار میشد. این جلسه سی و هشتمین برنامه از سلسله نشستهای عصر دوشنبههای بخارا بود که علی دهباشی میزبانی آن را بر عهده دارد.
در ابتدای این نشست، الهام شوشتریزاده از نحوۀ آشنایی با این کتاب گفت و به این نکته اشاره کرد که دلیل انتخابش مضمونهای اصلی این جستار بود؛ یعنی حافظه، خاطره، نوستالژی و برخورد ما با آنها. اینکه چطور گذشته را میبینیم و چگونه با کمک آن، وضعیت حال و آیندهمان را تفسیر میکنیم و توضیح میدهیم. او گفت از میان چند کتاب انگلیسی و اسپانیایی که با این مضامین پیدا کرده، جستار دیهگو گاروچو را ترجیح داده چون هم از نظر فرم و نثر قوی بوده و هم از دل تجربهای میآمد که به زیست و فرهنگ ما نزدیک بود. شوشتریزاده در ادامه موضوع جستار یا ناداستان اسپانیایی را مطرح کرد و دلایل مهجور بودن آن را توضیح داد؛ با اینکه ما از نظر تجربههای اجتماعی و سیاسی به این کشور نزدیکیم ولی ادبیات غیرداستانی اسپانیایی زیر سایۀ زبانهای انگلیسی و فرانسوی مانده و فرصت ظهور پیدا نکرده. این در حالی است که کشور اسپانیا از قرن شانزدهم سنت ناداستان و جستار فلسفی را شروع کرده و در آمریکای لاتین هم از قرن نوزدهم به شکل جدی نوشتن جستارهای فلسفی رایج شده بود.
این مترجم در ادامۀ صحبتش به تناظر و تعامل بین ژانر ناداستان خلاق و فلسفه پرداخت و از تأثیری که فلسفه از تکنیکهای ناداستاننویسی گرفت، گفت. مثل جلو و عقب رفتن در زمان، ارجاع دائم به متون ادبی و آثار سینمایی، یا سبکهای نوشتاری خلاقانه. به زعم الهام شوشتریزاده سنت ناداستان فلسفی اسپانیایی از یک جریان فکری قوی و ریشهدار نشئت میگیرد و این جریان در خلاف زمان گاروچو هم مشهود است. او دلیل دیگر انتخاب این کتاب را معرفی همین سنت جستارنویسی به جامعۀ فارسیزبان دانست تا با امکانات این فرم بیشتر آشنا شوند و بتوانند آن را در آثار خود به کار بگیرند.
زانیار ابراهیمی، مترجم و پژوهشگر حوزۀ علوم و اندیشۀ سیاسی، صحبتش را با نسبت میان مدرنیسم و سنت آغاز کرد و گفت درک مدرنیته با درک سنت ممکن خواهد بود و گذشته قابل حذف نیست. در واقع هیچکدام از عناصر خاطره را نمیتوان به طور کامل کنار گذاشت و اگر مشکل دورۀ فعلی را در گذشته میبینیم و تصور میکنیم با حذف آن مشکل هم حل خواهد شد، هرگز کامیاب نخواهیم شد. به تعبیر او گذشته و خاطره فرصت است و با کشف امکانات نهفته در آن میتوان در زمان حال بیشتر حاضر بود. اگر این رابطه با خاطره به نوستالژی ختم شود، دچار وارونگی خواهیم شد و نتیجه منفی است ولی اگر این رابطه درست و اصولی باشد، به نتایج بهتری خواهیم رسید.
زانیار ابراهیمی با اشاره به نقل قولهایی که گاروچو از نیچه آورده، به نقش خاطره و فراموشی در دستگاه فکری این فیلسوف پرداخت و دیدگاه انتقادی او را در مورد نوستالژی بیان کرد. همینطور موضوع شکلگیری اسطوره در نوستالژی را پیش کشید و تفسیر بلومنبرگ از این مفهوم را توضیح داد.
کتاب خلاف زمان را از فروشگاه اطراف تهیه کنید.
پس از او، نوید پورمحمدرضا، مدرس، مترجم، نویسنده و منتقد، بود که بحث را ادامه داد. پورمحمدرضا که در رشتۀ شهرسازی تحصیل کرده، تلاش کرد از منظر آرمانشهر، نوستالژی را تفسیر کند و نسبت این دو را توضیح دهد. او در ابتدا مبحث نفرین خاطره را در جستار خلاف زمان را پیش میکشد؛ اشاره به اتفاقی تاریخی که در آن بنا به حکم پادشاهان، نام افراد خطاکار باید از شهرها حذف میشد و نباید یادی از آنها میماند. او این را نمود عینی اتوپیاسازی دانست. برای ساخت آرمانشهر باید رو به جلو رفت و در این مسیر چارهای نیست جز اینکه یاد و خاطره بعضی از آدمها و حتی مکانها را زدود. این پژوهشگر به تناقض میان نوستالژی و آرمانشهر هم اشاره میکند؛ زمانی که به شکلی عجیب اتوپیا رو به گذشته دارد و آرمانها و ایدهآلها در سنتها جستوجو می شود. او برای توجیه این تناقض، مقاومت مستتر در نوستالژی را مطرح میکند. به این معنا که رو داشتن به گذشته و برجسته کردن آن، در حقیقت حامل مقاومتی در برابر وضع موجود است.
در قسمت دوم این جلسه، علی دهباشی از زانیار ابراهیمی در مورد دکترین نویسندۀ خلاف زمان پرسید. از دیدگاه ابراهیمی دیهگو گاروچو دو ایده را دنبال میکند: اینکه از خاطره رهایی نداریم و اینکه چطور ارتباط درستی با خاطره برقرار کنیم. او در پایان سخنانش به جملهای از این نویسندۀ اسپانیایی ارجاع میدهد که در آن نوستالژی را خاطرهای ساختگی میداند. ابراهیمی این فریب خاطره را نوعی کارکرد ذهنی میداند که در طول تاریخ همیشه با انسان بوده. در هر برههای انسان دورۀ پیش از خود را عصر طلایی میدانسته و ستایش میکرده. از دید او دلیل این مسئله تا حدی ریشه در عقاید دینی و گناه نخستین دارد. ما به خاطر از دست دادن بهشت موعود همیشه احساس کمبود داریم و فکر میکنیم چیزی کم است و حسرت میخوریم. به همین خاطر به گذشته پناه میبریم و خاطرهای ساختگی یا همان نوستالژی را میسازیم تا تسکین پیدا کنیم.
نوید پورمحمدرضا هم در پایان این جلسه دوباره به موضوع آرمانشهر بازگشت و این مفهوم را در تاریخ معاصر ایران ردیابی کرد. او با مطرح کردن اصطلاح «آرمانشهر توحیدی» از نگرشی گفت که پس از انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و مایل بود نوعی اتوپیای دینی بسازد. اما تصور اشتباهی که در مورد آن وجود داشت باعث شد این ایده بهمرور شکست بخورد و به حاشیه رانده شود. به زعم او، گرچه نوستالژی امروز به شکل کالایی قابل خرید و پولساز درآمده ولی از آن طرف، به خاطر مقاومت درونیاش خیلی وقتها جلوی آرمانشهرسازی را گرفت.
شما میتوانید فیلم کامل این نشست را در اینجا ببینید.
بدون دیدگاه