روایت و هنر | چطور عکس‌ها در ذهن ما روایت می‌آفرینند؟

روایت و عکس عکاسی

رابطه‌ی روایت و عکس را زمانی بهتر درک می‌کنیم که بدانیم روایت آن‌چنان با ادراک ما از جهان آمیخته که در عمل جزیی از شیوه‌ی نگرش ما شده است. برایان دی‌پالمای فیلم‌ساز این نکته را به شیوه‌ای افراطی‌تر بیان کرده: «انسان‌ها تا وقتی جهان پیش رویشان در قالب روایت در نیاید، آن را درک نمی‌کنند.» حتی وقتی ما به چیزی همچون تصویر که ایستا و کاملاً مکان‌مند است می‌نگریم، باز هم آگاهی روایی‌مان نقش خودش را ایفا می‌کند. آیا می‌توان تصویر بالا را «خواند» و از ساختاربندی روایی دوری جست؟

شاید نتوانیم قصه‌ای کامل و روشن و با جزییات بسیار از این تصویر در یابیم (طوفانی به پا می‌شود، کشتی غرق می‌شود و به گل می‌نشیند)، اما مسلماً ما فقط یک کشتی نمی‌بینیم، بلکه «غرق شدن» آن را نیز می‌بینیم. به بیان دیگر، وضعیت حال حاضر این تصویر حسی مبهم از زمان گذشته را ــ  به‌ویژه از جنس زمان روایی ــ  القا می‌کند. این زمان متشکل است از توالی رخدادهایی ناگزیر که منجر به چیزی می‌شوند که پیش چشمان‌مان است. این گرایش انسانی به تحمیل زمان روایی به صحنه‌های ایستا و ساکن ظاهراً دست ما نیست، درست مانند سایر واکنش‌های غیرارادی انسان. ما نه‌تنها می‌خواهیم بدانیم چه چیزی آن‌جاست، بلکه می‌خواهیم بدانیم چه اتفاقی افتاده است.

 

برگرفته از کتاب «سواد روایت»

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *