سونیا نمر، نویسندهی فلسطینی کتاب سفر به سرزمینهای غریب، در سال ۱۹۵۵ متولد شد و کودکیاش را در شهر جنین گذراند و بعدها برای تحصیل در رشتهی تاریخ شفاهی به انگلستان رفت. تجربههای متفاوت سونیا نمر دربارهی زندگی در فلسطین، مهاجرت، زندانی شدن به جرم فعالیت سیاسی و همچنین مصاحبههای بسیارش با مردم کوچه و بازار در پژوهشهای دانشگاهیاش از او نویسندهای متفاوت ساخته است. سونیا نمر در دوران دشوار زندانی بودنش چند کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته و در این کتابها، با خلق فانتزیهای شرقی برآمده از قصههای شفاهی، امضای شخصی خود را ساخته است. سونیا نمر این روزها استاد مطالعات فرهنگی، فلسفه و تاریخ دانشگاه بیرزیت فلسطین است و سعی میکند حتی در کلاسهای دانشگاه هم به رسم قصهگویی و آن لذت قدیمی و سرگرمکننده گفتن و شنیدن پایبند باشد.
آغاز قصه
سونیا نمر موفقیتش در نوشتن قصههای نوجوان را وامدار مادرش میداند که در کودکی برایش کتاب میخوانده و عشق به شنیدن و نوشتن قصههای کودکانه را در او پرورانده است:
مادرم من را از جنین به نابلس و دقیقترش را بخواهید به تنها کتابفروشی نابلس (کتابفروشی عاشور) میبرد و برایم کتاب قصه میخرید. با خواندن قصهی اول اشتیاق عجیبی در خودم پیدا کردم که مرا به سمت خواندن کتابهای بیشتر در این فضای گسترده کشاند تا خیال و ذهنم را پرورش دهم… هنوز اولین باری را که به کتابفروشی عاشور رفتم به خاطر دارم. هنوز مدرسه نمیرفتم. مسحور کتابها شدم گرچه کتابهای قصهی کمی داشت. آن روز مادرم دو کتاب برایم خرید.
نمر خیالپردازی در قصههای کودکانه را بسیار مهم و توشهای برای آیندهی کودکان میداند و میگوید «مهم است که بتوانیم در زندگی روزمره از خیالپردازی کمک بگیریم… خیالپردازی نقش مهمی در یافتن راهحلهای خلاقانه دارد.» او حتی سرِ کلاسهای دانشگاه، بهخصوص هنگام تدریس تاریخ تمدن اروپایی، وقایع تاریخی را در قالب قصه بازگو میکند. همچنین، نمر برای حفظ میراث مردمی، قصههایش را به شیوهای مردمی و گاهی با لهجهی عامیانه روایت میکند و در اغلب بحثها مثالهایی مردمی میآورد. سونیا نمر اندوهگین است از اینکه در آینده قصهها «در موزهها قرار میگیرند بدون اینکه کسی حواسش به آنها باشد».
زندان و خیالپردازی
بدون شک تجربهی بازداشت در زندانهای اسرائیل بر شکلگیری شخصیت سونیا نمرِ نویسنده و استاد تأثیرگذار بوده. نمر دو قصهی اولش را در دوران بازداشت نوشت، اما در زندان نوشتههایش ضبط شد و نوشتنشان را ادامه نداد.
نِمر تجربهاش در زندان را منحصربهفرد نمیداند، اما از آن دست تجربههایی در نظر میگیرد که سونیای امروز را ساخته. خانوادههای بسیاری تجربهی بازداشت و حبس را از سر گذراندهاند. اما آنچه در طول دوران حبس، در آن جای تنگ و بسته، کمکش کرده قوهی خیال بوده. چون اشغالگران نمیتوانستند دنیای خیال را محدود کنند، برعکس بقیهی محدودیتهای خودسرانهای که بر زندانیان آوار میکنند.
نمر قصهای از دوران حبسش در زندان زنان رمله تعریف میکند. مدیریت زندان درخت یاسمن حیاط زندان را قطع کرده بود؛ درختی که زندانیان زن فلسطینی دوستش داشتند و با دیدنش به آزادی امیدوار میشدند. درخت تنها چیزی بود که از دیوارهای زندان بالا رفته بود و شاخوبرگش به آن طرف، به بیرون زندان و به آزادی، رسیده بود. قطع درخت و کشیدنش بر زمین حیاط و خارج کردنش لحظهی تکاندهنده و غمانگیزی برای زندانیان زن بود. درخت گلهای یاسمنش را روی زمین جا گذاشته بود و گلها شبیه ستارههایی کوچک به یادگار مانده بودند. اما رسمیه عوده، فعال سیاسی، عقبتر ایستاده بود و لبخند میزد. وقتی بقیهی زندانیها از او دربارهی علت لبخندش پرسیدند، از زیر لباسش شاخهی سبز درخت یاسمن را بیرون آورد و گفت «دوباره میکاریمش. اونا قطع میکنند و ما میکاریم.»
قهرمانهای زنِ سونیا نمر
سونیا پس از آزادیاش از زندان برای ادامهی تحصیل به بریتانیا رفت و در رشتهی تاریخ شفاهی تا مقطع دکتری تحصیل کرد. بعد، هشت سالی در بخش آموزش موزهی بریتانیا کار کرد اما در همهی آن سالها آنچه بیش از همه آزارش میداد نگاه کلیشهای و رایج به زن عرب و بهخصوص زن فلسطینی بود. شاید به همین سبب است که سونیا نمر در اغلب قصههایش تصویری از دختری متمایز میسازد؛ دختری که میتواند به هرآنچه میخواهد برسد.
سونیا نمر در قصههایش منحصراً از قهرمانان زن میگوید و آنها را به مکانهایی کاملاً ناآشنا میبرد. زنان و دختران در سفر به سرزمینهای غریب و نیز در مجموعهی مرغ طوفان مرکز روایت هستند. احتمالاً از دشوارترین شیوههای نویسندگی شیوهای است که مستلزم خیالپردازی به وسعت جهانهای مختلف و خلق جهانی قائمبهذات است، مثل فانتزینویسی و نوشتن از آدمفضاییها. نمر از آزادی تجربهگرایی در سبکهای ادبی مختلف استفاده میکند تا دخترانی معمولی با قدرتهایی خارقالعاده بیافریند و بعد، آنها را در موقعیتهایی فراتر از موقعیتهای عادیِ جهان واقع قرار میدهد تا قهرمان و خوانندهی قصهاش را به جهان خیال ببرد. مثلاً قمر، قهرمان سفر به سرزمینهای غریب، مثل سندباد، برای بازگشت به وطنش دشواریهای هولناک جسمی و روانی از جمله بردگی و آوارگی را از سر میگذراند. قمر، در خلال این دشواریها، کمکم روی پای خودش میایستد و در هیئت قهرمانی عملگرا ظاهر میشود.
گردآوری و ترجمه: بتول فیروزان
برای خرید کتاب سفر به سرزمینهای غریب، نوشتهی سونیا نمر، به این صفحه مراجعه کنید.