قصه و قصهگویی از گذشتههای دور یکی از ابزارهای مهم آموزش و یادگیری بوده و معلمان همیشه از قدرت قصه در آموزش بهره گرفتهاند. همهی ما میدانیم که قصه بهتر از دادهها و اعداد و ارقام خام در خاطرمان میماند و در زندگی روزمره مدام از قدرت باورنکردنی قصه کمک میگیریم. این مطلب بیکاغذ اطراف سراغ ترفندهایی رفته که بهکارگیری قصه در کلاس درس را برای معلمان آسانتر میکنند.
قصهگویی به قدمت تاریخ بشر است. قصه یکی از مؤثرترین روشهای انتقال حقیقتی مهم به دیگران است. نقطهی اتصال دو نفر. در جهانی اغلب آشفته و بینظم، قصهگویی میتواند معنا و مفهوم و بصیرتی عرضه میکند. بنابراین معلمان برای برقراری ارتباطی مناسب با دانشآموزانشان، باید در کلاس درس خود از قصهگویی کمک بگیرند.
قصه بسیار بیشتر از آمار و داده در خاطر انسان میماند. اگر معلمان به قصهگویانی زبردست تبدیل شوند، میتوانند مطمئن باشند هر موضوعی که درس میدهند تا سالیان سال به یاد دانشآموزان خواهد ماند. کاربرد قصه در آموزش به روایتپردازیهای خاص محدود نیست و میشود از قصه برای روشن کردن و جا انداختن فرایندهای علمی و ریاضی هم استفاده کرد. کافی است تفاوت بین یادگیری یک فرمول و توانایی حل مسئله در دل زندگی واقعی را در نظر بیاورید. قصه قدرت آن را دارد که به دانش و معلومات و حقایق زندگی ببخشد.
۱. تمام اجزای قصه باید ضروری باشند
وقتی خط داستانی خود را میسازید، اطمینان یابید که هر کدام از اجزای قصه برای پایانبندی ضروری است، فرقی هم نمیکند که قصهتان قصهای داستانی برای آموزش باشد یا نمونهای از یک ناداستان. هر کدام از شخصیتها و نکات و اجزا باید به نحوی به اصلیترین نکتهای که میخواهید بیان کنید مرتبط باشد. هر چیزی را که بر نتیجهی نهایی به طریقی (مستقیم یا غیرمستقیم) اثرگذار نباشد، میتوان از قصه کنار گذاشت.
برای نمونه بیایید قصهای دربارهی سیارهها را در نظر بگیریم. فرض کنید میخواهید با بهکارگیری قصه در آموزش، به دانشآموزان کمک کنید ترتیب سیارههای منظومهی شمسی را به خاطر بسپارند. هر قصهای که برای توضیح دادهها و گزارهها میسازید باید به سیارهها ربط داشته باشد. اینجا وقت آن نیست که از سیاهچالهها و ابرنواخترها یا حتی ابعاد هر سیاره حرف بزنید. فقط و فقط روی موضوع اصلی متمرکز شوید.
۲. همان آغاز قصه باید قلاب کنید
در نویسندگی اسمش را «حادثهی برانگیزنده» گذاشتهاند. با طرح مسئلهای که شنوندگان را به دنبال کردن بحث تشویق کند، آنان را به قلاب بیندازید. از این شگرد میتوانید برای قصهگویی در کلاس درس بهره بگیرید.
برای نمونه، فرض کنید میخواهید مفهوم فتوسنتز را درس بدهید. میتوانید قصهی خودتان را با جهانی خیالی آغاز کنید که در آن گلها و گیاهان هیچ برگی ندارند. با این کار شما مسئله یا معمایی را مطرح کردهاید که قرار است قصهتان (در این مثال فتوسنتز) آن را حل کند. در بسیاری از موارد دانشآموزان متوجه نیستند که چه تعداد مفهوم کلی را از پیش مفروض گرفتهاند (مفاهیمی مانند جاذبه، نور و غیره). تخیل جهانی که فاقد هر کدام از این مفاهیم باشد، اهمیت بسیار زیاد فرایندی را که شرح میدهید آشکار خواهد کرد.
3. مضمونی از قصهتان بیرون بکشید
وقتی مضمونی در کار باشد، قصه عمق معنایی پیدا میکند. با این حال همیشه آسان نیست که قصهای را با در نظر داشتن یک مضمون خاص بنویسید. به جای این کار، ابتدا قصهتان را بنویسید و همهی نکتههایی را که میخواهید بهشان اشاره کنید در آن بیاورید. پس از پایان کار، لحظهای از قصه فاصله بگیرید و ببینید میشود از آن مضمونی بیرون کشید یا نه.
وقتی قصهی شما به رخدادهای گذشته مربوط باشد، این کار اهمیتی ویژه پیدا خواهد کرد. تاریخ، بدون کاربرد در زندگی واقعی، ممکن است موضوعی ملالآور باشد. وجود مضمون کمک میکند تا گذشته با حال و آینده پیوند برقرار کند. اگر پس از یافتن مضمون قصه ناگزیر شدید آن را بازسازی یا بازنویسی کنید، دلسرد نشوید. این موضوع زیاد پیش میآید.
4. سادگی را حفظ کنید
قصههای پیچیده لزوماً قصههای بهتری نیستند. اگر مخاطبان شما سنوسال کمی دارند، بیتردید باید سادگی را حفظ کنید. البته اگر ایده یا مفهومی پیچیده را به شکلی سادهسازی کنید که در ذهن بماند، برای مخاطبان بزرگتر هم عمیقاً اثرگذار خواهد بود.
درک اصول و مفاهیم علمی از جمله جاذبه و الکتریسیته ممکن است برای کودکان دشوار باشد. استفاده از تشبیه میتواند مفید باشد. مثلاً برای توضیح طرز کار مدار الکتریکی میتوانید شرح بدهید که چگونه قطار فقط میتواند روی ریلهای پیوسته حرکت کند. اگر ریل در جایی قطع شود، به معنای آن است که قطار باید بایستد. عملکرد جریان الکتریسیته هم همینطور است.
۵. ارتباط چشمی برقرار کنید
ارتباط چشمی یکی از مهمترین شیوههای غیرکلامی برای ارتباط با دیگران است. برقراری ارتباط چشمی حین قصهگویی در کلاس درس علاوه بر اینکه به حفظ توجه و تمرکز دانشآموزان کمک میکند، بلکه صمیمیت و صداقت را هم انتقال میدهد.
تصور کنید وقتی دارید قصهای تعریف میکنید، به زمین چشم دوختهاید. حتی اگر داستان شما سرزنده و دوستداشتنی باشد، چه احساسی به دانشآموزانتان دست خواهد داد؟ همواره مستقیم در چشمان دانشآموزان نگاه کنید. به این ترتیب با آنان پیوندی صمیمی خواهید داشت و توجهشان را بیشتر جلب خواهید کرد.
۶. از زبانی روشن و واضح استفاده کنید که برای بچهها مفهوم باشد
بعضی روانشناسان معتقدند قصهگویی یکی از ابتداییترین شیوهها برای یادگیری انسان است. حتی اگر مشغول تدریس علوم یا مفاهیم ریاضی هستید، یکی دو واژه انتخاب کنید که قبلاً به گوش دانشآموزان نخورده باشد. اول آن واژهها را شرح بدهید و تعریف کنید و بعد از این واژهها در خلال قصهتان بهره بگیرید.
مثلاً اگر از علم میگویید، اول واژهی «انرژی» را تعریف کنید و در قصهتان چندین بار آن را تکرار کنید. در پایان دانشآموزان علاوه بر یاد گرفتن مفاهیم قصه، با چند واژهی جدید هم آشنا خواهند شد.
برنامههای تلویزیونی پربیننده از قصه در آموزش استفاده میکنند. پایین آوردن سطح واژگان قدرت قصهتان را هم به حداقل خواهد رساند. این فرایند همانند خواندن متن ترجمهشده است. وقتی کسی میخواهد متنی را دقیقتر بخواند، اول زبان اصلی آن متن را یاد میگیرد تا بتواند آنچه را نویسنده میخواسته بگوید، تمام و کمال بفهمد.
باید از واژگانی مناسب استفاده کنید. این موضوع به معنای آن است که ابتدا باید این واژهها را توضیح بدهید و روشن کنید تا دانشآموزان سررشتهی بحث را گم نکنند.
۷. تحرک داشته باشید
جنبوجوش و تحرک میتواند به شیوههایی گوناگون به کار گرفته شود. شما در مقام قصهگو میتوانید با حرکات بدن (به کمک دست و پا و سر) تصویرسازی کنید. همچنین میتوانید از دانشآموزان بخواهید در قسمتهای مشخصی از قصه حرکاتی را انجام بدهند. چنین تحرکاتی حافظهی آنها را فعال خواهد کرد و توجه آنان را بر آنچه میخواهید بگویید متمرکز نگه خواهد داشت.
۸. از مکثهای نمایشی استفاده کنید
مردم اغلب سریعتر از توانایی پردازش مغز حرف میزنند. اگر هنگام قصهگویی در کلاس درس در لحظات حساس قصه مکث کنید، این فرصت را به دانشآموزان میدهید تا دربارهی اطلاعاتی که بهتازگی در اختیارشان گذاشتهاید، سنجشگرانه فکر کنند. از مکث، بهویژه در لحظات حساس و پرتنش قصه، نترسید.
سریالهای تلویزیونی محبوب از مکثهای نمایشی (یا تعلیقهای داستانی) بهره میگیرند تا مخاطبان را در انتظار قسمت بعدی نگه دارند. جایی که به نظر میرسد مسئلهای دشوار و حلناشدنی است، بهترین موقعیت برای مکث است تا شنوندگان فرصت یابند و خودشان به راه حل فکر کنند.
۹. لحنتان را برای شخصیتهای مختلف عوض کنید
اگر به شخصیتهای داستانتان هویت ببخشید، بهیادماندنیتر خواهند بود. بخشی از این هویتبخشی از طریق تغییر لحن و صدا برای هر کدام از شخصیتها انجام میشود. در نبود وسایل و ابزار صحنه، تغییر صدا یکی از معدود راههای حیات بخشیدن به شخصیتها است.
بهترین گزینه آن است که از چند معلم دیگر برای اجرای نقش شخصیتهای مختلف کمک بگیرید. اما گاهی این گزینه خارج از دسترس است. مثلاً اگر میخواهید جنگ داخلی آمریکا را بازنمایی کنید، برای ایفای نقش آبراهام لینکلن شقورق بایستید و صدای خود را کلفت کنید و برای اجرای نقش یک بردهی آفریقاییتبار بلندیِ صدایتان را تغییر بدهید و با لهجه حرف بزنید. هنگام حرف زدن از ظلم و ستم هم میتوانید شانههای خودتان را پایین بیاورید.
۱۰. به کمک نکتهای مهم و کلیدی پایانی مؤثر خلق کنید
پایانبندی قصه آخرین چیزی است که دانشآموزانتان میشنوند. هر نکته یا مفهومی که فکر میکنید بیشترین اهمیت را دارد، برای آخر داستان نگه دارید. اگر مطرح کردن این نکته در پایان داستان عقلانی نیست، میتوانید آن نکته را بهسادگی در انتها دوباره مطرح کنید تا خوب جا بیفتد.
اگر بتوانید پایانبندی را در یک جمله خلاصه کنید، برای اثربخشتر بودن قصه در آموزش خیلی بهتر است. از واجآرایی، کلمات مکرر یا فراز و فرود موزون بهره بگیرید تا این پایانبندی بهتر در خاطر بماند. مثلاً اگر میخواهید به دانشآموزانتان خاطرنشان کنید که مضمون درس تاریختان برابری است، میتوانید بگویید «جنگ داخلی به آمریکاییها آموخت که هر کس آزاد است که زندگی کند، آزاد است که به دنبال رویاهایش برود و آزاد است که… آزاد باشد.» به این ترتیب، به یاد سپردن اینکه مضمون محوری «آزادی» بوده، کار دشواری نخواهد بود.
۱۱. حقیقت را بگویید، حتی اگر سخت باشد
وقتی موقعیت بیش از اندازه پیچیده یا بالغانه به نظر میرسد، بزرگسالان وسوسه میشوند به بچهها دروغ بگویند. اما گفتن حقیقت همواره ارجح است، حتی اگر بخواهید بعضی جزئیات را تعدیل و زبانتان را با مخاطبان کمسنوسالتر منطبق کنید.
فرض کنید مشغول تدریس دربارهی هولوکاست هستید. اگر مخاطبان شما سن و سال کمی داشته باشند، شاید وسوسه شوید بعضی مسائل وحشتناک را ناگفته بگذارید، چون بیش از اندازه ترسناکاند. اما به جای آنکه اعمال نفرتانگیز را به تفصیل شرح دهید، این امکان را دارید که آن «ترس و وحشت» را با لحنی جدی و بدون تصویرسازی شرح بدهید.
اگر بگویید «نازیها دست به انتخابهای مخوفی زدند و میلیونها نفر را کشتند. نازیها آنها را بهشدت آزار دادند و مردم درد و رنج بسیار زیادی متحمل شدند» بهتر از آن است که بگویید «نازیها رفتار چندان مناسبی با یهودیها نداشتند». بچهها باهوشتر و حساستر از آن چیزی هستند که بزرگترها فکر میکنند.
۱۲. شخصیتهایی ارتباطپذیر بسازید
شخصیت اصلی قصهی شما باید برای دانشآموزان ارتباطپذیر باشد. خواستهی شما این است که دانشآموزان پشت انتخابها و تصمیمهای شخصیت قصه بایستند. اگر شخصیت اصلی شما آدم بیبخاری باشد، دانشآموزان دیگر به موفقیت و شکست او اهمیتی نخواهند داد.
یک راه برای انجام این کار آن است که موقع بهکارگیر قصه در آموزش کاری کنید شخصیت «حس» واقعی بودن داشته باشد. این شخصیت نباید کامل و بینقص باشد، بلکه باید مثل همهی ما نقاط ضعف و استعدادهای خاص خودش را داشته باشد. در کنار قهرمان قصهتان دشمنی کینهتوز بگذارید تا با شخصیت اصلی رقابت کند. دانشآموزان عاشق آنند که از شخصیت خوب قصه حمایت کنند.
به خاطر داشته باشید که ضروری نیست شخصیت قصه انسان باشد. مثلاً وقتی از آلودگی حرف میزنید، میتوانید کاغذ بازیافتی را شخصیت خوب و قوطی اسپری را دشمن آن در معرفی کنید. هر چیزی میتواند نقطهی مقابل خوب یا بد داشته باشد.
۱۳. آیا قصهی شما مسئلهای را حل کرده است؟
هر داستانی مضمون یا معنی و مقصود دارد. فرض کنید میخواهید قصهای تعریف کنید که قرار است مسئلهای را حل کند. اگر این داستان در زندگی واقعی مشکلی را از پیش پا بردارد، به احتمال زیاد معنای عمیقتری خواهد یافت. هنگامی که میکوشید نکتهای ملالآور (مثل قوانین عمل ضرب) را توضیح بدهید، این نکته معنای ملموسی نخواهد داشت مگر اینکه قصهای خلق کنید که در آن شخصیت اصلی برای تقسیم تعدادی هدیه بین اعضای خانوادهاش، مجبور باشد آن نکات را بداند. به این ترتیب، راه حل قصه همان مفهومی خواهد بود که میخواهید آموزش بدهید.
۱۴. پیش از آغاز، پایانبندی را بدانید
اگر میخواهید از قصه در آموزش استفاده کنید، پیش از آنکه قصهای را آغاز کنید، باید پایانش را بدانید. بدانید قصهتان را کجا میخواهید ببرید تا به بیراهه نرود و شنوندگان تمرکزشان را از دست ندهند.
قصهگویان زبردست در آغاز طرحریزی قصهی خود از پایان آن شروع میکنند و از آنجا رو به عقب میروند. شما هم هنگام آمادهسازی قصه، ابتدا پایان قصه را انتخاب کنید. این پایانبندی را در انتهای خط زمانی قرار بدهید و سپس به مرحلهای فکر کنید که درست پیش از پایان قصه میآید و بعد سراغ مرحلهی قبلی بروید. همینطور در جهت معکوس پیش بروید تا اینکه به آغاز قصهتان برسید.
۱۵. حواس دانشآموزان را درگیر کنید
هنگام آمادهسازی قصهتان تا جایی که میتوانید حواس مختلف را به کار بگیرید. حواس پنجگانهی انسان را در نظر داشته باشید: بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی. قصهای که حواس بیشتری را درگیر کند، بیشتر در یاد میماند.
مثلاً برای کلاس جغرافیا میتوانید اول از یک نقشهی دیداری استفاده کنید. بعد برای به خاطر سپردن نام شهرها و کشورها یک شعر بخوانید. میتوانید وسایلی را به دانشآموزان بدهید تا از نزدیک لمسشان کنند. اگر امکانش بود از غذاهای محلی کمک بگیرید تا حواس چشایی و بویایی دانشآموزان هم درگیر شود.
ممکن است به نظر برسد درگیر کردن حواس مختلف حین قصهگویی در کلاس درس کار زیادی لازم دارد، اما مفاهیمی که به این شیوه آموخته میشود به این زودیها فراموش نخواهد شد.
۱۶. قصه در آموزش باید «قابل اعتماد» باشد
اگر قصهگو قوانین جهان را به دلخواه خودش تغییر بدهد تا قصهاش پیش برود، نام این کار «تقلب» خواهد بود. از رویدادهای تصادفی که مسئله را به شکلی جادویی حل میکنند، دوری کنید. فرقی نمیکند شخصیتتان متعلق به چه موقعیت یا جهانی است، برای به پایان رساندن قصه قواعد و قوانین آن جهان را زیر پا نگذارید.
به زعم پیکسار (شرکت بسیار مشهوری که در حوزهی قصهگویی [و تولید انیمیشنهای داستانی] فعالیت میکند)، از رویدادهای تصادفی میشود برای به دردسر انداختن شخصیت اصلی بهره گرفت، اما هرگز نباید برای پایان دادن به دردسر شخصیتهای اصلی قصه دست به دامن تصادف شد.
17. دعوت به مشارکت در قصهگویی در کلاس درس
در اثنای قصهگویی در کلاس درس، در نقاط مشخصی از قصه، از مخاطبان دعوت به مشارکت کنید. وقتی دانشآموزان این امکان را داشته باشند که پیشبینیهای خودشان را [از ادامهی قصه] به زبان بیاورند، بیش از پیش به ادامه و پایانبندی قصه علاقهمند خواهند شد تا ببینند پیشبینیشان درست بوده یا نه.
میتوانید بسته به موضوع فهرستی از پیشنهادهای دانشآموزان برای حل مسئله تهیه کنید. برای نمونه میتوانید نیمهی اول قصه را بگویید و از دانشآموزان بخواهید یک پایانبندی برای حل مشکل بنویسند یا اجرا کنند. دانشآموزان میتوانند گروهی کار کنند و از دانشآموزان دیگری که شاید پایانبندی متفاوتی برای قصه برگزیدهاند، نکاتی بیاموزند. با این کار میتوانید این ایده را جا بیندازید که قصهها ممکن است چندین چاره و راه حل داشته باشند.
18. سر راه رسیدن به هدف موانعی بگذارید
قصههایی که پایان خوشی دارند، باید اول بر دشواریها و موانع دستوپاگیر غلبه کنند. پیش از آنکه به پایان قصه برسید، باید تنشی پرکشمکش ایجاد کنید تا شنوندگان از خودشان بپرسند «آیا شخصیت قصه میتواند موفق شود و به هدفش برسد»؟
هر قصهی خوبی میداند چطور از تنش استفاده کند. در قصههای خوب، خواستهی قهرمان هر چه که باشد، راه رسیدن به آن دشوار است. اگر قرار است آفریقاییآمریکاییها به دنبال آزادی باشند، آن وجهی از قصه را بپرورید که چشماندازی تیرهوتار و ناامیدکننده به نمایش میگذارد (مثلاً به موانع متعددی اشاره کنید که شمالیها ایجاد کردند).
19. وسایل صحنه داشته باشید
وسایل صحنه تقریباً میتواند برای هر قصهای مفید باشد، فرقی هم نمیکند که بخواهید چه موضوعی درس بدهید. همهی ابزارها و وسایل صحنه را یکباره نشان ندهید، بلکه حین نقل قصه، آنها را در پیچهای داستانی مهم یکبهیک بردارید و از آنها استفاده کنید. از دانشآموزانتان هم کمک بگیرید. میتوانید از آنان بخواهید وسیلهای را نگه دارند و وسیلهی دیگری را به کار بگیرند. حتی میتوانید اجازه بدهید با استفاده از وسایل صحنه، مسئلهی دیگری در قصه ایجاد کنند.
شعبدهبازان هم در نمایشهای خود اغلب از این ترفند استفاده میکنند. آنان از یکی از حاضران میخواهند جلو بیاید و در چشمبندی کمک کند. سپس شعبدهباز کاری میکند تا شخص کمککننده «تصادفاً» بشقابی را بشکند تا شعبدهباز دوباره آن را سر هم کند. چنین کاری را در تدریس ریاضی هم میتوان انجام داد. مثلاً اگر از دانشآموزی برای تکه کردن چند کلوچه کمک بگیرید، آن وقت میتوانید مفاهیمی از قبیل کسر متعارفی و تقسیم را جا بیندازید.
20. معمولی را به غیرمعمولی تبدیل کنید
قصه برای آنکه نکتهای مهم بازگو کند، لازم نیست حتماً پرکشمکش باشد. در بسیاری موارد نگریستن از زاویهای دیگر به حادثهای معمولی و پیش پا افتاده میتواند به همان اندازه ژرف و پرمعنا باشد.
مثلاً اگر میخواهید دربارهی پذیرفتن فرهنگهای دیگر صحبت کنید، از این ترفند بهره بگیرید. کار تکراری سادهای مثل ریشتراشی مردان را انتخاب کنید و قصهای تعریف کنید از زاویهی دید شخصیتی که در دنیای او هرگز چنین چیزی سابقه نداشته است. حتی بهتر است جوری با بچهها رفتار کنید که انگار به دنیای دیگری تعلق دارند.
هنگام بهرهگیری از قصه در آموزش، از کلماتی متفاوت استفاده کنید (مثلا به جای تیغ بگویید چاقو): «هیچ میدانید چند روز پیش کسی را دیدم که به صورتش چاقو میکشید؟ او مادهی عجیبی به صورتش میمالید و بعد آن ماده را با لبهی تیز چاقو پاک میکرد»! وقتی به دانشآموزان بگویید که دربارهی تراشیدن ریش حرف میزنید، ممکن است شگفتزده شوند. سپس میتوانید دربارهی فکر یا باوری بگویید که پشت پیشداوری و تبعیض دربارهی فرهنگهای ناآشنا نهفته است. در بسیاری موارد نگریستن از زاویهای دیگر به حادثهای معمولی و پیش پا افتاده میتواند به همان اندازه ژرف و پرمعنا باشد.
21. صحنه را آماده کنید
مهم است که هنگام قصهگویی در کلاس درس فضایی مناسب برای قصهتان ایجاد کنید. قصه در جنگل میگذرد یا ساحل یا آپارتمان کوچکی در شهر یا در سیارهای دیگر؟ فضای پیرامون، وضعیت آبوهوا و شرایط موجود را توصیف کنید.
به جزئیات ریز اشاره کنید تا دانشآموزان بتوانند فضای قصه را در خیالشان تجسم کنند. برای آنکه دانشآموزان را به محیط متفاوتی وارد کنید، گردش علمی راه خارقالعادهای است، اما همیشه امکانپذیر نیست. واژهها و توصیف بوها و صداها و چشماندازها قصهی شما را پرمعنیتر خواهند کرد.
22. از موسیقی استفاده کنید
موسیقی ابزاری فوقالعاده برای یادگیری و به یاد سپاری فهرستهای طولانی است. اگر میخواهید نام ایالتها یا استانهای کشورتان را به دانشآموزان یاد بدهید، استفاده از شعری موزون و جذاب میتواند برای تثبیت فرایندِ به یاد سپاری مفید باشد.
در طول تاریخ، فرهنگهای مختلف برای حفظ آداب و سنن و رویدادهای تاریخی از شعر بهره بردهاند. چیزی که شاید برای مغز انسان ناممکن باشد (مانند به خاطر سپردن جدول تناوبی عناصر)، شاید به کمک شعری با ترجیعبند تکرارشونده ممکن شود.
23. جلوههای صوتی جذاب را به کار بگیرید
اگر قصهتان در شبی طوفانی میگذرد، از دانشآموزان کمک بگیرید و از آنها بخواهید هر کدام اجرای یکی از «جلوههای صوتی» را به عهده بگیرد. اگر دانشآموزانتان سنوسال بیشتری دارند، میتوانید هنگام استفاده از قصه در آموزش برای ایجاد حس و حالی غنیتر خیلی ساده از مجموعهای از جلوههای صوتی کامپیوتری بهره بگیرید.
شنوایی یکی از حواسی است که هنگام ساخت ساختمانها و کلاس درسها اغلب توجه چندانی به آن نمیشود، اما میتواند از نظر روانی بسیار قویتر و تاثیرگذارتر از بینایی باشد. تلاش کنید قصهتان مؤلفههای شنیداری قدرتمندی داشته باشد.
24. از دانشآموزان بخواهید قصه را یک بار دیگر برایتان تعریف کنند
پس از آنکه قصه را به پایان رساندید، از دانشآموزان بخواهید به چند گروه تقسیم شوند و قصه را دوباره و به شیوهای دیگر تعریف کنند. میتوانید از آنها بخواهید قصه را در یک جمله یا یک بند خلاصه کنند یا از آنها بخواهید اصول کلی را در نظر بگیرند و بافت داستانی خودشان را بسازند.
موضوع مهم این است که دانشآموزان را به مشارکت فعالانه در قصهگویی در کلاس درس تشویق کنید. آنها دقایقی مشغول گوش دادن بودهاند، اکنون وقت آن است که خودشان وارد عمل شوند.
25. با زندگی واقعی رابطه برقرار کنید
قصهها فقط برای بچهها نیستند. اگر قصهی شما مفهومی انتزاعی آموزش میدهد، نمونههایی در دنیای واقعی پیدا کنید که به آموزههای قصه معنای بیشتری ببخشد. فرمولهای ریاضی معنایی ندارند، مگر اینکه از این فرمولها برای ساخت گامبهگام یک کامپیوتر استفاده شود و برای انجام هر مرحله لازم باشد از آن فرمول استفاده شود.
اگر میخواهید موضوعی تاریخی (مثلاً جنگ جهانی اول) را درس بدهید، بستر رویدادها را تغییر بدهید. تصور کنید آن رویدادها در روزگار ما و در دوران دولتهای کنونی اتفاق افتادهاند. اگر آن اتفاقات به جای سال ۱۹۱۴ در سال ۲۰۱۸ روی میدادند، چه میشد؟ با این ترفند، تاریخ ناگهان بسیار زنده و «واقعی» به نظر خواهد رسید.
اگر قصهی شما مفهومی انتزاعی را آموزش میدهد، نمونههایی در دنیای واقعی پیدا کنید که به آموزههای قصه معنای بیشتری ببخشد.
26. تکرار کنید
این نکته برای دانشآموزان کوچکتر کاربرد بیشتری دارد. بیشتر اوقات کتابهای قصه عبارتی دارند که در طول قصه تکرار میشود (مثلاً «گوشت و تخم مرغ سبز اصلاً دوست ندارم، دوستشان ندارم و سم نام دارم»). مؤلفه یا عبارت تکرارشونده را در آغاز، میانه و پایان داستان بیاورید. یک مفهوم مهم را انتخاب و چند بار تکرارش کنید، حتی اگر احساس میکنید تکرار زیاد آن غیرضروری است. اگر دوست دارید میتوانید یک مفهوم واحد را به شکلهای متفاوت توصیف کنید.
27. پیش از بهکارگیر قصه در آموزش قصهتان را در یک جمله خلاصه کنید
برای آنکه قصهای ساده داشته باشید که متمرکز بر نکات مهم باشد، آن را در یک جمله خلاصه کنید. از آغاز قصه شروع کنید، سپس میانه و بعد پایان آن را بنویسید. باید هم هدف اصلی قصه و هم مفهوم متعارض با آن را در این جمله بیاورید. ممکن است عدهای با خود فکر کنند که «نمیتوانم داستانم را در یک جمله خلاصه کنم». اما واقعاً میشود چنین کاری کرد.
این کار وادارتان میکند هر طور شده حساسترین نکات قصه را بیرون بکشید. پس از آنکه قصه را در یک جمله خلاصه کردید، این جمله را به اندازهی یک بند بسط بدهید. در مرحلهی بعدی، هر کدام از جملههای این بند را به اندازهی یک بند جدید بسط بدهید. این کار را ادامه بدهید تا قصهتان کامل شود.
28. بیراهه نروید
قصه را تا جایی که میتوانید ساده کنید و بعد بکوشید سادهترش کنید. شخصیتها و صحنهها و اطلاعاتی را که در حرکت به سوی هدف قصه کارکرد مشخصی ندارند، کنار بگذارید. اگر مطمئن نیستید که وجود چیزی ضروری است یا نه، آن قسمت را حذف کنید و قصه را برای یک دوست یا معلم همکار تعریف کنید. اگر همچنان معنا و سلاست قصه حفظ شد، بدانید که آن قسمت از قصه ضروری نبوده است.
29. جدول زمانی تهیه کنید
یک جدول زمانی از رویدادهای قصه تهیه کنید تا ترتیب این رویدادها از دستتان در نرود. حتی میتوانید یک جدول زمانی خالی روی تخته بکشید و همزمان با قصهگویی در کلاس درس، رویدادهای مهم و برجسته را به این جدول اضافه کنید.
ایدهی استفاده از وسایل صحنه و مشارکت دانشآموزان را هم در این جدول زمانی بگنجانید. اگر درستان دربارهی مهمترین رویدادهای جنگ جهانی دوم است، در حین گفتن قصه از یکی از دانشآموزان بخواهید این رویدادها را در جدول زمانی ثبت کند. به این ترتیب، وقتی قصه به پایان میرسد، جدول زمانی شما هم پر خواهد شد و برای دانشآموزان مانند یک مؤلفهی دیداری عمل خواهد کرد.
30. بیش از اندازه لو ندهید
وقتی قصهای پر رمز و راز میگویید، در واقع از مخاطبان دعوت میکنید خودشان دنبال راه حل بگردند. اگر این کار را بکنند، به احتمال زیاد قصهی شما به یاد ماندنیتر و ماندگارتر خواهد شد. اگر میخواهید سراغ بهکارگیری قصه در آموزش بروید، چند رمان معمایی بخوانید و ببینید نویسنده چطور سرنخهایی را به جا میگذارد. نکتهی کلیدی این است: به اندازهای اطلاعات بدهید که دانشآموزان بتوانند مسئله را حل کنند، اما این اطلاعات نباید آن قدر زیاد باشد که راه حل را لو بدهد. اگر هیچ رد و سرنخی باقی نگذارید هم، آن وقت قصهی شما ملالآور و حل مسئلهی آن ناممکن خواهد شد. چند رمان معمایی بخوانید و ببینید نویسنده چطور سرنخهایی را به جا میگذارد.
هدف قصه این است که به مفاهیم خشک و بیجان، معنی و احساس و فحوای مناسب ببخشد. دانشآموزانتان را درگیر فرایند قصهگویی کنید. به قدری اطلاعات در اختیارشان بگذارید که بتوانند قصه را بفهمند و آن را دنبال کنند، اما لقمهی آماده در دهانشان نگذارید. حین قصهگویی در کلاس درس به قصه شور و هیجان اضافه کنید، از وسایل صحنه و جلوههای صوتی بهره بگیرید و فضایی مناسب برای آن ایجاد کنید تا شنوندگان غرق در قصه و شخصیتها و مسئله و در نهایت راه حل آن شوند.
مترجم: حسین رحمانی
منبع: TeachThought
این مطلب پیشتر در وبسایت نشر اطراف منتشر شده و برای انتشار مجدد در بیکاغذ اطراف، مجدداً ویرایش و تنظیم شده است.