مستند غیرداستانی و ملاحظات اخلاقی

اخلاقیات قصه‌گویی روایت مستند و ملاحظات اخلاقی

سازمان‌ها و نهادها با قصه‌گویی قدرت و نفوذشان را اِعمال می‌کنند. دقیقاً به‌خاطر همین اعمال قدرت است که برخی گروه‌ها با پرسش‌های اخلاقی در مورد قصه‌گوها و مخاطبان‌شان روبه‌رو می‌شوند. کلنجار رفتن با این پرسش‌ها چیزی بیش از به‌کارگیری نزاکت سیاسی می‌طلبد؛ این ملاحظات اخلاقی می‌تواند باعث شود سازمان‌ها عوامل بی‌عدالتی اجتماعی را بهتر بفهمند و در مواجهه با این عوامل بهتر عمل کنند.

چه کسی قصه را می‌گوید و خودش چگونه بازنمایی می‌شود؟

اگر در راستای اصلاح دستگاه کیفری کار می‌کنید و فقط قصه‌های زندان‌بانان، یا زندانی‌های سفیدپوست را نقل می‌کنید، احتمالاً دارید همان نابرابری قدرتی را بازتولید می‌کنید که باعث حبس انبوه شده است. ممکن است اقتضای استراتژی ارتباطی شما این باشد که قصه‌ی بعضی زندان‌بانان را نقل کنید. اما اگر این استراتژی باعث حذف صدای افرادی شود که مستقیماً تحت تأثیر مشکلی اجتماعی قرار داشته‌اند، باید در آن تجدید نظر کنید.

بعد این مسئله پیش می‌آید که قصه‌گوی شما چطور بازنمایی شده است. اگر او دارد قصه‌اش را بی‌واسطه (مثلاً با آپلود مستقیمش به وبسایت‌تان) نقل می‌کند، قصه‌اش را همان‌طوری گفته که دلش می‌خواسته. اما اگر شما قصه را قبل از همرسانی ویرایش می‌کنید، اصل رضایت آگاهانه (که توضیحش در ادامه می‌آید) حکم می‌کند که قصه‌گویتان حق دارد در جریان باشد.

بعضی سازمان‌ها به مصاحبه‌شوندگان فرصت بازبینی یا رد قصه‌شان را قبل از انتشارش می‌دهند تا از رضایت‌شان مطمئن شوند. اگر سروکارتان با یک پست بلاگ یا یک قطعه‌ی صوتی کوتاه باشد این کار راحت است. اما در مورد فیلم بسیار دشوارتر است، چون حتی یک تغییر کوچک در آخرین لحظات، وقت‌گیر و هزینه‌بر خواهد بود.

«تا زمانی که شیرها خودشان تاریخ‌شان را ننویسند، تاریخ شکار همچنان از شکارچی تجلیل می‌کند» چینوا آچِبه

در نتیجه، یک سؤال این است که آیا دارید فرد را درست و عادلانه بازنمایی می‌کنید؟ و سؤال دیگر این‌که آیا قصد دارید با قصه‌ای که خودتان تعریف می‌کنید، افراد دیگری را بازنمایی کنید؟ سال ۲۰۰۹، چیماماندا اَدیچی[1] در یکی از سخنرانی‌های تِد با عنوان «خطر یک تک‌قصه» می‌گوید نقل کردن فقط یک قصه در مورد افراد یا مکان‌ها «کلیشه می‌سازد و ایرادِ کلیشه‌ها این نیست که غیرواقعی‌اند، مسئله این است که ناقص‌اند… وقتی ما نقل یک قصه‌ی واحد نپذیریم، وقتی به این واقعیت برسیم که هیچ قصه‌ی واحدی در مورد هیچ چیز وجود ندارد، به‌نوعی بهشت را باز یافته‌ایم.» این ملاحظات اخلاقی برای گروه‌های پیگیرِ تغییر و اصلاحات اجتماعی به این صورت مطرح می‌شود که چند قصه و قصه‌ی چه کسانی را در مورد هدف و آرمان‌شان نقل کنند.

آیا قصه‌گو می‌داند پا به کجا می‌گذارد؟

وقتی شخصی قصه‌اش را تعریف می‌کند، در را به روی نقد، حمله، کج‌فهمی و حتی آسیب فیزیکی گشوده است. البته این در به روی چیزهایی خوب مثل همدردی، حمایت یا تغییر و اصلاح هم باز می‌شود. در هر صورت قصه‌گو در معرض آسیب است.

به همین خاطر مهم است که همه‌ی افراد دخیل در قصه «رضایت آگاهانه» داشته باشند؛ یعنی بدانند از قصه‌شان چگونه استفاده خواهد شد و خطرهای احتمالی‌اش چیست و با موافقت با این شرایط آن را نقل کنند. ویتنس، نهادی بین‌المللی که ویدیوهایی در دفاع از حقوق بشر تولید می‌کند، یک فرم راهنما درباره‌ی جزییات رضایت آگاهانه و ملاحظات اخلاقی دارد که در اینجا به زبان قصه‌گویی بازنویسی‌اش کرده‌ایم:

  • شفافیت: سازمان باید هدف و کاربرد قصه را توضیح دهد؛ این‌که کجا و به چه کسانی نشان داده خواهد شد و سازمان امیدوار است چه اثراتی داشته باشد.
  • داوطلبانه بودن: رضایت باید با اطلاع قصه‌گو از ناشناس ماندن یا نماندنش و به‌صورت داوطلبانه داده شود.
  • درک پیامد: قصه‌گو باید پیامدهای همرسانی قصه‌اش را بداند؛ مثلاً این احتمال که قصه‌اش به‌صورت آنلاین پخش خواهد شد یا ممکن است مخاطبان خاصی آن را ببینند و برای مقاصد خودشان استفاده کنند.
  • صلاحیت: قصه‌گو باید توان فهم پیامدهای مشارکتش را داشته باشد؛ این مسئله در کار با قصه‌گوهای کودک یا ناتوان ذهنی صادق است.

در نهایت، تصمیمِ گفتن یا نگفتن قصه با خود قصه‌گو است و تصمیم استفاده از قصه با سازمان. چالش اخلاقی آشتی دادن منافع و قدرت این دو جبهه است.

مخاطب شما چه انتظاری از قصه دارد؟

گزارش «حقایق صادقانه: مستندسازان از چالش‌های اخلاقی کارشان می‌گویند» (تهیه‌شده در سال 2009) به ما یادآوری می‌کند که قصه‌گوها هم در قبال مخاطبان‌شان مسئولیت دارند.

در روایت‌های غیرداستانی، توقع بجای مخاطبان این است که قصه‌‌ی این روایت‌ها حقیقت داشته باشد. مستندسازانی که در گزارش «حقایق صادقانه» با آن‌ها مصاحبه شده بود «معتقد بودند ملزم‌اند روایت یا قصه‌ی حقیقی ارائه کنند، حتی اگر برای انجام این کار مجبور به تحریف، دستکاری یا حذف بعضی چیزها شوند».

در گزارش «حقایق صادقانه» کِن بِرنزِ[2] فیلم‌ساز می‌گوید کشمکش میان وفاداری تام به حقیقت و پوشش دادن حقیقتی بزرگ‌تر را هنگام ساخت فیلمش تجربه کرده است، فیلمی که در مورد هوئی لانگ[3]، فرماندار سابق ایالت لوییزیانا ساخت. او برای نشان دادن این‌که لانگ اغلب در محاصره‌ی بادی‌گاردهایش بود، بین دو عکس مردد مانده بود. یکی از عکس‌ها بادی‌گاردهای همیشگی لانگ را نشان می‌داد که لباس‌های معمولی به تن داشتند. عکس دیگر، بادی‌گاردهایی را نشان می‌داد که یونیفرم پوشیده بودند؛ یک اتفاق نادر. برنز از عکس دوم استفاده کرد چون پیامش را واضح‌تر و سریع‌تر می‌رساند. «من کمی از دقتِ کار را قربانی کردم… اما [واقعاً در عمل هم] این‌طور است؟ این نمونه‌ای تمام‌وکمال از معمایی اخلاقی بود. فیلم با این کار بهتر شد و حقیقتی اساسی را هم زیر پا نگذاشت.»

قدرت دست چه کسی است، چه کسی منفعت دارد و چگونه؟

برخی به قصه‌گوهایشان پول می‌دهند، خواه پاداشی برای مشارکت‌شان و خواه سهمی از فروش. مورد دوم چیزی است که در پروژه‌ی قصه‌ی محله اتفاق افتاده است. این سازمان با دانش‌آموزان دبیرستانی و گروه‌های محلی کار می‌کند تا در مورد زندگی در نیو اورلینز کتاب چاپ کند.

آبرام هایملشتاین، یکی از مدیران این سازمان، می‌گوید: «افرادی که ما با آن‌ها کار می‌کنیم رابطه‌ی غریبی با رسانه‌ها دارند. گزارشگران طبقه‌ی متوسط رسانه‌ها به محله‌های فقیر می‌روند، قصه‌های‌شان را تعریف می‌کنند و پولی هم نمی‌دهند، و در واقع این قصه‌ها را برای فروش تبلیغات و اشتراک مشتری‌ها به کار می‌گیرند. هر چه قصه تحریک‌کننده‌تر، سود شرکت بیشتر. ما برعکسش را انجام می‌دهیم:مردم قصه‌هایشان را تعریف می‌کنند، درست هم تعریف می‌کنند و پایش پول می‌گیرند.»

گروه‌های دیگر پولی نمی‌دهند. بسیاری از مستندسازان نگران‌اند که پول دادن به سوژه‌ها باعث شود قصه‌شان را ـ به قیمت پایمال شدن حقیقت ـ شکلی دیگر نقل کنند، طوری که جذاب‌تر باشد. در سوی دیگر، اگر فقط کسانی مشارکت کنند که می‌توانند از وقت کارشان بزنند و قصه‌هایشان را نقل کنند، نتیجه به شکلی دیگر یک‌طرفه می‌شود.

پرسش دیگر این است که قصه‌گوهای شما، فارغ از پول گرفتن یا نگرفتن‌شان، نقشی در تصمیمات گروه‌تان دارند یا نه. آیا آن‌ها فقط قصه‌هایشان را به شما می‌سپارند یا در تعیین اولویت‌های سازمان و این‌که قصه‌های چه کسی نقل شود هم مؤثرند؟ این پرسش به مسئولیت شما در قبال قصه‌گوها و البته در قبال هدف و مأموریت خودتان برمی‌گردد.

چطور این ملاحظات اخلاقی را رعایت کنیم؟

به این فکر کنید که می‌خواهید قصه‌ی چه کسی را نقل کنید و نسبتش با مأموریت و هدف‌تان چیست. از افرادی که مسئله‌ی اجتماعی مدنظرتان بیشترین تأثیر مستقیم را بر زندگی‌شان دارد، در انتخاب قصه‌ها و قصه‌گوها نظر بخواهید.

به قصه‌گوهایتان اطلاع دهید که از قصه‌شان چگونه استفاده خواهید کرد. در وب‌سایت‌هایی که محتوایتان را در آن‌ها به اشتراک می‌گذارید یک بخش «شرایط استفاده» هم بگذارید یا انگیزه‌هایتان از همرسانی قصه‌شان را توضیح دهید. از قصه‌گوها بخواهید فرم‌های رضایت آگاهانه پر کنند.

از مخاطراتی که ممکن است برای قصه‌گوهایتان پیش بیاید بکاهید. انجام این کار ممکن است به معنی قانون گذاشتن برای کامنت‌های بلاگ یا صفحه‌ی فیس‌بوک و پاک کردن کامنت‌های خارج از قاعده باشد، یا ممکن است باعث شود صورت‌شان را در ویدیو تار کنید یا اسم و مشخصات شناسایی‌شان را در پست بلاگ تغییر دهید.

اگر قصه‌گوهایتان آسیب دیدند، از آن‌ها حمایت کنید. اگر به آن‌ها حمله‌ی کلامی یا فیزیکی شد، موضع‌گیری کنید و از منابع سازمان‌تان برای دفاع از آنان حتماً استفاده کنید.

مترجم: پویان حسن‌آبادی

منبع

—————————————————————————————————-

۱. Chimamanda Adichie: نویسنده‌ی نیجریه‌ای که برخی از کتاب‌هایش به فارسی هم ترجمه شده، از جمله: امریکانا، همه باید فمینیست باشیم، نیمی از خورشید زرد، چیزی که دور گردنت حلقه می‌زند و…

[2] Ken Burns

[3] Huey Long

بیش‌خوانقصه‌گویی در حوزه‌های مختلفناداستان

وردپرس › خطا

یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.