نوشتن دربارۀ یک کتاب همیشه سختتر از نوشتن یک متن شخصی یا حتی گزارش دانشگاهی است. هر کتابِ تازهمنتشرشده حکم یک منشور را دارد. با هر رویکرد و دیدگاهی که به سراغش بروی، چیزی از خودش و جهانِ نویسندهاش را نشانت میدهد. اگرچه کتابِ تازۀ پژوهش روایی در علوم تربیتی – همانطور که از عنوانش برمیآید – برای اهالی حوزههای مشخصی همچون برنامهریزی درسی، پژوهشگران و دستاندرکاران علوم تربیتی نوشته شده، اما هر پژوهشگرِ علاقهمند به پژوهش روایی احتمالاً بتواند توشۀ خودش را از همه یا بخشی از این کتاب بردارد.
در جایی از کتاب پژوهش روایی در علوم تربیتی، جین کلندینین، نویسندۀ کتاب، به نکتۀ قابل تأملی اشاره میکند که فکر میکنم نقطۀ شروع یا بهانۀ خوبی باشد تا یک دانشجوی ادبیات بتواند با فهم و تجربۀ مطالعاتی خودش دربارۀ کتاب بنویسد. نویسنده در فصل «طراحی و انجام پژوهشی روایی» مینویسد: «آرزوی ما تولید متون پژوهشیای است که به مخاطبان فرصت دهند تجربیاتشان را کنار تجربههای پژوهشی بگذارند و به این ترتیب، پژواک خاطرات خودشان را بشنوند و دوشادوش مشارکتکنندگان و پژوهشگران کنجکاوی کنند.»
در واقع بعد از خواندن این چند جمله بود که مطمئن شدم، اگر هنگام مطالعۀ کتاب دائم در حال تجربۀ نوعی مواجهۀ شخصی با بخشهایی از کتاب هستم، این بخشی از چشمانداز، رویکرد و خواستۀ عمیق قلبی نویسنده است که در پیِ آن بوده. کلندینین در فصلی که به توضیح فرایندهای پژوهش روایی میپردازد، مینویسد: «ما خارج از پژوهش نایستادهایم، بلکه بخشی از پدیدهای که دربارهاش تحقیق میکنیم، هستیم.»
این جمله در حکم یک یادآور یا نشانگانی برای مرور خاطرات، من را به روزهای دوری میبرد؛ به دورۀ کارشناسی ارشد و روز دفاع پایاننامه. من تلاش کرده بودم تا یک دغدغۀ شخصی را، که از روزهای کودکی تا بزرگسالی به عنوان موضوعی قابل اعتنا همراهم بود، به یک دغدغۀ پژوهشی تبدیل کنم و دربارۀ آن بیشتر بنویسم. در نتیجه، با توجه به موضوع پایاننامهام که بررسی تاثیر تجربۀ فردی در روایتهای جنگ بود، به دنبال این بودم تا تجربۀ شخصی خودم را هم به عنوان بخشی از دادهها -یا به اصطلاح نویسنده که از داده بهعنوان متون میدانی یاد میکند- در این پژوهش به رسمیت بشناسم؛ چرا که به قولِ نویسنده، «در جایگاه پژوهشگر روایی، قصههای زیسته و گفتهشدۀ ما همواره یا دربارۀ قصۀ مشارکتکنندگان و عرصههای زندگی آنها و خودمان هستند یا مرتبط با این قصهها و عرصهها.»
در نهایت، چیزی که جز نمره و مدرک فارغالتحصیلی با من ماند، یک پرسش بزرگ ذهنی بود: «آیا برای بررسی و داوری گزارههایی که ثمرۀ تجربۀ زیستۀ افراد (بهویژه پژوهشگر) است، باید از همان ابزارهایی کمک گرفت که برای سنجش دادههای آزمایشگاهی و کمّی استفاده میشود؟ یا اصلاً من مجاز به استفاده از دادههای کیفیِ مبتنی بر تجربه که رنگوبوی روایی دارند، هستم؟»
جواب این سؤال را وقتی گرفتم که داشتم برای پیدا کردن نسخۀ خودم در پژوهش روایی در حوزۀ ادبیات، کتاب را بهآهستگی میخواندم. مترجم کتاب –محمود مهرمحمدی– در پیشگفتار مینویسد: «نویسنده، بحث مختصر اما مهمی دربارۀ تأثیرپذیری یافتههای پژوهش روایی از تجربه، خاطره و تخیل دارد که به نظر من تفسیر و بیان ویژهای از چگونگی نقشآفرینی و درآمیختگی امور عینی (تجربهها) و امور ذهنی (خاطرات و تخیلات) در بافت پژوهش روایی است. همچنین، پژوهشگران میتوانند نوعی تابعیت مضاعف داشته باشند: آنها به هیچیک از دو سرزمین روششناختی کمّی یا کیفی تعلق مطلق ندارند و اساساً در پی انتخاب روشی هستند که به شناخت بهتر و دستیابی به معرفت معتبر یا معنای قابل اعتنا بینجامد.»
بخش عمدۀ تلاش نویسندۀ کتاب هم انگار همین است: فارغ از هیاهوهای نظرپردازانه و بدون ارزشگذاریِ محدودیتآور، نوعی روششناسی را که پژوهشگرش درصدد است در میانۀ درستی از روشها و ابزارهای کمّی و کیفی بایستد، با آوردن مثالهای عینی و مصداقهای روشن با ذکر مزایا و محدودیتهای آن معرفی کند.
حالا ممکن است این سؤال برای پژوهشگران حوزههای دیگر پیش بیاید که آیا مطالعۀ این کتاب به من هم کمکی خواهد کرد؟ در پاسخ به این سؤال، اگر بخواهیم کتاب پژوهش روایی در علوم تربیتی را فارغ از نمونههای پژوهشی مفصل و پرجزئیاتش درنظر بگیریم، میتوان گفت که نویسنده به دو موضوع مهمِ بنیادی میپردازد که میتواند نقشۀ راه پژوهشگران بسیاری باشد.
اخلاقِ ارتباطی؛ مسلکی اخلاقی در پژوهش روایی
وقتی حرف از «اخلاق پژوهشی» یا «فضیلت اخلاقی پژوهشگر» به میان میآید، شاید اولین چیزی که به ذهن میرسد، رسمِ امانتداری در ارائۀ دادهها، بهرهمندی از یافتههای علمی دیگران یا توجه به حریم خصوصی مشارکتکنندگان در پژوهشهایی باشد که بر پایۀ مصاحبه و تاریخ شفاهی شکل گرفتهاند. اما جین کلندینین از زاویهای تازه به نوعی اخلاقمداری در پژوهش روایی میپردازد که هم در خودش نوعی «توجه به خود» دارد و هم «توجه به دیگری».
مترجم کتاب نیز در پیشگفتار خود، به موضوع اخلاق ارتباطی مطرحشده از سوی نویسنده به عنوان یکی از معیارهای پایه و بنیادی پژوهش اشاره دارد و مینویسد: «علت اشارۀ من به این موضوع، علاوه بر جلب توجه خوانندگان به این مبحث، تأکید بر این نکته است که در چهارچوب این پیشگفتار نیز جنبۀ خاصی از اخلاق ارتباطی میتواند مطرح باشد: جنبهای از موازین عام در پژوهش یا کنشگری در عرصۀ تولید دانش، صرفِ نظر از روش پژوهشی منتخب پژوهشگر، که به مسئولیتپذیری پژوهشگر در قبال مخاطبان غایب مربوط میشود.»
نویسندۀ کتاب در تلاش است تا پژوهش روایی را نوعی زندگی دوشادوش دیگران تبیین کند. همچنین از اخلاق ارتباطی به نوعی تعهد به روابط یاد میکند تا پژوهشگر در هر لحظه از پژوهش، چه زمانِ ارتباط خودش با جهانش، چه زمان ارتباط با رخدادها و احساسات و همۀ مردم بتواند از اخلاقِ دغدغهمندی یا همان مراقبت و پرواداری از دیگران بهره ببرد و به این هستۀ اخلاقی پایبند باشد؛ چرا که به گفتۀ نویسنده، «تفکر روایی حوزهای مخاطرهآمیز است و باید در افشا یا پنهان نگه داشتن زندگیِ “بهقصهدرآمدۀ” خودم و کسانی که با آنها سروکار دارم، مراقب و محتاط باشم.»
خودزندگینگاری؛ یک قدمِ مهم در پژوهش روایی
برخلاف بسیاری از روشهای پژوهشی که ابزارهای آن ایجاب میکنند که پژوهشگر، خودش و تمام تجربههای زیستهاش را به حاشیه ببرد، در پژوهش روایی، تجربهها و قصههای پژوهشگر نیز دوشادوش قصههای مشارکتکننده و همراهان پژوهش، فرصت ظهر و بروز پیدا میکنند. بنابراین شاید بتوان قدم اول یک پژوهش روایی را نوشتن یک خودزندگینامۀ مختصر دانست که پژوهشگر بهواسطۀ آن در تلاش است نسبت خود و تجاربش را با موضوع پژوهشیاش و مشارکتکنندگان آن روشن کند؛ درست مثل کاری که کلندینین در سرتاسر کتاب میکند: «ارجاع مداوم به تجربهها و خاطرات خودش.»
من هم با خواندن بخشهایی از کتاب که نویسنده اشاره میکند پژوهشگر و قصههای او بخشی از پدیدهای هستند که دربارهاش تحقیق میکند، یادم آمد که پایاننامه را با یک خاطرۀ شخصی شروع کرده بودم. نوشته بودم با اینکه جنگ تمام شده، اما تمام کودکی من دستخوش و متاثر از این هشت سال بود. همانطور که در تمامِ این سالها به دنبال فهم تاثیر تجربههای اینچنینی در زندگی شخصی خودم بودم، حالا دوست دارم بدانم آدمهایی با تجربۀ جنگ و بدون تجربۀ جنگ، چطور آن سالها را روایت میکنند. کلندینین هم در فصل «زیستن، گفتن و از نو گفتن» مینویسد: «در پژوهش روایی، ارتباطی هدفمند با مشارکتکنندگان برقرار میکنیم و در جایگاه پژوهشگر، به شیوۀ روایتمحور به تجربههای خود، تجربههای مشارکتکنندگان و تجربههای دیگر فکر میکنیم؛ تجربههایی برآمده از زندگی، دوشادوش مشارکتکنندگان، گفتن قصههایمان، شنیدن قصههای دیگران، جابهجایی و کنش در مکانهای تلاقی زندگیهایمان.»
کتابی برای همۀ آنهایی که با دیگری سروکار دارند
دوست عزیزی در تدارک یک مجموعه روایت بود که نویسندهها برای روایت خودشان باید دست به خودافشاگریهای عمیقی میزدند. از من پرسید با اینکه کارِ من به پژوهشگری تعبیر نمیشود و من دبیر یک مجموعۀ روایی هستم، آیا این کتاب میتواند کمکی به من کند؟
برایش نوشته بودم این روزها نمیشود با دستودلبازی به دیگران کتابی را معرفی کرد. بودجه محدود است و زمان ما محدودتر از هر چیز دیگری. اما میتوانم با خاطرجمعی بگویم خواندن کتاب پژوهش روایی در علوم تربیتی میتواند به تسهیلگران، معلمان، استادان دانشگاه، پژوهشگرانی که در مسیر پژوهش خود نیازمند مصاحبه و ثبت تاریخ شفاهی هستند و در کل به همۀ آنهایی که دغدغههای شخصی و پژوهشیشان را در تعامل با دیگری میفهمند و سامان میبخشند، کمک کند.
هر دانشجویی که برای پیش بردن مسیر پژوهشی خود نیازمند شنیدن قصههای دیگران است، باید با آنها به صورت شفاهی و کتبی مصاحبههای کند و تعامل میانمدتی با آنها داشته باشد، میتواند از میان تجربههای نویسنده در مسیر علوم تربیتی، نسخۀ خودش را پیدا کند. این روزها پادکستهای روایی، مخاطبان بسیاری دارند و همۀ ما تشنۀ شنیدن خاطرات و تجربیات آدمها در حوزهها و زمینههای مختلف هستیم. بخشهایی از این کتاب میتواند بهکمک پادکسترهایی بیاید که میزبان افراد مختلف و شنیدن تجربههای آنها در هر قسمت از پادکست خود هستند. برگزارکنندگان کارگاههای مهارتی و آموزشی برای مخاطب کودک و نوجوان و بزرگسال هم میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
چیزی که اهمیت دارد، پیدا کردن نسخۀ خود و یک راهنمایی علمی و علمی شخصی از کتاب است. علاقهمندان و دغدغهمندان حوزۀ پژوهش روایی میتوانند از همه یا بخشهایی از کتاب پژوهش روایی در علوم تربیتی به نسخۀ شخصی و راهنمای عملیِ مناسبِ خودشان برسند.
نویسنده: فاطمه بهروزفخر
♦ شما میتوانید کتاب پژوهش روایی در علوم تربیتی را از فروشگاه اطراف تهیه کنید.