قصه گفتن و مطلع کردن دیگران از رخدادهای زندگیمان در ذات ماست. قصهگویی، خواه واقعی و خواه تخیلی، یکی از ویژگیهای ذاتی انسانهاست. با گذشت زمان اما نحوهی ارتباط ما با دیگران تغییرات زیادی کرده است. قصهگویی با قصههای بصری، مثل دیوارنگارههای غارها، آغاز شد و بعد به قصهگویی شفاهی تغییر پیدا کرد و از این طریق، قصهها دهانبهدهان از نسلی به نسل دیگر منتقل شدند. پس از آن، اسلوب کلمات شکلی روایی به خود گرفت که شامل قصههای مکتوب، چاپشده یا تایپشده میشود.
به دلیل استفاده از فناوریهای در حال پیشرفتی مانند صنعت چاپ، دوربین، اینترنت و رسانههای اجتماعی نحوهی گفتن قصههایمان به دیگران و اطلاع یافتن از موضوعات رایج، به تجربهای بهمراتب فراگیرتر تبدیل شده است. طی سالها، فناوری این امکان را برای انسانها فراهم کرده است که از همهی اشکال قصهگویی بهره ببرند: قصههای بصری در عکسها، قصههای گفتاری در فیلمها و صداهای ضبطشده و کلمات مکتوب در بلاگها و نوشتههای شبکههای اجتماعی.
دیوارنگاریها: انسانهای غارنشین و خط هیروگلیف

در غارِ شُوِه در فرانسه دیوارنگارههایی وجود دارند که تخمین میزنند متعلق به حدود 30000 سال قبل باشند. به گفتهی سایت نِیچر ایندکس این دیوارنگارهها حیواناتی چون گوزن و گاومیش کوهاندار و مضمونهایی مثل بقا را بهتفصیل به تصویر میکشند. این موضوع نشان میدهد که انسانها در همهی جوامع، حتی غارنشینان، تمایل به بازنماییهای بصری دارند. دیوارنگارههای غار شوه، خطخطیهای بیاهمیتی نیستند، بلکه هنری هستند که استعداد هنرمندان ماهر آن زمان را نشان میدهند. بازتابی هستند از زبانی جهانی که همه میتوانند از طریق آن، قصههایی را بفهمند که با تکهای چوب و گِل یا خاک رس کشیده شدهاند.
شکل دیگری از طراحی که در بیان قصهها رایج بوده است، استفاده از خط هیروگلیف در مصر باستان است. در این شکل از نوشتار، از علائم تصویرنگاری بهعنوان نشانهها و اصوات استفاده میشد. زبان هیروگلیف به حدود 5000 سال قبل بر میگردد و آن را یکی از قدیمیترین نظامهای نوشتاری جهان میدانند. از این خط نهتنها در اسناد مذهبی استفاده میکردند، بلکه با استفاده از آن روی قبرها و معبدها هم برای آیندگان پیامهایی مینوشتند. از آنجا که ما موجوداتی وابسته به ادراک دیداری هستیم، طراحیها همیشه راه مؤثری برای بیان قصهی بقا و زندگی بودهاند.
سنت قصهگویی شفاهی
سنت قصهگویی شفاهی، بسته به اینکه در چه فرهنگی صورت میگرفته، به برهههای مختلفی از تاریخ بر میگردد. در این سنت از آواز، سرود و شعرِ حماسی برای قصهگویی استفاده میکردند و قصههایشان نسلبهنسل میگشت و نهایتاً مکتوب و منتشر میشد. افسانهها نیز در آغاز دهانبهدهان منتقل شدهاند. برای مثال، افسانههای شفاهی در ایالات متحده بین فرهنگهای بومی آمریکا بیشترین رواج را دارند. قبیلهی چروکی همچنان قصهی خلقتشان را تعریف میکنند، گرچه بسته به کسی که آن را میگوید گاهی تحریف هم میشود. هنوز هم وقتی چند نفر دور هم جمع میشوند و معاشرت میکنند، قصهگویی شفاهیِ سنتی رخ میدهد. این نوع قصهگویی به شکلگیری مطالعات جاری در رشتهی ارتباطات کمک کرده است.
کلمات مکتوب
شواهدی از علائم مکتوب در دست هستند که به حدود 9000 سال پیش بر میگردند. اولین قصههای مکتوب با دست روی کاغذ، سنگ یا گِل رس ثبت و ضبط میشدند. همانطور که در بالا ذکر شد، نوشتن با طراحی شروع شد، اما طی زمان به خطنوشته تغییر یافت. حروف الفبای فعلی از اشکال قدیمیتر خط، مثل الفبای فنیقی گرفته شدهاند.
در مرحلهی گذار از فرهنگ شفاهی، این فرهنگ با سنت نوشتاری همپوشانی داشت، اما این گذار عمدتاً به یونان باستان نسبت داده میشود، دورهای که اولین نوشتهها بین سال 770 تا 750 قبل از میلاد به وجود آمدند. در تاریخچهی اطلاعات آمده که پژوهشگران معتقدند ایلیادِ هومر قدیمیترین اثر بهجامانده به زبان یونانی است و از سنت شفاهی برخاسته است. متأسفانه آن زمان همهی مردم سواد نوشتن و خواندن نداشتند و به همین خاطر فقط افراد طبقهی تحصیلکرده میتوانستند قصهها را بنویسند و بخوانند. در این دوره از تاریخ، استفاده از نمایشنامه جهت گفتن قصه نیز باب شد.

نقطهی عطف بعد در تاریخ ارتباطات آغاز چاپ انبوه است که اخبار و دیگر اطلاعات را راحتتر در اختیار همگان قرار داد. صنعت چاپ باعث شد سواد بین عوام رایج شود. یوهانس گوتنبرگ را مخترع ماشینِ چاپ در قرن پانزدهم میدانند، هرچند 600 سال پیش از گوتنبرگ، راهبان چینی دستگاه چاپی ساختند که با استفاده از مهرهای چوبی جوهر را به کاغذ منتقل میکرد.
فناوری و رسانه
استفاده از فناوری نحوهی تعامل ما با دیگران و چگونگی قصهگویی ما را شکل داده است. بهرهگیری از فناوری که حدود سال 1800 شروع شد، به خلق عکس، فیلم، تلفن، رادیو، تلویزیون، رسانههای دیجیتال، رسانههای سیار و رسانههای اجتماعی کمک کرده است که امروزه تأثیرگذارترین فرم ارتباطات، رسانههای اجتماعی هستند.
شبکههای رسانهای مانند بلاگها، توییتر، فیسبوک و اینستاگرام از قرن بیستویکم محبوبیت یافتهاند. همهی این شبکهها به کاربران فرصت میدهند افکارشان را در اینترنت و در انظار عمومی با همه در میان بگذارند یا اطلاعاتشان را با هر فردی که بخواهند به اشتراک بگذارند. توییتر و فیسبوک به کاربران اجازه میدهند که متن، عکس، فیلم خاطرات و قصههای شخصیشان را در معرض دید همگان بگذارند. از طریق اینستاگرام -که شبکهای تصویرمحور است- کاربران میتوانند فقط عکسها و فیلمهایشان را به اشتراک بگذارند. این نکتهی جالب توجهی است، به دلیل اینکه فناوری این توانایی را برایمان فراهم کرده است که بهعنوان افراد بصری، ذات فطریمان را به عمل وا داریم.
فناوری، این توانایی را برایمان فراهم کرده است که بهعنوان افراد بصری، طبیعت ذاتیمان را به عمل وا داریم.
جاسمینا آزِر، دانشجوی سال چهارم فناوری عکاسی، میگوید «استفاده از ابزارهایی مثل اینستاگرام راهی است برای قصهگویی سریع. بعضیها هنوز به مطالعه بیش از هر چیز دیگری علاقه دارند، اما عکسها برای جلب توجه مخاطب راه و روش خودشان را دارند.»
عکاسی این قدرت را دارد که از طریق ضبط یک لحظه، قصهای کامل بگوید. مثلاً عکاسی مطبوعاتی سعی دارد جان کلام مقالهی خبری را در یک عکس به نمایش بگذارد. طبق گفتهی سایت دیجیتال فتاگرافی اِسکول عکس میتواند قصه را از طریق احساس، حالوهوا، روایت، تصورات و پیامها منتقل کند.
مِو مکماهن، دانشجوی سال سوم عکاسی خبری دربارهی این موضوع که عکاسی چگونه نحوهی بیان قصه را تغییر داده است، میگوید «عکسها احساس و همدلی را بر میانگیزند و فرم متفاوتی هستند که اجازه میدهند قصهای را نقل کنیم که شاید کلمات از عهدهی توجیه آن برنیایند.»
متأسفانه، در استفاده از رسانههای اجتماعیای چون اینستاگرام، توییتر و فیسبوک برای بیان قصه نواقصی وجود دارد؛ دیگر همیشه شک داریم که چه چیزی حقیقی است. رسانههای اجتماعی قدرت نوشتن آزادانه و بیان عقاید شخصی را به کاربرانشان دادهاند. ماهیت این رسانهها اجازه میدهد گویندگانِ این قصهها ناشناس باقی بمانند؛ این نکته در بلاگها بهخوبی آشکار است. در نهایت اینکه فناوری بستری برایمان فراهم کرده تا بتوانیم به فرمی از بازنمایی بصری باز گردیم، فرمی که میتواند محمل قصههایمان باشد.
نویسنده: مِلیسا مِندوزا
مترجم: نیلوفر دهقانی
بدون دیدگاه