در دنیای امروز، با افزایش تنشهای اجتماعی و سیاسی، مسئلۀ جنگ و تبعات آن به یکی از چالشهای بزرگ بشریت تبدیل شده است. روایت جنگ، فراتر از گزارش رویدادها، پلی میان واقعیت میدان نبرد و تجربۀ انسانی است. این روایتها، چه ادبی و چه مستند، نقش مهمی در درک روانشناسی جنگ، اضطراب، پیامدهای پس از جنگ (PTSD) و فرایندهای التیامبخشی ایفا میکنند.
چیستی روایت جنگ و اهمیت آن
روایت جنگ به تمام داستانها، خاطرات و تجربیات مرتبط با جنگ و نبردها اشاره دارد. این روایتها میتوانند شخصی، گروهی یا ملی باشند و معمولاً به واسطۀ نوشتن، هنر و یا حتی گفتوگوهای میان افراد منتقل میشوند. اهمیت روایتهای جنگ در این است که بر نگرشها، احساسات و رفتارها تأثیر فراوانی میگذارند و به جامعه کمک میکنند هم یاد ازدسترفتهها را زنده نگه دارد و هم از این ترومای جمعی بگذرد.
روایت جنگ نقش کلیدی در سلامت روان عمومی دارد. اختلالاتی مثل PTSD (اختلال استرس پس از سانحه) یا افسردگی از پیادمدهای مهم و عمومی جنگ هستند که معمولاً با نادیدهگرفتن یا نپرداختن به تجربیات جنگی تشدید میشوند. روانشناسی مدرن اما نشان داده که روایتکردن این تجارب میتواند به بهبود وضعیت روانی کمک کند. این فرایند سبب میشود که افراد احساس کنند که داستانهایشان شنیده شده و درک میشوند و این خود یک عامل مهم در بهبود سلامت روان است.
مقالۀ «روایت تروما» را بخوانید.
فرمهای روایت جنگ
- روایتهای شخصی: خاطرات غیرنظامیان و شهروندان، سربازان، پرستاران و همۀ کسانی که مستقیم و غیرمستقیم با جنگ درگیرند. این روایتها کاملا جنبۀ شخصی دارند و در آن هر فرد از زاویۀ خود به این پدیده نگاه میکند. به همین دلیل در این روایتها ترس و اضطراب ناشی از جنگ خیلی پررنگتر است. این خاطرات و تجربیات امروز با گسترش و همهگیری اینترنت در قالب پادکست، بلاگ یا پستهای شبکههای اجتماعی منتشر میشود.
- روایتهای ادبی: داستانها و رمانهایی هستند که پیرنگ اصلیشان جنگ و تبعات آن است. گاهی داستانها در ستایش جنگ و قهرمانان ملی هستند و گاهی هم ممکن است ضدجنگ باشند و از کشتارهای آن انتفاد کنند. از نمونههای معروف ایرانی این ژانر میتوان به زمین سوختۀ احمد محمود یا زمستان 62 نوستۀ اسماعیل فصیح اشاره کرد.
- مستندات رسانهای: دیگر فرمی که در روایت جنگ بسیار رایج است، فیلمهای مستند و گزارشهای خبری هستند. این گزارشها و مستندنگاریها یا از جبهۀ نبرد گزارش و خبر تهیه میکنند یا از پشت جبهه و زندگی مردمی که از جنگ متأثر شدهاند.
اثرات جنگ بر روان انسان
جنگ میتواند تأثیرات عمیق و گستردهای بر روان انسان بگذارد. از جمله مهمترین پیادمدهای روانی جنگ میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. تأثیر استرس جنگ بر سلامت روان
استرس ناشی از جنگ میتواند به اختلالات روانی جدی منجر شود. افراد در معرض جنگ معمولاً با مشغولیتهای فکری و عاطفی قوی دست و پنجه نرم میکنند. این استرس میتواند در درازمدت به مشکلاتی مانند اضطراب و افسردگی منجر شود. بلاتکلیفی، ترس از مرگ و گمکردن عزیزان از نشانههای استرس و اضطراب دوران پیش، حین و پس از جنگ است.
جنگ تأثیرات بلندمدت روانی بر کودکان هم خواهد داشت. بچهها در این موقعیت آسیبپذیرترند و تجربۀ جنگ فشار روانی بسیاری به آنها میآورد، به گونهای که تا سالها ادامه پیدا خواهد کرد. به همین خاطر پزشکان و کارشناسان به والدین پیشنهاد میکنند برای کنترل اضطراب کودکان دست به اقدامات خاصی بزنند.
2. احساس تنهایی و انزوای پس از جنگ
بسیاری از سربازان پس از بازگشت به خانه، احساس تنهایی و انزوا میکنند. این احساسات میتوانند ناشی از عدم درک و همدلی از سوی خانواده و دوستان باشد، که خود میتواند به بروز مشکلات روحی منجر شود.
3. تجارب PTSD و پردازش خاطرات جنگ
PTSD یکی از عوارض شایع پس از جنگ است که بسیاری از سربازان و حتی شهروندان غیرنظامی را تحت تأثیر قرار میدهد. پردازش این خاطرات سخت و دشوار است و میتواند زندگی فرد را تا مدتها متشنج و متلاطم کند. استفاده از تکنیکهایی نظیر درمان شناختیرفتاری میتواند به کاهش این بروز مشکلات کمک کند.
از علائم رایج این اختلال، کابوس، فلشبک و پرهیز از موقعیتهای یادآور جنگ است. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی بیش از ۲۰٪ از سربازان جنگهای معاصر مبتلا به PTSD هستند. در مناطق جنگزده، این نرخ به ۳۰٪ تا ۴۰٪ نیز میرسد.
4. تأثیر جنگ بر روابط اجتماعی و خانوادگی
جنگ میتواند به تنش و اختلاف در روابط خانوادگی هم منجر شود. به خاطر التهاب جامعه و همینطور آشفتگیهای فردی، بسیاری از روابط عاطفی و اجتماعی هم دستخوش تغییر قرار میگیرند و آسیبهایی جدی میبینند.
5. تغییرات خلقوخوی پس از جنگ
بسیاری از آدمها معمولاً پس از تجربه جنگ تغییرات قابل ملاحظهای در خلقوخوی خود احساس میکنند. این تغییرات میتوانند شامل تحریکپذیری، بیخوابی و کاهش انرژی باشد. شناسایی این تغییرات و پرداختن به آنها میتواند به بهبود وضعیت سلامت روان کمک کند.
در همین شرایط است که خاطرهنویسی و روایتگری میتواند ابزاری برای رواندرمانی باشد. مطالعات نشان دادهاند که نوشتن تجربیات جنگی میتواند شدت اضطراب و PTSD را تا حد قابل توجهی کاهش دهد.
پیشنهاد میکنیم مطلب «مواجهه با سوگ» را مطالعه کنید.
چرا روایت جنگ مهم است؟
خیلی از متخصصان روایت جنگ را ابزاری فرهنگی و اجتماعی میبینند که هم میتواند نقشی فردی ایفا کند و هم اجتماعی:
- نقش روایت در بازسازی فردی بازسازی هویت و معنا بخشیدن به رنج گذشته و کمک به فرد در درک و پذیرفتن تجربههای تلخ است.
- نقش اجتماعی روایتها هم تقویت همبستگی جمعی و فرایند صلح است.
به طور کلی اهمیت روایت جنگ عموماً در موارد زیر خواهد بود:
۱. انسانیسازی واقعیتهای جنگ
روایت فردی و شخصی به درک رنج و فداکاری انسانها کمک میکند و در نهایت میتواند در میان مخاطبان همدلی ایجاد نماید.
۲. سندسازی و حافظۀ تاریخی
کارکرد دیگر روایت جنگ، ثبت رویدادها از نگاه فردی و انسانی است. اهمیت این مسئله در مقابله با فراموشی یا تحریف تاریخ است.
۳. ابزار مقاومت روانی و امید
روایتها میتوانند به بازماندگان امید و معنا ببخشند. به تعبیر دیگر نوشتن مکانیسمی برای مقابله با اضطراب و آسیب خواهد بود.
4. آگاهیبخشی برای آینده
روایتهای جنگ میتوانند به عنوان ابزاری برای آموزش و افزایش آگاهی دربارۀ تاریخ کشور استفاده شوند. نسلهای آینده باید از روایتهای گذشته دربارۀ جنگ بهرهبرداری کنند تا بتوانند درک بهتری از چالشها و عواقب جنگها پیدا کنند. این روایتها میتوانند به قضاوت و تصمیمگیریهای مناسبتر در آینده کمک کنند.
تأثیر روایت جنگ بر اجتماع
روایتهای جنگی فقط معطوف به خود راوی نیست بلکه میتواند بر رفتار اجتماعی هم تأثیر بگذارد. در واقع نحوهای که جنگ روایت میشود میتواند بینشهای خاصی نسبت به آن ارائه دهد. برای مثال، روایتهای قهرمانانه میتوانند موجب تشویق به جنگ شوند، در حالیکه روایتهای انتقادی ممکن است به ایجاد دیدگاههای ضدجنگ بینجامد.
روایتهای جنگی به مقاومت اجتماعی در برابر جنگها هم کمک میکند. به تعبیر دیگر اگر روایتها بهدرستی منتقل شوند، میتوانند صدای جامعه در برابر جنگ را تقويت کنند و حتی صلح را به ارمغان بیاورند. روایت بازماندگان آشویتز یا خاطرات کسانی که قربانی نازیها شدند مثل آنه فرانک، از نمونههای معروف این مسئله است. این روایتها باعث شدند تا خیلیها با قساوت جنگ و جنایات آلمانیها بیواسطه روبهرو شوند. همین هم باعث شد سعی کنند مانع از قدرتگیری دوبارۀ فاشیسم شوند.
چالشهای روایت جنگ در جامعه معاصر
با وجود اهمیت روایت جنگ، چالشهایی نیز وجود دارد که میتواند به نادیدهگرفتن این روایتها منجر شود. موانع فرهنگی در پذیرش روایت از دلایل اصلی این اتفاق است. چون بسیاری از جوامع تمایلی به مواجهه با روایتهای طاقتفرسا و حقایق تاریک جنگ ندارند. مثل این که چطور هزاران بیگناه در مدت کوتاهی قربانی جنگطلبی دیگران میشوند، یا چگونه در این شرایط بحرانی رفتار انسانی و متمدن کمتر و قساوت و بیرحمی بیشتر میشود. این موانع فرهنگی میتواند به نادیدهگرفتن واقعیت جنگ و اثرات آن منجر شود.
نقطۀ مقابل آن، تأثیر تبلیغات جنگی بر ادراک عمومی است. یعنی روایتها مردم را تهییج کند و به جنگ دامن بزند. تبلیغات جنگی میتواند دیدگاههای خاصی را شکل دهد که ممکن است با واقعیتهای جنگ تضاد داشته باشد. در نهایت این نگرشهای غیرواقعی میتوانند درک جامعه را از جنگ بهشدت تحت تاثیر قرار دهند.
روایت جنگ نهتنها ابزاری برای انتقال تجربیات است، بلکه میتواند بر روی سلامت روان و رفتارهای اجتماعی نیز تأثیرگذار باشد. با درک دقیق از این مقوله و کاربرد آن در زندگی روزمره، میتوان به بهبود و پیشرفت جامعهای سالمتر دست یافت.
بدون دیدگاه