اگر به خودم برگردم

۱۱۲,۰۰۰ تومان

اگر به خودم برگردم: ده جستار دربارۀ پرسه در شهر (چاپ دهم)

نویسنده: والریا لوئیزلی

مترجم: کیوان سررشته

اگر به خودم برگردم خلاف دو اثر قبلی مجموعۀ جستار روایی بر اساس انتخاب متن‌هایی از میان آثار نویسنده توسط «نشر اطراف» و مترجم شکل نگرفته، بلکه خود نویسنده، جستارهای این اثر را به شکل کتابی با عنوان پیاده‌روها در سال ۲۰۱۴ منتشر کرده است. این جستارها از ارتباط درونی زیرکانه و پرثمری برخوردارند و گویی در کنار هم جورچین نگاه خاص نویسنده را کامل می‌کنند. پیاده‌روها روایت پرسه‌زدن‌های لوئیزلی در فضاهای شهری مختلف است که با شکل‌گیری نگاهش به موضوع‌ها و مفاهیم گوناگون گره خورده. چه وقتی دربارۀ هویت و چهرۀ آدم‌ها در گذر زمان یا ناامیدی حاصل از دیدن انسان‌های مرده و زنده‌ای که مدت‌ها انتظارش را کشیده‌ایم صحبت کند و چه هنگامی که از نقشه‌های بی‌روح، معنای واقعی واژه‌های زبانی بیگانه یا کوچ‌گر شهرنشینی که مفاهیم درون و بیرون برایش تغییر کرده می‌گوید، هم‌قدمی با لوئیزِلی سفری است با چشمان آدمی دیگر به کشورها، شهرها، خیابان‌ها، کوچه‌پس‌کوچه‌ها و فضاهای متروک دنیا، و چشیدن طعم زندگی‌هایی است که در آن‌ها جریان دارد.

 

نسخه الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از سایت طاقچه ، فیدیبو و کتابراه تهیه کنید

سال ۲۰۱۴ بنیاد ملی کتاب آمریکا والریا لوئیزلی، نویسنده‌ی کتاب اگر به خودم برگردم، را یکی از پنج نویسنده‌ی مهم زیر سی ‌سال جهان معرفی کرد. نویسنده‌ای جوان اما با تجربه که در مکزیک به دنیا آمده و در چهار قاره‌ی جهان زندگی کرده. عصاره‌ی این زیست چگال ادبی، فکری و شهری را می‌توان در جستارهای او دید. جستارهایی که شاید در نگاه اول پرسه‌هایی بی‌هدف به نظر بیایند، اما در واقع نقشه‌نگاری‌اند، جست‌وجویی‌اند برای ترسیمِ ذهنی خیابان‌ها، زبان‌ها و زوایای بکرِ انسانی. لوئیزلی نمی‌خواهد ما خوانندگانش را به مقصد برساند. قرار نیست همراهِ او شهری را بشناسیم یا زبان تازه‌ای یاد بگیریم، به جایش قرار است همراه او در فضاهای خالی شهر و تجربه‌های انسانی پرسه بزنیم. او ما را هم مثل خودش گم می‌کند تا چیزهایی را کشف کنیم که پیش از خواندن جستارهای او نمی‌دیدیم، نمی‌یافتیم.

دانلود فایل فهرست و پیشگفتار مترجم کتاب اگر به خودم برگردم

یکی از جستارهای کتاب اگر به خودم برگردم را می‌توانید از این‌جا دانلود و مطالعه کنید.

یکی از جستارهای کتاب اگر به خودم برگردم را می‌توانید در قسمت دوم پادکست اطراف با صدای مترجم بشنوید.

مصاحبه‌ی رادیو فرهنگ با کیوان سررشته، مترجم کتاب اگر به خودم برگردم،‌ را می‌توانید از این‌جا بشنوید.

مصاحبه‌ای با والریا لوئیزلی را می‌توانید در این‌جا بخوانید.

 

اگر به خودم برگردم روایت‌هایی خواندنی و جذاب است برای همه. هر کسی می‌تواند جستارهای والریا لوئیزلی را بخواند و درک کند قصه‌های او را از شهر و ادبیات و زندگی. حتماً نیاز نیست معماری یا شهرسازی خوانده باشیم تا کیف کنیم از جستارهایی درباره‌ی شهر… این مهم در ترجمه‌ی کیوان سررشته هم رعایت شده و متنی آراسته با کلماتی مناسب و توضیحاتی به‌اندازه در پانوشت‌ها می‌خوانیم و روان بودن نثر لوئیزلی حفظ شده است. همین است که این جستار با استقبال مواجه شد و خیلی زود به چاپ‌های بعدی رسید. برای هر کسی جذاب است خواندن درباره‌ی پرسه زدن و به یاد آوردن چیزهایی درباره‌ی رابطه‌ی خود با شهر و کشف مسیرهای تازه و فضایی برای فکر کردن به خود. برای برگشتن به خود.

میلاد حسینی، روزنامه‌ی سازندگی

لوئیزلی می‌داند که یکی است مثل ما و ما هم این را قبول می‌کنیم. می‌بینیم که او شاید کتاب‌های بیشتری خوانده باشد، سفرهای بیشتری رفته باشد و موفقیت‌های بیشتری به دست آورده باشد، اما در آخر او هم مثل ما درگیر همان ترس‌ها، شک‌ها و سؤال‌های بی‌جوابی است که بیرون از خودمان جوابی برایشان پیدا نمی‌کنیم.

یادداشت کیوان سررشته در روزنامه‌ی سازندگی

جستارهایی که در مجموع از زبان و سبک روایی خاص نویسنده‌ای خوش‌ذوق برخوردار است؛ او تجربه حاصل از مشاهدات عینی‌اش را درهم‌تنیده با افکار و ذهنیات خود و با ارجاع به نقل‌قول‌های متعدد از فیلسوفان و نویسندگان و… روایت می‌کند و به این بهانه به بیان نظرها و جهان‌بینی خود می‌پردازد. در این اثر به کنش‌های عادی و روزمره در فضاها و معابر شهری با درجه عمق بیشتر اما به دور از پیچیدگی‌های فلسفی و کلامی پرداخته شده که گاه در قیاس با تفکرات فیلسوفان مشایی و گاه با یادآوری عقیده کسی چون رولان بارت در باب معماری و گاه با تشبیهات زیست‌شناختی بیان می‌شوند.

معصومه فرید، وب‌سایت ادبیات اقلیت

چرا این کتاب را دوست داشتم؟ همیشه پرسه‌زدن در خیابان نقش مهمی در شکل‌گیری نگاهم به زندگی و مفاهیمش داشت و صرفا نگاه‌انداختن به ساختمان‌های نخراشیده‌ی تازه‌ساخت، گم‌شدن میان ازدحام جمعیت، نظاره کردن محله‌های قدیمی نبود و نیست؛ بلکه مانند اسم این کتاب راهی بوده و هست که به خودم برگردم و میان خاطراتم پرسه بزنم.

جریان ادبیات

 

مشخصات

مشخصات کتابمشخصات فیزیکی
نویسندهوالریا لوئیزلیقطع۱۹۵×۱۲۵ م‌م.
مترجمکیوان سررشتهتعداد صفحات۱۳۵ ص.
بازبینی و مقابلهمعین فرخینوع جلدنرم
ویرایشالهام سلمانی‌فروغینوع کاغذبالک ۷۰گرم
طراح جلدحمید قدسیوزن۱۲۰ گرم
صفحه‌آراییکارگاه نشر اطراف
فروستجستار روایی ۳
موضوعمقاله‌های اسپانیایی – قرن ۲۱م.
شابک۹۷۸-۶۲۲-۹۹۲۲۴-۲-۲
نوبت چاپدهم، ۱۳۹۹، ۵۰۰ نسخه
مجموع تیراژ چاپ‌های قبلی۴۵۰۰ نسخه
نسخه‌ی دیجیتال
صفحه در فیپاhttp://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5156113

فهرست کتاب

سخن مترجم | نوشتنِ خود در شهریک اتاق و نصفی | سوغاتی‌های عالم مردگان

پرواز به خانه | خاطره‌ای دور از چیزی دیگر

مانیفست دوچرخه | سرعت درست برای تماشای شهر

مسیرهای جایگزین | همۀ این‌ها غریب‌اند، مثل هیچ چیز

سیمان | اجساد را جمع می‌زنیم

شهرهای پرلکنت | شیرجۀ زبان به سوی سکوت

رلینگو: نقشه‌نگاری فضاهای خالی | حفاری برای یافتن هیچ

بلیت برگشت | آنچه بین صفحات جا مانده

اتاق‌های دیگر | پنهان از نگاه خیرۀ دیگران

اقامتگاه دائمی | سکونت در بهشت اداری

بازخورد مخاطبان

Ali Osia

…ترجمه و چاپ کتاب بسیار خوب است.

Ehsan

جستارهای کتاب بعضن کوتاه و مختصر بودن اما مفید. بخصوص جستارهای مانیفست دوچرخه و مسیرهای جایگزین که دومی درباره‌ی معنای کلمه‌ی saudade نوشته شده و نمونه اعلاییه از نوشته‌ای که حول یک مفهوم انتزاعی می‌چرخه و با قلاب‌هایی به جهان عینی ما آورده شده. در کل این مجموعه جستارهای نشر اطراف در نوع خودشون خیلی بدربخورن و جاشون خالی بوده تابحال.

Pardis Parto

بعد از مدتها یک کتاب درست و حسابی خواندم که من و برای کاری در آینده نزدیک پر از ایده و انگیزه کرد.

Poune Mirzazadeh

مطمئنم به بعضی از بخش‌ها و پاراگراف‌ها بارها برخواهم گشت، اما اگر چندبار هم نه، قطعا ارزش یک بار خواندن را دارد. از پیشگفتار و «سخن مترجم» تا پایان.

Valeh sa

«بیان احساساتی که به زبون نمیان»
بسیار دوست داشتنی و ارزشمند.

Mahdi Movahedi

والریا لوئیزلی از شهر نوشته، از شاعران، انگار همه‌ی شعرها و فلسفه‌هایی که در زندگی خوانده را آسیا کرده و مخلوط کرده و ریخته است توی این کتاب. حتی وقتی از خودش، از چشم‌هایش ظاهرش خطوط پیشانی‌اش می‌نویسد، تو فکر می‌کنی داری خودت را تماشا می‌کنی. بیش از آنچه که از یک کتاب انتظار داشتم مرا میهمان اندیشه کرد. نرم و با وقار.
ساعات خوشی را با این کتاب داشتم. ساعات بسیار خوشی.

Zahrra

کتاب نثر روانی داشت اما قرار گرفتنِ پی‌نوشت‌ها در پایان هر جستار باعث می‌شد که خواننده مجبور باشد در هر صفحه چند بار به پایان جستار مراجعه کند و از متن اصلی دور شود. با توجه به اینکه متن سرشار از تلمیح و ارجاع به فیلسوف‌ها و هنرمندان و داستان‌ها و… بود برای در جریان قرار گرفتن و در بعضی موارد معنا پیدا کردنِ حرف نویسنده حتماً باید پی‌نوشت‌ها را می‌خواندی. مترجم در مقدمه گفته بود لوئیزلی در نوشته‌هایش زیاد به نویسنده‌ها و فیلسوف‌ها و… اشاره می‌کند ولی این اشاره‌ها جنبهٔ فخرفروشانه ندارد و مزاحم نیست؛ اما این میزان از اشاره خوشایند نبود و برای من روانیِ نوشته را خدشه‌دار می‌کرد.
نویسنده چند روش برای پروراندنِ ایدهٔ جستارها به کار گرفته بود که به تدریج هر چه جلوتر می‌رفتی برایت آشناتر می‌شد. شاید به همین علت جستارهای پایانی برای من لذت‌بخش‌تر و خواندنی‌تر بود. مربوط کردنِ مشاهده‌های روزمره به تجربه‌های شخصی یا عمیق شدن در لغت‌ها و ریشه‌های زبانیِ آنها از این روش‌ها بود که چند جستارِ عالی را رقم زده بود. البته در طول کتاب بخش‌های فراوانی هم وجود داشت که دیگر برایم تکراری بود.

Ramin Azodi

کتاب سرشار از ایده‌هاست همراه باچاشنی نگاه خلاقانۀ نویسنده به شهر‌ها.
باید بیشتر و مفصل‌تر درباره کتاب‌هایی که می‌خوانم بنویسم ولی فعلن به همین قدر بسنده می‌کنم و این مسئله اصلن بخاطر بدی کتاب نیست. بیشتر بخاطر پریشانی ذهن من در فضا/زمان کنونی‌ست.
بماند برای فرصتی دیگر اگر مجالی پیدا شد.

Yasaman Nedjati

چقدر صادق و زیبا بود.

خب طبیعی است که انتظارات از یک اثر متفاوت است، ولی انتظار من را برآورده نکرد.
یعنی آن‌چه در مفدمه می‌خوانیم اختلاف بسیاری با آنجه در کتاب به چشم می‌آید دارد و همین سبب می‌شود سرخورده شویم.
این کتاب هم مثل عناوین دیگر این مجموعه جزئیات خوبی دارد ولی در کل واقعا جذبم نکرد.
سه‌ستاره هم به خاطر همان جزئیات است و البته کمی دل‌رحمی من.

Ali Osia

این کتاب حال و هوای قدم زدن در شهر را ندارد. محتوایش بیشتر حاوی یادداشت‌های همین‌جوری نویسنده است که البته جذاب است. نویسنده کتاب را برای دل خودش نوشته و ارجاعات بسیار در نوشته‌ها دیده‌ می‌شود. اشتباه من این بود که پاورقی‌ها را خواندم و از جریان سیال متن بازماندم در حالی که باید به کل رهایشان می‌کردم. همچنین ترجمه و چاپ کتاب بسیار خوب است.

Shaghayegh.l3

جستارنویسی رو دوست دارم و از پرش‌های موضوعی ولی درعین‌حال منسجم نویسنده لذت بردم. کتاب خوبی بود.

sepehrdad

خب خوشم اومد. کتاب رو تو قطار خوندم. قطار اتوبوسی تهران- رشت. لم دادم روی تک صندلی اتوبوسی قطار و خوندمش. خوبی قطار اینه که نوسانات اتوبوس رو تو حرکت نداره و آدم از کتاب خوندن سرش گیج نمی‌ره. هر جستار رو می خوندم. چند دقیقه به بیرون خیره می شدم و سپس روایت بعدی. زیاد متناسب با فضای قطار و سفر نبود خب. هنر سیر و سفر آلن دو باتن رو اگر می‌خوندم بیشتر متناسب بود. ولی کتاب خوبی بود لعنتی. اتفاقا تضاد محیط اطرافم با متن بود که بهم ثابت کرد عجب روایت‌های خوبی داره. روایت‌هایی از یک خانم تقریبا هم سن خودم که زندگی تو ۴ قاره‌ی مختلف رو تجربه کرده و شهرها دیده… مثل یه لحاف چهل‌تیکه بود. همون لحاف چهل‌تیکه‌ای که داریوش شایگان در باب هویت انسانی در دنیای قشنگ نو توصیفش کرده بود و همان لجام گسیختگی روح که سهراب سپهری توی کتاب هنوز در سفرمش مشروح توضیح داده بود. (کتاب پر از ارجاعات به نویسندگان و شاعران مختلفه و این که الان من پای شایگان و سهراب سپهری رو وسط کشیدم حاکی از این هست که من تحت تاثیر شیوه‌ی روایت قرار گرفته‌ام و اگر الان این دو تا کتاب شایگان و سپهری دستم بود مثل والریا لوئیزلی نقل قول هم می‌آوردم که بگم منم خفنم!)
کتاب پر بود از پاراگراف‌های مغزدار کوتاه که جان می‌دهند برای روایت در وبلاگ و سایت و… کوتاهی روایت‌ها و چندلایه‌شدن شان با نقل‌قول‌های متنوع از شاعران و نویسندگان و فیلسوفان مختلف بدجوری کتاب را خواندنی کرده بودند…
پانوشت‌های آخر هر روایت از مترجم به هیچ دردی نمی‌خورد. با حذف آن پانوشت‌ها می شد کتاب ۱۲-۱۳ صفحه کوتاه‌تر و ارزان‌تر شود.

Amirsaman

تا حالا نشده در ریویوام بگویم کتابی «متفاوت» است. اما من تا حالا کتابی مانند این نخوانده‌ام. دغدغه‌های زبان‌شناسانه‌ی نویسنده؛ توصیفش از فرآیندِ عشق کتاب بودن؛ و وسواسش در دیدن شهری که جور دیگری به چشم او دیده می‌شود.
من خودم از آثار باستانی و جاهای به اصطلاح «دیدنیِ» شهرها هیچ خوشم نمی‌آید. یعنی هیچ جذابیتی برایم ندارند. در عوض عاشق گوشه‌های فراموش‌شده‌ی شهرم (که در کتاب بهش رلینگو گفته می‌شود). آشغال‌دانی‌های فراموش‌شده و پر از آهن. جایی که فقط برای این وجود دارد که در آن بنشینی، کتاب بخوانی و چای بخوری.

صان

یک کتاب متفاوت، دل‌نشین، فکرفروبَر و جذاب.
فرم این کتاب، فرم مخصوصیه. توی مقدمه بهش می‌گه جستار روایی. مثل نوشته‌های آلن دوباتن، اما اگر نسبت به دوباتن بخوایم مقایسه‌ش کنیم، از دوباتن کمتر کارکردگراست.
پاراگراف‌های دوباتن مثال میارن، قصه می‌گن، حرف می‌زنن و تحلیل می‌کنن تا به نتیجه مخصوصی برسن. البته این کتاب هم هر جستارش به نتیجه مخصوصی می‌رسه، اما جنس اون نتیجه مثل آلن دوباتن آکادمیک و مشخص نیست. ادبی‌تره. توی دنیای به خصوص خودش سیر می‌کنه.
زبون نویسنده خیلی گیراست. نویسنده خیلی جزئی‌بین و بادقت و نکته‌سنجه. چیزهایی رو به هم مربوط می کنه و ازشون حرف می‌زنه که وقتی از اون زاویه نگاه می‌کنی زیبایی می‌بینی. مترجم هم خیلی خوب عمل کرده و با امانت‌داری کارش رو انجام داده. به عنوان مثال، توضیحاتِ کلماتِ خاص و عجیب رو به همراه واژه‌ی اصلی اورده که بشه مقایسه کرد و سرچ کرد و بیشتر دونست.
جملات طولانیِ کتاب هم گویای دقیقی و بافت زبانیِ غنی نویسنده‌ان؛ اما وقتی کتاب رو می‌خونی احساس پیچ خوردن نمی‌کنی و این نشونه‌ای از کاربلد بودنِ مترجم‌شه.
موضوعاتی که نویسنده روشون دست گذاشته خیلی نو و زیبان. از هرچیز حرف می‌زنه. مثل یک نامه، مثل یک سیرتفکر، مثل تاملات. و درنهایت همه‌ی این نوشته‌های پراکنده به اتحادی موضوعی می‌رسن و ماجرارو جمع‌بندی می‌کنن و چه جمع‌بندی درست و قشنگی.
این کتاب رو باید خوند، برای بهتر دیدن، برای بهتر زندگی کردن و برای بهتر درک کردن. نمونه‌ی یک اثر هنری خوب. ادبیاتی که از زندگی میاد و زندگی رو جلوی چشم قرار می‌ده.
بسیار راغب شدم که باقی کتاب‌های این مجموعه رو هم بخونم. مرسی از نشر اطراف که این نوشته‌های خوب رو بهم معرفی کرد.

لیلی

زیرعنوان کتاب «ده جستار درباره پرسه در شهر»ه. و خب این برای منی که فکر می‌کنم برنامه‌ی آینده‌م کار روی ادبیات مهاجرته، و خب شهر و نقش‌ش در ادبیات یکی از مهم‌ترین مرتبطات بهشه طبعا بسیار اغواکننده بود. (این رو الان دارم اینجا می‌گم از این جهت که اگر هرگونه منبعی توی این حوزه‌ها دیدین یاد من بیفتین و پیشنهاد کنیدش بهم:)) )
اما خب. اولا که من شخصا با این رویه‌ی انتخاب جستار نشر اطراف یه کمی مخالفم، ازین جهت که از نظرم اگر هر کتابشون تشکیل شده از یکی از این موضوعات و مجموعه‌ای جستار از تعدادی جستارنویس باشه اتفاق بهتریه، تا الان که یک موضوع وجود داره و مجموعه جستارهای فقط یک جستارنویس درباره‌ش. چون خب اون جستارنویس عموما دید مشخص و یکسانی به کلیت موضوع داره، و از یکجایی به بعد حرفهاش تکراری‌ن دیگه. و این یکی به شدت بیشتر از دوتای قبلی این طور بود حتی.
بعد اینکه اونقدر که دلم می‌خواست و توقع داشتم به طور مستقیم به شهر مربوط نبود. شهر صرفا یکی از مضامین تکرار شونده‌ی توی جستارها بود، نه محور اصلی به هم مرتبط کننده‌شون.
دوتا جستار بسیار عالی داشت البته و بسیار مرتبط. یکی درباره نوستالژی و لغت ویژه‌ی اسپانیاییش saudade، و یکی هم درباره‌ی رلینگوها (فضاهای خالی وسط شهرها) و اینکه ادبیات و خلق‌ش رو به نوعی پر کردن این رلینگوها دونسته بود.
کلا به‌نظرم هدف اصلی‌ش در عموم این جستارها نه فقط شهر، که پیدا کردن ارتباطاتی و شباهت‌هایی بین نوشتن و خلق اثر با شهرها و گسترش و… شون بود. که می‌شه گفت بعضا به خوبی هم از پسش بر اومده بود.
در نهایت هم اینکه پی‌نوشت‌های آقای مترجم بسیار بد، ناقص، توضیح داده نشده و غیرقابل قبول بودن.
 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اگر به خودم برگردم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اگر به خودم برگردم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *