
دانیال بهزادی
کوتاه و مختصر و مفید.
هستهٔ اصلی کتاب در واقع یک مقالهٔ ۵۰ صفحهایه در بررسی روشهای روایی داستان ارباب حلقهها، با تأکید رو ی نظریهٔ فراروایت. فراروایت اون روایتیه که دربارهٔ خود روایت باشه. به نوعی شکستن آگاهانهٔ دیوار چهارم. چیزی که نشون بده شخصیتها از بودنشون توی یه داستان آگاهن.
نمونههای فراروایت در ارباب حلقهها زیاده، ولی یکی از مشهودترین نمونههاش که به نظرم جالب بود، اونجایی که در آخرهای داستان، سم به فرودو چنین چیزی میگه به مضمون که این داستان برن و سیلماریلها عجب داستان خوبی بود. راستی این جامی که بانو گالادریل بهمون داد هم نورش از نور همون سیلماریلهاست؛ چه خفن! ما هم توی همون داستان هستیم ((:
Saeed Ramazany
خوشم اومد. برام همیشه جالب بوده که وقتی با یه روایت (قصه و فیلم و …) روبهرو میشم، یه لایه آگاهی بیشتر داشته باشم. مثلا بدونم چه ترفندهایی داره استفاده میشه، چه اشاراتی میشه و از این حرفا.
این کتاب کمک میکنه با ترفندهای تالکین تو ارباب حلقهها آشنا بشین. چند جا به نامههایی که فرستاده اشاره میشه و اعترافهایی که کرده. این قسمتها برام جذابتر بود.
مثلا تالکین اومده چند تا راوی برا داستانش درست کرده، بیلبو و فرودو و سم. یا اومده هی یه طوری داستان نوشته که انگار شخصیتها آگاهی دارن که تو یه قصه دارن نقشآفرینی میکنند.
Mosy
فراروایت طبق تعریف کتاب:
فراروایت، روایتی است که به خودش اشاره دارد یا به اصطلاح نظری خودارجاع است. روایتی درباره ماهیت روایت. اگر روایتی توجه خواننده را به داستانی بودن متن جلب کند یا به عمل آفرینش داستان اشاره کند، متنی فراروایی به وجود میآید.
حالا تو این کتاب اومده به ۴ جنبه مختلف فراروایی کتاب پرداخته.
۱- شبکه داستان
تو این بخش به استفاده از شگرد قاب بندی و تاثیر استفاده اش تو داستان اشاره میکنه. مثلا ما تو ارباب حلقه ها میفهمیم که کل داستان هابیت رو داشتیم در واقع از روی کتابی که بیلبو نوشته میخوندیم، و همین طور همین کتاب ارباب حلقه ها رو.
۲- کم رنگ کردن فاصله داستان و زندگی
تو این بخش میگه که داستان کتاب خیلی شبیه تاریخ میمونه و هر شخصیتی یه گذشته ای داره و خیلی اتفاق ها که تو داستان میبینیم به تاریخ قبلی سرزمین میانه اشاره داره. مثلا تو ارباب حلقه های ۱ اونجایی که فرودو تو راه ریوندل به ترول هایی برمیخوره که زمان سفر بیلبو سنگ شده بودن.
۳- مرزگذاری و مرززدایی بین خواننده و شخصیت داستانی
این بخش طولانی ترین بخش بود. و کلا به این میپرداخت که داستان، بعضی جا ها شما رو تا حد زیادی به شخصیت ها نزدیک میکنه تا باهاشون همذات پنداری کنید و بعضی وقت ها دور میکنه، تا بتونید از بالا درباره موقعیتی که شخصیت ها توش گیر افتادن تصمیم گیری کنید.
۴- تردد میان دنیای داستان و دنیای واقعی
این بخش رو خودم هم درست نفهمیدم. برید بخونید خودتون و اگه فهمیدید برا منم تعریف کنید.
به نظرم میتونید برید کتاب فروشی بشینید این کتاب رو بخونید. اونقدری طولانی نیست. :))
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.