بلاگ, روایت آدم‌ها و رنج‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

مادر فرشته‌های برفی | روایتِ ناباروری 

برای خیلی از زوج‌ها، بچه‌دار شدن اصلاً ماجرای پیچیده‌ای نیست. چیزی است که مثل همه‌ی چیزهای عادی دیگرِ زندگی خودش اتفاق می‌افتد. اما زوج‌هایی هم هستند که برای مادر یا پدر شدن هفت خوانِ رستم را می‌گذرانند و لحظه‌هایی را تجربه می‌کنند که در تصور آدم‌های دیگر هم نمی‌گنجد. لحظه‌های نوسان میان امید و ناامیدی، انتظار کشیدن برای نتیجه‌ی این آزمایش و آن روش درمانی، و البته حرف‌های اطرافیانی که گاه ناخواسته زخم می‌زنند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتی است از زنی که برای چشیدن مزه‌ی مادری، راه دشوار و درازی را طی کرده است.

بلاگ, داستان در درمانگری و پزشکی, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

قصه‌ی رنجت را بگو | بازنمایی بیماری در قالب روایت ‏ 

وقتی بیمار می‌شویم، مثل قلوه‌سنگی که درون آب پرتاب شده، با مجموعه‌ای از تجربه‌های جدید احاطه می‌شویم. بسته به شدت و زمان درگیری با بیماری، ممکن است بخش زیادی از توانمندی‌ها، مسئولیت‌ها و آزادی‌های ما از دست برود و هراس پیش‌رونده‌ای از پیچیده‌تر شدن رنج بیماری یا درمان‌ناپذیری گریبان‌مان را بگیرد. بیماری توان بی‌رحمانه‌ای برای بر هم زدن نظم زندگی روزمره‌ی ما دارد و درست همین جا است که ما برای سر در آوردن از کلاف گره‌خورده‌ای که دورمان پیچیده شده، نیازمند خلق روایت هستیم.