«آرمانشهرها، ناکجاآبادهایی هستند که از دل روایتهای مختلف دربارۀ جهان سر برمیآورند. نخستین بار سِرتامس مور[1] – حقوقدان، فیلسوف، نویسنده و دولتمرد انگلیسی قرن شانزدهم میلادی – در کتاب آرمانشهر[2] خود برای توصیف یک نظام سیاسی بیعیب و نقص از این واژه استفاده کرد اما بهتدریج دامنه کاربرد آرمانشهر از مباحث سیاسی اجتماعی فرارتر رفت. هر فرهنگی روایتی از جهان دارد و باور به هر روایتی منجر به شکلگیری آرمانشهرِ همان روایت میشود. روایتها فقط مقصد ما را مشخص نمیکنند بلکه مسیر رسیدن به آرمانشهر و ماجراهایی که در این مسیر تجربه میکنیم را هم رقم میزنند. اما روایتها از کجا میآیند و چه رابطهای با یکدیگر دارند؟
به نظر پژوهشگران منشأ روایتهایی که از جهان وجود دارد عواملی مانند اساطیر، ادیان، تاریخ، ادبیات و یافتههای علمی است. بعضی از نظریهپردازان باور دارند که نخستین روایتها از اساطیر سرچشمه گرفتهاند. روایتهای اساطیری سعی داشتند چیستی و چرایی جهان را برای انسان توضیح بدهند. بسیاری از محققان انسان را ذاتاً حیوانی قصهگو میدانند که میکوشد هر چه را که پیرامونش وجود دارد در قالب داستان بریزد تا آشفتگیها و پراکندگیهای دنیایش را سر و سامان بدهد. گروهی نیز معتقدند نیاز ناگزیر ما به ارتباط انسانی، موجب شده که داستانگویی بخش جداییناپذیری از هویت انسانی شود. انسان با داستان دنیایی پیدا میکند که میتواند آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.
صرفنظر از میزان درستی و اعتبار هر یک از این ادعاها، انسان همواره مشغول بازگویی و بازسازی داستانهایی است که پیشتر شنیده. در گذر زمان، بازگویی و بازسازی روایتهای اولیه، گاه در ساحت خیال و گاه در فضای واقعی و تاریخی دنبال شده و داستانهای جدیدی از جهان به وجود آمده است. راویان داستانها دانسته و ندانسته و تحت تأثیر تجربههای فردی یا خیالپردازی محض یا متأثر از رخدادهای تاریخی، سمت و سوی داستانها را تغییر میدهند. بعضی از این داستانها به روایتهای جمعی تبدیل میشوند. روایتهای جمعی به تعبیر ژان فرانسوا لیوتار[3] ابرروایتهایی[4] هستند که روایتهای کوچکتر را در دل خود جای میدهند و افراد زیادی قطعیت و حقیقت آنها را میپذیرند. بعضی از روایتها هم فردی هستند و در مقیاس کوچکتری فقط به راوی تعلق دارند و منحصر به او باقی میمانند.»
«آرمانشهرها با انتخاب یا شکلگیری روایت ما از جهان و بر مبنای همان روایت ترسیم میشوند. مسیر دستیابی به دنیای آرمانی هم مسیری مشخص و متناسب با همان آرمانشهر است که مستقیم یا غیرمستقیم از روایت گرفته میشود. هر مسیر آبستن ماجراهای خاص خود است. به بیان دیگر ما متأثر از فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف، روایتی از جهان را برای خود بر میگزینیم. به دنبال انتخاب یک ابرروایت، یا خلق یک روایت شخصی از میان روایتهای موجود، آرمانشهر معینی به منزلۀ مقصد نهایی زندگی یک فرد رقم میخورد.
از آنجا که آرمانشهر هر کس با دیگری تفاوت دارد، مسیرهای دستیابی به دنیای ایدهآل افراد هم متعدد است. هر مسیر ماجراهای خاص خود را دارد. بدینترتیب برنامۀ زندگی هر کس مجموعه ماجراجوییهایی است که در راه رسیدن به آرمانشهر خود تجربه میکند.»
برگرفته از کتاب « روایت آمیزی در دن کیشوت» از کتابهای منتشر شده در نشر اطراف
[1]. Sir Thomas More
[2]. Utopia
[3]. Jean Francois Lyotard
[4]. Grand Narrative
بدون دیدگاه