حفره

حفره؛ ماجرای واقعی خلافکاری که نویسنده شد (چاپ دوم)

نویسنده: جک گانتوس
مترجم: نیما م. اشرفی

اگر عکس‌ها و مصاحبه‌های جک گانتوس را ببینید شاید باورتان نشود همان کسی است که نوجوانی‌اش را با قاچاقچی‌های مواد مخدر سر کرده و به زندان هم افتاده. او که از بچگی می‌خواسته نویسنده شود، در زندان فرصت پیدا می‌کند تا خودش را وقف رسیدن به این آرزوی دیرینه کند. نوشتن به او کمک می‌کند تا از سخت‌ترین اتفاقات زندگی عبور کند. گانتوس در کتاب حفره نه بهانه‌ای برای اشتباهاتش می‌تراشد و نه خودش را سرزنش می‌کند. او خودش را می‌بخشد و این قسمت تلخ از زندگی‌اش را فرصتی برای رشد می‌داند.

 

نسخه الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از سایت طاقچه ، فیدیبو و کتابراه تهیه کنید

جک گانتوس در ایالت پنسیلوانیای آمریکا متولد شد. وقتی یازده‌ساله بود چشمش به دفترچه‌خاطرات خواهرش افتاد و پیش خودش فکر کرد که می‌تواند بهتر از او بنویسد. همین شد که قلم به دست گرفت و یادداشت‌برداری از اتفاقات روزمره را شروع کرد. زمانی که بیست‌ساله بود دستگیر شد و در زندان اتفاقاتی برایش افتاد که سرنوشتش را برای همیشه تغییر داد. گانتوس پس از آزاد شدن سراغ رؤیای همیشگی‌اش، نویسندگی، رفت و اولین کتابش را نوشت. حفره اثری در ژانر خاطره‌پردازی (memoir) است و گانتوس در این کتاب از ماجرای تغییر مسیر زندگی‌اش برایمان می‌گوید.

یادداشت نویسنده‌ی کتاب برای خوانندگان فارسی‌زبان

خوانندگان عزیز کتاب حفره،

ممنونم که کتاب من را باز کردید و به دوران “تباهِ” جوانی‌ام سر زدید. خیلی از ما در زندگی‌مان موانع ناگواری را که خودمان باعث ایجادشان بودیم، پشت سر گذاشته‌ایم. شاید هم اشتباهی از ما سر زده و بعد آن اشتباه باعث شده باشد بینش و شجاعت و اراده‌ی تبدیل شدن به شخصی “آگاه‌تر” را کسب کنیم. اشتباه من اسباب پیش‌روی‌ام شد، سوختی برای خواندن کتاب‌ها که همچنان درونم زبانه می‌کشد. بدون کتاب خواندن من به هیچ‌جا نمی‌رسیدم؛ موجودی می‌شدم که صرفاً با الگوی “محرک-پاسخ” روی این کره‌ی خاکی می‌پلکیدم و نیازهای اولیه‌ی دلخواهم را برآورده می‌کردم. اما کتاب‌ها من را دگرگون کردند. این روزها مشغول خواندن تمام آثار متأخر “صلح‌جویانه‌”ی تولستوی هستم. تولستوی سخت تلاش کرد به مردم روسیه نشان دهد که صلح و برابری و احتراز از خشونت منجر به ایجاد جامعه‌ی پرقدرت‌تری می‌شود. تلاش‌های او در روسیه کارگر نیفتاد. با این حال نوشته‌هایش بی‌ثمر نبود، چون او در هند منبع الهام گاندی شد و گاندی انقلابی صلح‌جویانه را رهبری کرد که حکومت استعماری بریتانیا را برانداخت، حکومتی که آن زمان قوی‌ترین نیروی نظامی جهان را داشت. همیشه پرهیز از خشونت بر خشونت پیروز است.

کتاب‌ها چنان قدرتی دارند که می‌توانند آینه‌ای جلوی چشمان‌مان بگیرند و ما را آگاه‌تر کنند که کیستیم -چرا این‌گونه‌ایم- و ما انسان‌ها چقدر با هم اشتراک داریم. کتاب‌ها زندگی من را نجات دادند چون “حیات ذهن” با من کاری کرد که از “زندگی در منجلاب” رها شدم.

از شما ممنونم که کتابم را می‌خوانید.

جک گانتوس

دانلود فایل شناسنامه و فهرست و معرفی نویسنده‌ی کتاب حفره

داستان کتاب حفره گرچه ماجرایی واقعی‌ست اما نثر و شیوه‌ی روایت نویسنده‌ به گونه‌ای‌ست که خواندن آن را به اندازه‌ی خواندن یک رمان جذاب می‌کند.

سعیده سلطانی، مجله‌ی آوانگارد

اگر از خواندن کتاب‎های خاطره‎ای لذت می‎برید؛ اگر خوره کتاب و عشق نوشتن‎هستید و قصه نویسنده‎شدنِ نویسنده‎ها برای‎تان جذاب است و اگر از سرک کشیدن در قصه‎های واقعی لذت می‎برید، حفره پیشنهاد جدی من به شماست. این کتاب حدود 200صفحه‎ای از آن‎هاست که چاره‎ای جز یک‎نفس خواندن برای‎تان باقی نمی‎گذارد.

روزنامه‌ی خراسان

قصه‌ی زندگی جک گانتوس و کتاب حفره رو توی چند ساعت و حتی کمتر از یک روز خوندم…!
قطعا که سوژه‌ی جذاب و قصه‌ی پرکششی داشت که همه و حتی شما رو به خودش جذب می‌کنه ! ولی برای من شاید این علاقه‌ی جک به نوشتن و قصه‌گویی بود که باعث شد تا حد زیادی با غم‌ها و شادی‌هاش همذات‌پنداری کنم و احساس کنم انگار قصه‌ی زندگی خودم داره روایت می‌شه.

Ali Najafy

بریده‌هایی از کتاب

یکی می‌گفت همه می‌توانند لای پر قو آدمِ بزرگی بشوند اما آزمون حقیقی شخصیت این است که آدم در شرایط سخت تصمیم‌های درستی بگیرد. از ته دل به این گفته اعتقاد دارم. من اشتباهات زیادی کردم و زندان افتادم اما آن‌طور که همه می‌گفتند خودم را تباه نکردم. وقتی آب‌خنک می‌خوردم، خودم را جمع‌ و جور کردم و تصمیم‌های مهمی گرفتم.

***

دوست داشتم کتاب‌ها را سرمشق زندگی‌ام قرار بدهم، به همین خاطر نمی‌خواستم آن‌ها را بخوانم و بعد بگذارم‌شان روی قفسه و بگویم «آفرین، کتاب خوب». دوست داشتم کتاب‌ها تغییری در من به وجود بیاورند و می‌خواستم کتاب‌هایی بنویسم که دیگران را تغییر بدهند.

***

هر بار که کتابی می‌خواندم، آن بخش‌هایی را که هوش از سرم می‌بردند و زیبایی و قدرت و حقیقتش باعث حسودی و تحسینم می‌شد، ثبت می‌کردم.

***

این را فراگرفته‌ام: مهم نیست دست به چه کار اشتباهی می‌زنید، مهم این است که بعد از آن به چه کسی تبدیل می‌شوید.

***

وقتی از پنجره‌ی اتاق زندان بیرون را تماشا می‌کردم، می‌دانستم که زندگیِ بیرون زندان جذاب‌تر است. وقتی توی سلول زردم نشستم و کتابم را روی پایم گذاشتم، متوجه شدم تمام این راه را آمده‌ام و کارم به زندان ختم شده تا متوجه شوم گذشته‌ام خیلی پربارتر از آینده‌ام بوده است. متوجه شدم تقلایِ منِ نویسنده خیلی شبیه زندگی‌ام است. من قواعدی برای خودم تعیین کردم و آن‌ها را زیر پا گذاشتم و دوباره قوانین دیگری وضع کردم تا این‌که فهمیدم ماجرا از چه قرار است.

***

بلافاصله پشیمان شدم از این‌که از دانشگاه انصراف دادم. همیشه به این اصل باور داشتم که بهترین راه برای پیش‌بینی آینده ساختنش است. حالا دیگر آینده برایم دست‌نیافتنی شده بود. بدون علم، من مثل غارنشینی شرطی‌شده بودم که رو به ماه زوزه می‌کشد.

***

بچه‌‌کوچولو‌ها را جمع کردم و تمام اندوخته‌ی آب‌نبات‌هایم را بهشان دادم و آن‌ها هم با ذوق و شوق همه‌شان را قورت دادند. حتی یک‌ دانه‌اش را هم برای بعد نگه نداشتند. همین‌طور نگاه‌شان می‌کردم که توی پارکینگ ورجه‌وورجه می‌کنند و می‌رقصند و به خودم گفتم دیگر شادی را مثل چک حقوق ماهیانه سهمیه‌بندی نمی‌کنم. وقتش شده بود که بی‌خیال همه‌ چیز بشوم و حال کنم و نگران فردا نباشم. من هم آب‌نبات خودم را می‌خواستم.

***

هر روزِ زندان ترسناک‌تر از هالووین بود، به همین خاطر نیازی نبود سی و یکم اکتبر کار خاصی انجام بدهند.

***

این‌ها ایده‌هایی خوب برای رمان‌هایی پراکنده بودند که نیمه‌های شب بیدارم می‌کردند یا وقتی پشت فرمان بودم ناغافل سراغم می‌آمدند. من هم همان پشت فرمان روی روکش صندلی سفید ماشینم، کنار پایم می‌نوشتم‌شان.

***

نشئه‌ی نشئه که شدیم، سفر دور و درازمان را شروع کردیم و اگر کسی قایق‌مان را می‌دید، فکر می‌کرد با یک آسایشگاه شناور روی اقیانوس طرف است. ساعت‌ها چهارزانو روی عرشه می‌نشستم و دفتر گزارش قایق را روی پاهایم می‌گذاشتم و اتفاقات آن روز را می‌نوشتم. انگار داشتم توی بهشت مصنوعی بودلر برای خودم می‌چرخیدم.

اگر حفره را دوست داشتید…

اگر موضوع کتاب حفره را دوست داشتید، احتمالاً از این کتاب‌ها هم خوش‌تان می‌آید:

ناطور دشت، نوشته‌ی جِی. دی. سلینجر
در این رمان با دو روز از زندگی پسری شانزده‌ساله آشنا می‌شوید که تازه از مدرسه اخراج شده و در جست‌وجوی حقیقت است اما با دنیای بزرگسالان هم کنار نمی‌آید.

بادبادک‌باز، نوشته‌ی خالد حسینی
در این کتاب پسر جوانی در اوایل زندگی‌اش اشتباهاتی می‌کند و مابقی عمرش تلاش می‌کند آن اشتباهات را جبران کند.

گتسبی بزرگ، نوشته‌ی اف. اسکات فیتزجرالد
شخصیت اصلی این رمان در موقعیتی قرار می‌گیرد که برایش آشنا نیست و همین باعث می‌شود تصمیماتی بگیرد که تا ابد زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار بدهند. وقتی تمام افراد دور و برش بی‌ملاحظه می‌شوند و تصمیمات بحث‌برانگیزی می‌گیرند، اصول اخلاقی خودش هم به چالش کشیده می‌شود.

در زمانه‌ی ما، نوشته‌ی ارنست همینگوی
شخصیت اصلی در طول این داستان بزرگ می‌شود و در نهایت با زندگی‌اش به صلح می‌رسد.

منقلب شدن، نوشته‌ی جودی پیگو
ماجرای این کتاب درباره‌ی دختری است که نیاز به قلب جدیدی دارد، وگرنه می‌میرد. در آستانه‌ی مرگش، مردی که در انتظار اعدام است می‌گوید که می‌خواهد قلبش را به دختر اهدا کند.

مشخصات

مشخصات کتابمشخصات فیزیکی
نویسندهجک گانتوسقطع۱۳۰x۱۹۵ میلی‌متر
مترجمنیما م. اشرفیتعداد صفحات۱۸۲ ص.
ویراستارامین شیرپورنوع جلدنرم
بازبینی نهایی متنفاطمه ستودهنوع کاغذبالک ۶۰گرم
طراح جلدمحمدرضا دوست‌محمدی
دبیر فنیمحمدرضا لری‌چی
موضوعسرگذشت‌نامه، بزهکاران و مجرمین، نویسندگی.
شابک۹۷۸-۶۲۲-۶۱۹۴-۰۴-۴
نوبت چاپدوم، ۱۰۰۰ نسخه
مجموع تیراژ چاپ‌های قبلی۱۰۰۰
نسخه‌ی دیجیتال
صفحه در فیپاhttp://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5284125

فهرست کتاب

بخش اول: خوش‌خوشان

۱. به جلو نگاه کن
۲. وصله‌ی ناجور
۳. کینگز کورت
۴. دو سرباز خسته

بخش دوم: قایق‌سواری

۱. سنت کروی
۲. سفر به‌خیر
۳. گزارش سفر قایق
۴. عاشق نیویورکم

بخش سوم: زردِ زرد

۱. مدرک
۲. صورت‌به‌صورت
۳. یک روز خیلی خیلی طولانی
۴. سلول زرد من
۵. هوس مواد
۶. شمارش روزها
۷. آزادی
۸. کتابِ بسته

1 دیدگاه برای حفره

  1. Avatar for گروه محتوای سایت

    نفیسه نوری

    دو کتاب دیگر این مجموعه را خواندم و تا سرحد مرگ عاشقشان شدم.
    در حال سفارش این سومی هستم.
    و قلبا امیدوارم که این مجموعه ادامه داشته باشد.

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه برای حفره

  1. Avatar for گروه محتوای سایت

    نفیسه نوری

    دو کتاب دیگر این مجموعه را خواندم و تا سرحد مرگ عاشقشان شدم.
    در حال سفارش این سومی هستم.
    و قلبا امیدوارم که این مجموعه ادامه داشته باشد.

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *