بی‌کاغذِ اطراف
زندگی‌نگاره‌ها

و الا دیگر چه بهانه دارند که آبله اطفال را نمی‌کوبند؟

 


شکوفه دومین نشریه‌ی زنان ایرانی است. دوهفته‌نامه‌ای که از سال 1292 خورشیدی، زمان سلطنت احمدشاه قاجار، به همت مریم عمید (مزین‌السلطنه) منتشر می‌شد. در توضیح آن آمده «روزنامه‌ای است، اخلاقی، ادبی، حفظ‌الصحه اطفال، خانه‌داری، بچه‌داری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان، راجع به مدارس نسوان» و آنچه که از چهار سال انتشار آن باقی مانده هم همین را نشان می‌دهد. تلاش برای آگاهی و سوادآموزی زنان و اصلاح سبک زندگی و رفتار آن‌ها بخش عمده‌ای از مطالب شکوفه است. متن زیر با توجه به فراگیری بیماری آبله، شایعات زیاد و بی‌اعتمادی مردم به آبله‌کوبی در شماره‌ی چهارم/ سال سوم این نشریه منتشر شده است؛ اتفاقاتی که اگرچه بیش از صد سال قبل رخ داده، اما بی‌شباهت با وضعیت فعلی شیوع کرونا و بحث واکسیناسیون عمومی نیست. نشر اطراف چندی پیش گزیده‌هایی از مطالب این نشریه را در قالب کتاب جریده فریده منتشر کرده است.


 

از جمله امراضی که در هر عصری و زمانی معروف اطبای آن زمان بوده است، آبله است که در میان اطبای یونان و اعراب شهرتی داشته است. بلکه از کثرت بروز حملات و کشتارش اغلب مردم می‌دانستند و می‌شناختند و تاریخ طبی در نهایت خوبی و صحت از آبله و حملات او معرفی می‌نماید و احدی از چنگال خون‌ریزش خلاصی نداشت و علم «کل شی هالک الی وجهه» را در رکاب داشت و وبا و طاعون در حکم غاشیه‌کشان اظالم مستبد محسوب می‌شدند. هر زمانی که به صورت اپیدمیک و ردائت بروز می‌کرد و به قوه برقیه جهان‌گیری می‌کرد، اغلب روی کره سیر می‌نمود و هیچ خانه و کاشانه و منزل و فامیلی نبود که از تاخت و تاز او ایمن باشد. بسا بود در هر خانه که ده طفل بود همه راه عدم پیش می‌گرفتند و پدر و مادر بلاعقب زیست می‌نمودند و هرگاه کسی به ندرت نجات می‌یافت، تا آخر عمر یک نشانه و علامتی از قبیل کری و کوری و کراهت و وقاحت منظر و غیره را دارا بود که همه او را به این علامت می‌شناختند، که این از گریختگان مرض آبله است. در این صورت پر واضح است که مرضی به این علامت و دوره و نشانه و ترتیبات و شهادت پنج هزار دانه و بثورات البته مخفی نمی‌ماند و همه کس با او آشنایی داشت. ولی از آن‌جایی که عمر ظالم کوتاه و آه شبانه مظلوم در راه و لطف و مرحمت خداوندی نسبت به بندگان همراه این بود که از تفضلات الهی سرم آبله به توسط زنی کشف گردید که کوبیدن مایه آبله گاوی باشد. و این فقره از نعمت‌هایی است که هیچ نمی‌توان از عهده شکرش برون آمد. تصور بفرمایید مردن مریض به توسط مرضی مثل مطبقه و محرقه و غیره. یک مطلبی است همه مشاهده کرده‌اید ولکن طفلی که از آبله می‌میرد تا وقتی دنیا را وداع می‌کند به چه اندازه اذیت و ذلت می‌کند به واسطه آن دانه‌ها و بثوراتی که در ظاهر جلد و احشاء و دهان و حنجره دارد و آن خارش و درد اعضا و چقدر صدمه و دل‌ضعفه دارد. پدر و مادر هر وقتی که نگاه می‌کند به طفلی که مانند دسته گل بود و حالیه به این صورت افتاده که شناخته نمی‌شود. اگر یک دانه از این بثورات در بدن شخص بزرگ باشد راحت و خواب از او بریده می‌شود.

بعد از این کشف سرم و تلقیح آبله‌ گاوی هر طفلی که از آبله بمیرد، پدر و مادر قاتل آن طفل می‌باشد و در قیامت به عذاب و غضب قهاری گرفتار و هرگاه نمیرند ظلمی در حق آن‌ها کرده است که طفل خوش‌منظر را بدترکیب و بدرؤیت نموده. در صورتی‌که جمیع اطبای بزرگ همه اصرار دارند به کوبیدن آبله و دولت و ملت مجلس حافظ‌ الصحه اسباب این کار را از همه جهت فراهم آورده، مایه صحیح آبله گاوی از فرنگ می‌آورند، اطبای حاذق در هر محله معین کردند و هم‌چنین در سایر ولایت ماهی ده تومان به آن‌ها حقوق می‌دهند. مع‌ذلک کوتاهی می‌کنند و نمی‌روند اطفال بی‌گناه را آبله بکوبند. به غیر از عداوت و دشمنی با جگرگوشگان خود و حماقت و نادانی چه می‌شود اسم گذاشت. حالیه در طهران که مرکز است به قدری آبله زیاد است، حتی در بزرگان که حد ندارد. نزدیک است که آنی … [غیر قابل خواندن] شود. این نیست مگر از عقاید فاسده بی‌مأخذ زنان. و الا دیگر چه بهانه دارند که آبله اطفال را نمی‌کوبند؟ اگر مایه آبله گاوی خوب می‌خواهد، این مایه خوب که از فرنگ می‌آورند. اگر مفت می‌خواهند، این مفت. و اگر اطباء صحیح می‌خواهد این اطباء حاذق بسیار خوب زحمت کشیده. دیگر چه مرض دارید که آبله را نمی‌کوبید؟ گویا بعضی توقع دارند که هر طفلی را یک تومان دستی هم دهند. یکی می‌گوید من اعتقاد به کوبیدن آبله ندارم، خودش بیرون بیاورد خوب است. دیگری می‌گوید این کار آمدنیامد دارد. من پسرم حسین را کوبیدم در همان سال پدرش مرد، یتیم شد. دیگری می‌گوید نکوبید اگر خدای‌نکرده خواستی بکوبی از مایه آبله فرنگی نکوبید که سه روز نمی‌کشد که می‌میرد. دیگری می‌گوید این دکتر‌های فرنگی‌مآب تعریفی ندارد، فلان سلمانی هم دستش خوب است هم مایه‌اش. «ای دو صد لعنت بر این تقلید باد.»

 

 


منبع: شکوفه، سال سوم، شماره‌ی چهارم.

عکس: از مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران


برای خرید کتاب جریده فریده به این صفحه مراجعه کنید. 

 

 

 

 

Related posts

مرثیه‌ای برای المعلم یا چطور می‌توان از Assassin’s Creed شکست خورد؟

سید عبدالامیر فاخر
4 سال ago

یا الله و یا نصیب | روایت شوق زیارت کربلا

سید احمد مدقق
3 سال ago

واحد شمیرانی | شب هشتم محرم به روایت شادروان مهدی شادمانی

مهدی شادمانی
3 سال ago
خروج از نسخه موبایل