مقالات کتاب شنیدن شهر دعوت و تمرینیاند برای شهروندان و شهرسازان، برای ساکنان و متخصصان تا نسبت و فاصلۀ خود با شهر را، به کمک مفهوم روایت، از نو تعریف کنند. این مقالات از مهمترین آثاری هستند که در دو دهۀ گذشته در این حوزه نوشته شدهاند و به کمک نظریۀ روایت و مطالعات روایی، سراغ بازتعریف نسبت متخصص و شهروند، و شهرساز و شهر رفتهاند. مقالات این کتاب، همگی، معطوف به کنش و کنشگریاند و از تجربهها و برنامههایی مثال میآورند که نشان میدهند چطور روایت میتواند پایۀ برنامهریزی و طراحی شهر باشد؛ و فراتر از آن، نشان میدهند که چه نسبتی باید میان سیاستگذار، شهرساز و شهروند در این مسیر برقرار شود.
دهههای گذشته دورۀ علاقۀ روزافزون به موضوع زبان و قصهگویی در نظریۀ شهرسازی بودهاند؛ تغییری پارادایمی که فعلاً به نام چرخش روایی یا داستانی در نظریه و عمل شهرسازی شناخته میشود. پشت پردۀ این علاقه، مطالبات نوظهوری دیده میشوند که توقع دارند شهرسازی همهشمولتر، دموکراتیکتر، سازگارتر با دانشِ تجربیِ محلی و آگاهتر به لایههای متعدد معناییِ حکشده در شهر باشد. این چرخش روایی (که همچنان در حال شکلگیری است) هنوز به پارادایمی با حدود و ثغور دقیق تبدیل نشده است و شماری رویکرد بیشوکم مرتبط نسبت به شهرسازی را در خود جای داده که اغلب با وجوه نسبتاً متفاوتی از شهرها و برنامهریزیشان سروکار دارند. این رویکردها همگی تا حدی در چرخش دیرپای «زبانی» در علوم اجتماعی و انسانی ریشه دارند و به اهمیت زبان به منزلۀ انتقالدهندۀ معنا و روابط قدرت توجه میکنند. آنها البته از نظر سؤالهای پژوهشیای که میخواهند پاسخ دهند و انواع روایتهایی که میخواهند بررسی کنند، تفاوتهای قابل ملاحظهای با هم دارند.
محققان اندکی در حوزۀ شهرسازی به واکاوی کار قصه در شهرسازی پرداختهاند و همانها هم صرفاً به جنبههایی از آن توجه کردهاند. من، با بیرون آوردن قصه از گنجه و فاش کردن اهمیت آن، میخواهم به شکلی قاعدهمند از روشهای تلویحی و آشکارِ بهکارگیری قصهها صحبت کنم و نشان دهم که وقتی میگویم شهرسازی از طریق قصه به اجرا درمیآید، منظورم چیست. اما نخست باید چند کلمهای دربارۀ خود قصه حرف بزنم، چرا که «قصه» طیفی از معانی را در بر میگیرد: از حکایت گرفته تا سرمشق، و تا هر چیزی که ساختگی باشد نه «واقعی»، یا به عبارت دیگر وفاداری تام به امور واقعی مورد پذیرش همگان نداشته باشد. هر سۀ این معانی در شیوۀ بهکارگیری قصه در شهرسازی، حاضر و قابل ردیابی هستند. قصهها، در پیشرفتهترین شکل خود، ویژگیهای کلیدی معینی دارند و من اینجا، با اتکا به آموختههایم در مدرسۀ فیلم و آرای روث فینِگِن، به پنج مورد اشاره میکنم. نخست: وجود چارچوبی زمانی و زنجیرهای، اغلب همراه با ساعتی شماطهدار که تنش دراماتیک ایجاد میکند. دوم: وجود عنصرِ تبیین و انسجام، به جای اینکه صرفاً با فهرستی از چیزها طرف باشیم که سلسلهوار از پی هم میآیند. سوم: وجود قابلیت عمومیتبخشی، نظارهی امر جهانشمول در امور جزئی، دیدن کل جهان در دانهای شن. چهارم: وجود قواعدی ژنریک و شناختهشده که با ساختار پیرنگ، شخصیتهای اصلی و چارچوب مورد انتظارِ هر قصه پیوند دارند. در این زمینه، بوطیقای ارسطو کتاب مقدس ما در مدرسۀ فیلم بود. ما از او یاد گرفتیم که قصهها دارای پیرنگ و شخصیتهایی هستند و هر دوی این اجزا به یک اندازه مهماند، و اینکه قصهها آغازی دارند و میانه و پایانی، شکل یا ساختاری. پنجم: تنش اخلاقی لازمۀ قصۀ خوب است.
کتاب شنیدن شهر حوزه های مختلف علوم انسانی و مهندسی را به کار میگیرد و اهمیت گوش دادن به مردم، قصههای بومی و اتفاقات گذشتۀ شهر را در برنامهریزی و سیاستگذاری و هویتسازی آن یادآور میشود. لیونی سندرکاک، جیمز تراگمورتن، لیوِن امیل، رابرت آ. بیورگارد و باربارا اکشتاین، همگی در مقالاتشان نسبت روایت و قصه با شهر و شهرسازی را توضیح میدهند.
♦ شما میتوانید کتاب شنیدن شهر را از فروشگاه اطراف بخرید.
♦ برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب اینجا کلیک کنید.
♦ برای خرید و دانلود نسخۀ الکترونیکی کتاب شنیدن شهر، لطفاً به پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو مراجعه کنید.
بدون دیدگاه