بی‌کاغذِ اطراف
بلاگ, داستان در کسب‌وکار, قصه در مدیریت سازمان, قصه در منابع انسانی

قصه‌گویی مشارکتی؛ تبادل قصه برای تحول سازمانی

تبادل قصه، نرگس قاسمی، بی کاغذ اطراف، الهام شوشتری زاده، انجمن نخبگی، استعاره، تریسیا کلیلند سیلوا، پائولو دِ تارسو فونِسکا سیلوا، Making Sense of Work Through Collaborative Storytelling

تنش‌های فردی و جمعی زمانی در سازمان بروز می‌کنند که روایت، قصه و استعاره‌های غالب، بدون گفت‌وگوی معنادار یا جلب رضایت افراد، بر آن‌ها تحمیل شود. روایت‌های انحصاری می‌توانند خلاقیت و انگیزه را سرکوب کنند و افراد را از مشارکت در کار هدفمند و ارزنده بازدارند. تک‌قصۀ غالب خطرناک است و خطر بدفهمیِ جدیِ مفروضات و تجربیات زیستۀ دیگران را با خود دارد. اما با تبادل قصه، اعضا فرصتی برای یاد گرفتن از یکدیگر به دست می‌آورند. چون هر یک از کارکنان از بسترهای اجتماعی متفاوتی هستند و با خود قصه‌های منحصربه‌فردی را می‌آورند که بر اساس تجربیات واقعی‌شان و مرتبط با کار است. وقتی این قصه‌ها رد و بدل می‌شوند، پر از استعاره هستند، چون استعاره‌ها می‌توانند قصه‌ها را در خاطر فرد زنده نگه دارند یا فعال کنند.


«تا زمانی که ناخودآگاه را به خودآگاه تبدیل نکنید، هدایت زندگی‌تان در دست ناخودآگاه است و آن را تقدیر می‌نامید.»

کارل یونگ

قصه‌گویی مشارکتی، نظریه‌ای در حوزۀ تحول اجتماعی و سازمانی است که طرفدار فضا و زمان برای تعمق و تأمل در مورد هویت‌های اجتماعی و تجربیات زیستۀ تجسم‌یافته در قصه‌های مرتبط با کار است. در محل کار هم درست مثل تمام محیط‌های اجتماعی، همۀ افراد قصه‌گو هستند و قصه‌هایشان ممکن است مضامین مشترکی را بیان و آشکار کند که می‌تواند بازیگران را برای تحولات جدی و متعهد با هم متحد کنند.

تحول سازمانی، تحولی فرهنگی است چون مفروضات، ارزش‌ها و باورهایی را زیر سؤال می‌برد که زیربنای واقعیت‌های فعلی‌اند. قصه‌گویی، معنا و نیت‌های اعضای سازمان، کار و هدف تغییر را آشکار می‌کند، بی‌ آن‌که خطا کند و بدون رضایت فرد، بر آن معنا و نیت تأثیر بگذارد.

استعاره‌ها و قصه‌ها، کانال‌های قدرتمند ارتباط با احساسات و تجربیات زیستۀ تجسم‌یافته‌اند، به‌خصوص در هنگام عدم‌قطعیت و آسیب‌پذیری. واکاوی و رمزگشایی استعاره‌ها و قصه‌ها ممکن است بدون به انزوا یا به حاشیه کشاندن ادراک افراد، باب گفت‌وگو را دربارۀ اتفاقاتی باز کند که واقعاً در جریان است. افراد باید باور کنند که تغییر، فایده دارد و سهم و مشارکت آن‌ها، هدفمند بوده و مورد حمایت و قدردانی قرار می‌گیرد.

تنش‌های فردی و جمعی زمانی بروز می‌کنند که روایت‌های غالب (شامل استعاره‌ها و قصه‌ها) بدون گفت‌وگوی معنادار یا جلب رضایت افراد، بر آن‌ها تحمیل می‌شود. روایت‌های انحصاری می‌توانند خلاقیت و انگیزه را سرکوب کرده و افراد را از مشارکت در کار هدفمند و ارزنده بازدارند. تک‌قصۀ غالب خطرناک است و خطر بدفهمیِ جدیِ مفروضات و تجربیات زیستۀ دیگران را با خود دارد. در محل کار، افراد قصه‌ها و تجربیات زیسته‌شان را با خود به یک انجمن خبرگی می‌آورند.

انجمن‌های خبرگی، گروهی از افرادند که به دلیل یک نظام شغلی یا «حرفه»، در یک بستر فرهنگی و تاریخی گرد هم آمده‌اند. اعضای انجمن خبرگی به‌ واسطۀ کار و توانمندی‌هایشان برای کار با ابزارهای معیّن، اهداف مشخص و نقش‌ها و قوانین تعریف‌شده به همدیگر متصل و مرتبط شده‌اند. یک انجمن خبرگی ممکن است به طور طبیعی تشکیل شود، چون علایق و منافع مشترک اعضا به آن‌ها انگیزه می‌دهد تا دانش و تجربیات‌شان را با قصه‌گویی به اشتراک بگذارند.

با تبادل قصه دربارۀ شغل، هر یک از اعضا فرصتی برای یاد گرفتن از یکدیگر به دست می‌آورند و در عین حال، این اعضا که از بسترهای اجتماعی متفاوتی هستند، با خود قصه‌های منحصربه‌فردی را می‌آورند که بر اساس تجربیات واقعی‌شان و مرتبط با کار است. برای مثال، معلمی که از پدر و مادری مهاجر، متولد و در شهر بزرگ شده و در یک مدرسۀ ابتدایی در روستا کار می‌کند، قصه‌هایی را از یک موقعیت اجتماعی به اشتراک می‌گذارد که با همکارش که در همان منطقه بزرگ شده و در همان مدرسۀ روستایی درس خوانده، متفاوت است. حتی با این‌که هر دو معلم مدرک دانشگاهی یکسانی دارند، به منابع یکسانی در مدرسه دسترسی دارند و شغل‌شان، قوانین و اهداف مشابهی دارد، مشارکت و تعامل آن‌ها در محل کار، روابط و عملکردشان تحت تأثیر نحوۀ درک آن‌ها از خود و درک دیگران از آن‌هاست.

اغلب، وقتی قصه‌ها رد و بدل می‌شوند، پر از استعاره هستند، چون استعاره‌ها می‌توانند قصه‌ها را در خاطر فرد زنده یا فعال کنند.

Metaphor (استعاره) که از واژۀ یونانی amphora گرفته شده، به معنای ظرف یا محفظه‌ای است که برای حمل کالاهای با ارزش استفاده می‌شود. این تعریف به‌خودی‌خود یک استعاره است چون استعاره، آرایه‌ای ادبی برای توصیف، تجربه و درک «یک نوع چیز بر حسب نوع دیگر» و یا انتقال «معنا» از یک نوع چیز به چیز دیگر است. استعاره‌ها نه‌تنها قدرتِ انتقال معنا را دارند، بلکه قدرت برانگیختن، دگرگونی و به هم متصل کردن تفاسیر متفاوت از جهان، از جمله قصه‌هایی که می‌گوییم و به ما گفته می‌شود، را هم دارند.

استعاره‌ها ممکن است به شیوه‌هایی متفاوت از معناسازی، نه‌تنها از واقعیت فیزیکی ما بلکه از چشم‌انداز خیالی درونی‌مان، حمایت کنند. استعاره‌ها می‌توانند قصه‌ها را از طریق روایتگری دگرگون کرده و تفسیرشان ممکن است به‌خصوص در گفتگوهای گروهی تکامل یابد. وقتی این اتفاق می‌افتد فرصتی برای همکاری و خلق یک قصۀ استعاری فراهم می‌شود که با اعضای گروه هماهنگی داشته یا در تضاد با آن‌هاست. در انجمن‌های خبرگی، یک قصۀ استعاری می‌تواند اعضا را در معناسازی جمعی با هدف فعالیت شغلی مشارکت دهد و فرصت‌های جدیدی برای تغییر و تحول فراهم کند.

قصه‌ها و استعاره‌ها حامل الگوهای روایتی یا نظام‌های روایی غالب در یک شغل هستند. بنابراین افراد ممکن است از نظر روانی یا جسمی برای تبادل قصه با دیگران احساس ناامنی کنند، مخصوصاً با کسانی که از نظر قدرت کاری یا امتیاز اجتماعی جایگاه بالاتری از آن‌ها دارند. این موضوع به‌خصوص زمانی دیده می‌شود که قصه‌ها یا استعاره‌های غالب با تجربیات زیسته و ارزش‌ها و باورهای شخصی در تضاد باشند. این تنش‌ها ممکن است برای فرد زیان‌بار باشند و به اشکال فیزیکی و روانی بروز کنند؛ اتفاقی که سازمان غیردولتی کاتالیست در گزارشی در سال 2018 آن را «مالیات عاطفی» می‌نامد.

«مالیات عاطفی» به معنای طردشدگی احساسی، ذهنی و بدنی افراد در محیط کار است که به خاطر سوگیری‌های هویت اجتماعی کارکنان مثل جنسیت، نژاد یا قومیت اتفاق می‌افتد. در گزارش سال 2018 سازمان کاتالیست، کارکنان گفته‌اند که چگونه این موضوع به اشکال دردناک و ناسالمی بر سلامت جسمی و روانی آن‌ها اثر گذاشته. برای مثال، تای، مرد 27 سالۀ سفیدپوست و لاتین‌تبار، در مورد سوگیری دیگران نسبت به رنگ موهایش می‌گوید «قبل از مصاحبه [شغلی]، ظاهر موهایم را تغییر دادم تا بیشتر شبیه بافت و مدل موی بیشترِ افراد [شرکت] باشد.»

در سراسر زندگی، ما در جهان‌های اجتماعی متعددی قدم می‌گذاریم که حس کیستی یا خودپندارۀ ما را می‌سازند و بر آن تأثیر می‌گذارند.

جهان‌های اجتماعی، گروه‌هایی از افراد با باورها و ارزش‌های مشترک‌اند و افراد بر اساس احساس هویت، هدف و میزان مشارکت خود به این جهان‌ها، متعهدند.

جهان‌های اجتماعی متقاطع، نظام‌های بزرگ‌تری از روایت‌ها هستند و به‌ منزلۀ نیروهایی نامرئی عمل می‌کنند که آگاهانه و ناآگاهانه بر ما تأثیر می‌گذارند. ما با کاوش در این نظام‌ها برای یافتن الگوهای معنا از طریق قصه‌گویی، قادریم موقعیت خود را در یک جهان اجتماعی و نحوۀ تأثیرگذاری و درک دیگران از خودپنداره‌مان و تأثیرشان بر آن را بازتاب داده و به اشتراک بگذاریم.

نظام‌های روایت بر جهان‌های اجتماعی و افراد به‌ طور متفاوت و نابرابر تأثیر می‌گذارند. هویت‌های ساخته‌شده و رشدیافته در جهان‌های اجتماعی با ویژگی‌های فردی مانند قومیت، جنسیت، گرایش جنسی، طبقه، زبان، مذهب، ملیت و توانایی‌های جسمی و ذهنی تلاقی می‌کنند. اغلب، هویت‌های ساخته‌شده اجتماعی که در نظام‌های روایت‌ها در هم تنیده شده‌اند، بر دسترسی به آموزش، درآمد، شغل، سلامت و حتی امید به زندگی تأثیر می‌گذارند. به بیان دیگر، هویت‌های اجتماعی که با قصه‌ها و روایت‌ها ساخته می‌شوند، پیامدهای مهمی برای جسم، احساسات و جایگاه ما دارند.

قصه‌های متعددی در زندگی افراد وجود دارد؛ اما نظام‌های قدرتمند روایت‌ها و جهان‌های اجتماعی غالب، توانایی این قصه‌ها را محدود کرده است. افراد برای خلق قصه‌ در طول تحولات سازمانی، باید با قصه‌های خود شروع کنند و از تجربیات گذشته و حال و هویت اجتماعی خود بگویند.

از همان کودکی، نحوۀ اندیشیدن و رفتار از طریق قصه‌های شفاهی و اجراشده به ما آموزش داده شده است. آن قصه‌ها، احساس تعلق به جامعه را در ما شکل داده و به ما نشان می‌دهند که هدف و نقش‌مان در آن جامعه چیست. قصه‌ها تأثیر قدرتمندی بر محیط اطراف ما می‌گذارند و به نظام‌های بزرگ‌تری از معنای جمعی کمک می‌کنند و بر این‌که کدام قصه‌ها پذیرفته شوند، کدام به چالش کشیده شوند، کدام نادیده گرفته شوند یا کدام در سکوت فرو روند، اثر دارند.

تقویت قدرت شخصی و احساس مسئولیت در برابر دیگران، با شناخت و ارزش قائل شدن برای کیستی شما آغاز می‌شود. به عبارت دیگر، قصه‌تان را با خودآگاهی تعریف کنید، روایت‌هایی را به چالش بکشید که بیانگر واقعیت فرد نیستند و خود را در قبال قصه‌هایی که می‌گویید پاسخگو بدانید.


نویسندگان: تریسیا کلیلند سیلوا، پائولو دِ تارسو فونِسکا سیلوا

مترجم: نرگس قاسمی

منبع

مطالب مرتبط

می‌خواستم زبان را تجربه کنم | مصاحبه‌ای با یوکو تاوادا

ستاره نوتاج
2 سال قبل

شرح یک مرگ عادی | روایتی از احتضار و مرگ و محرم

فاطمه نقوی
8 ماه قبل

فهرست کردن تا پای جان | جستاری از آرتور کریستال

حمیدرضا کیانی
2 سال قبل
خروج از نسخه موبایل