مجموعه‌جستار Talisman از یوکو تاوادا | به‌زودی در انتشارات اطراف


کتاب Talisman (نام فارسی هنوز تعیین‌ نشده)، نوشته‌ی یوکو تاوادا، نویسنده‌ی ژاپنی‌‌آلمانی، را ستاره نوتاج از زبان آلمانی به فارسی برگردانده است. این کتاب حاوی هفده جستار کوتاهِ برآمده از مواجهه‌ی نویسنده‌‌ای ژاپنی با زبان آلمانی در بزرگسالی و تأملات او بر تجربه‌هایش در این مواجهه است. جستارهای یوکو تاوادا درباره‌ی ظرایف رویارویی دو زبان با تیزبینی مثال‌زدنی نوشته شده‌اند و مخاطب را به تأمل در ارتباطش با زبان خود و زبان‌های دیگر دعوت می‌کنند.

بیشتر آثاری که تاوادا به زبان آلمانی نوشته،‌ نوعی روایت سفرند و حول محور جابه‌جایی و حرکت می‌گردند. جستارهای مجموعه‌ی Talisman نیز پرسش‌هایی پیچیده درباره‌ی ارتباط درونی فضا، سوبژکتیویته و حرکت طرح می‌کنند؛ پرسش‌هایی مانند این‌که فضا چگونه سوبژکتیویته را شکل می‌دهد؟ سوژه‌ها چه نقشی در ساخت فضاهایی که ساکن‌شان هستند ایفا می‌کنند؟ سفر چگونه به شناختِ آن دیگریِ فرهنگی می‌انجامد؟ هویت‌های فرهنگی چگونه در سفر شکل می‌گیرند؟  و بالاخره این‌که سفر و رفت‌وآمد همیشگی از فضایی به فضای دیگر، فرهنگی به فرهنگ دیگر و زبانی به زبان دیگر، امکان شکل‌گیری چه مدل‌هایی از سوبژکتیویه را به وجود می‌آورد؟

در توصیف Talisman گفته شده که «این کتاب بیش از هرچیز درباره‌ی‌ “مشاهدات کوچک” است، حتی وقتی تصویری بزرگ‌تر به‌تدریج شکل می‌گیرد و به سفری اکتشافی و ماجراجویانه به اعماق روح خاص ژاپنی بدل می‌شود. طی این ماجراجویی، آن‌قدر درباره‌ی‌ ژاپنی‌ها و درباره‌ی خود خواهید آموخت، که پس از خواندنش، بیشتر از کسی که «از نزدیک» ژاپن را دیده و شناخته، درباره‌ی این کشور می‌دانید. و این‌جا، در همین نقطه‌ی اتصال، روشن می‌شود که این کتاب درباره‌ی چیست: ماجرا نه در هامبورگ اتفاق می‌افتد و نه در توکیو. ماجرا «اروپا» در برابر «آسیا» یا برعکس نیست. Talisman کتابی‌ است از ناکجاآباد؛ جایی که دیگر هیچ واژه‌ و نام و علامتی معنا ندارد و همه‌چیز زیر سؤال می‌رود؛ جایی که تنها احساس، تجربه و زبان اهمیت دارد. با خواندن این کتاب، نگاهی متفاوت به بسیاری از چیزها خواهید داشت.»

بخش‌هایی از کتاب Talisman

در توکیو مردم نه در خانه کتاب می‌خوانند و نه در کتابخانه، بلکه همواره در مترو مشغول مطالعه‌اند. آن‌جا آدم همیشه وقت دارد. چون کسی او را نمی‌شناسد؟ خوانندگان داخل مترو عادت‌های عجیبی دارند. کتاب را خیلی نزدیک صورت‌شان می‌گیرند. آدم کم‌و‌بیش حس می‌کند هدف وجودیِ کتاب پنهان کردن چهره‌ی خوانندگان است. انگار کتاب‌ها نقاب‌هایی‌اند که نام و عنوانی دیگر به چهره‌ی خوانندگان‌شان می‌بخشند. خوانندگانی که با کتابی باز روی صورت‌شان خواب‌شان می‌برد، انگار می‌خواهند رایحه‌ای را که از نوشته‌های کتاب برمی‌خیزد، استشمام کنند. انگشتی که کتاب را نگه می‌دارد هم برای هر خواننده شکلی متفاوت دارد. گویای چیزهای متفاوتی هستند که نه به محتوای کتاب ارتباطی دارند و نه به تجسم شخصی خواننده از خودش. انگشتان خوانندگان با هم گفت‌وگویی دارند که هیچ آدمی متوجهش نمی‌شود. زبان اشاره‌ی آن‌ها به زبان مخفی مترو بدل می‌شود.

«مطالعاتی در مترو»

 

تعداد زیاد افرادی که در هر شهر خواندن بلد نیستند، حیرت‌انگیز است. بعضی‌ها هنوز خیلی برای خواندن کوچک‌اند و بعضی‌ها هم از یادگرفتن حروف الفبا سر باز می‌زنند. تعداد زیادی گردشگر و کارگر هم از کشورهای دیگرند و با الفبای دیگری زندگی می‌کنند. تصویر شهر در چشم آن‌ها معماگونه و مبهم می‌نماید.

وقتی به هامبورگ آمدم، تمام حروف الفبا را بلد بودم اما می‌توانستم مدتی طولانی به هر حرف خیره شوم، بدون آن‌که معنای کلمه را درک کنم. مثلاً هر روز به پوسترهای جلوی ایستگاه اتوبوس خیره می‌شدم ولی هرگز اسم محصولات را نمی‌خواندم. فقط می‌دانم که روی یکی از زیباترین پوسترها هفت بار حرف «س» ظاهر شده بود. تصور نمی‌کنم آن موقع این حرف من را یاد مار می‌انداخت. نه فقط حرف «س»‌ بلکه بقیه‌ی حروف الفبا هم برخلاف مار زنده نه گوشت داشتند و نه مرطوب بودند. صدای «س» ‌را در دهانم تکرار می‌کردم و متوجه می‌شدم که زبانم ناگهان مزه‌ای غریب پیدا می‌کند. تا آن موقع  اصلاً نمی‌دانستم که خود زبان هم می‌تواند مزه داشته باشد.

«غریبه در قوطی»

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *