موزه‌ی قصه‌ی آکسفورد که همین چند ماه پیش پس از نوسازی بازگشایی شد تلاشی‌ست برای تقویت پیوند کودکان ــ‌و البته بزرگ‌ترهایشان‌ــ با قصه‌ها. این موزه با فراهم کردن فضایی برای تجربه‌‌های قصه‌محورِ بدیع، بازدیدکنندگانش را به کنکاش بیشتر در دنیای قصه‌ها و خیال‌پردازی و خلاقیت تشویق می‌کند.


 

برای دوستداران ادبیات کودک، موزه‌ی قصه‌ی آکسفورد انگلستان یکی از آن دیدنی‌های ضروری‌ست؛ جایی که چیزهایی مثل حقیقت‌سنج فیلیپ پولمن، نسخه‌ای دقیق از نمادخوان جادویی توصیف‌شده در روشنایی‌های شمالی که شاید هنوز ذره‌های «غبار» روی آن باشند، در آن به نمایش گذاشته‌ شده‌اند. اما تجربه‌ی فراموش‌نشدنی از نزدیک دیدن این وسیله‌ی قطب‌نمامانند و اسرارآمیز فقط یکی از تجربه‌های ادبیات‌محوری‌ست که این موزه برای بازدیدکنندگانش ممکن می‌کند.

بازگشایی این موزه پس از نوسازی‌اش در آوریل گذشته نقطه‌ی اوج پروژه‌ای بیست‌ساله برای بزرگداشت قصه‌ها بود. گرچه آکسفورد خانه‌ی بسیاری از نویسندگان نامدار ادبیات کودک ــ‌مثل فیلیپ پولمن، لوییس کارول، سی‌اس لویس، جِی‌آرآر تالکین، دایانا وین جونز و کاترین راندل‌ــ است، سطح بی‌سوادی کودکان در این شهر بالاست و در سال 2010 یکی از پایین‌ترین رتبه‌های کشوری را در حوزه‌ی خواندن و نوشتن داشت.

کیم پیکین، بنیانگذار موزه‌ی قصه، می‌گوید «همه‌ی پروژه‌های گوناگونی که در طول این سال‌ها اجرا کرده‌ایم نشان داده‌اند که می‌توانیم چقدر تأثیرگذار باشیم. می‌توانیم به بچه‌ها کمک کنیم به قصه‌ها علاقه‌مندتر شوند و به خواندن ترغیب‌شان کنیم. چنین چیزی می‌تواند تأثیر واقعاً چشمگیری بر گنجینه‌ی واژگانی بچه‌ها بگذارد و در خواندن و نوشتن هم تقویت‌شان کند.»

 

تجربه‌ی بازدید از موزه‌ی قصه

بیشه‌ی زمزمه که بچه‌ها در آن می‌توانند قصه‌ها و حکایت‌های خیالی را از درخت‌های سخنگو بشنوند و کتابخانه‌ی سحرشده که بازدیدکنندگانش به صحنه‌های شبیه‌سازی‌شده‌ی بعضی از مشهورترین قصه‌های کودکان انگلستان پا می‌گذارند از جمله نمایشگاه‌های دائمی این موزه‌اند.

پیکین می‌گوید «می‌خواستم همان حسی را که با کتاب خواندن پیدا می‌کنید خلق کنم، همان حسی که وقتی در دنیای قصه پرسه می‌زنید باعث می‌شود فراموش کنید دارید به علامت‌های روی صفحه‌ای سفید نگاه می‌کنید. کل این دنیا را شما در ذهن‌تان خیال می‌کنید و بعد در قصه غرق می‌شوید.»

بازدید از موزه‌ی قصه تجربه‌ای کاملاً تعاملی‌ست. بازدیدکنندگان می‌توانند دستی به کت‌های خز نارنیا بکشند، با خنجر ظریف دری به آکسفوردِ پولمن باز کنند، در شگفتزار نگاهی به درون سوراخ‌های خرگوش‌ها بیندازند، روی کاناپه‌ی سفیدبرفی بنشینند یا در اتاق هنری زلزله گشتی بزنند. موزه فضاهای دلنشینی هم برای قصه‌گوییِ راهنماهای آموزش‌دیده‌اش و همچنین بچه‌ها و اعضای خانواده‌هایشان دارد.

به قول پیکین، «وقتی می‌بینید که یک بچه و یک بزرگسال با یک کتاب و اسباب‌بازی‌های مربوط به قصه‌اش روی تخت بزرگ موزه ولو شده‌اند، می‌فهمید که لحظه‌ی خیلی خاصی را با هم تجربه می‌کنند.» او می‌گوید الهام‌بخشی به والدین و کودکان برای برقراری ارتباط از راه قصه‌ها بخشی از رسالت موزه است. «خیلی مشتاقیم که بازدیدکنندگان را وقتی این‌جا هستند به‌ یک جور قصه‌گو تبدیل کنیم.»

او امیدوار است که بازدید از موزه‌ی قصه، علاوه بر تجربه‌ی دوست‌داشتنی برانگیختن «حس شگفتی و لذت» در کتابخوان‌های همه‌ی گروه‌های سنی، نگاه کودکان عصر دیجیتال به قصه و کتاب را هم تغییر دهد. «ما امیدواریم مردم متوجه شوند که قصه‌ها مهم، بسیار غنی و متنوع‌اند و بزرگ شدن با طیفی از قصه‌های گوناگونی که در زمان‌ها و مکان‌های مختلف اتفاق می‌افتند تجربه‌ای عالی‌ست.»

او منتقد رویکرد دولت انگلستان به نقش ادبیات کودک در مدرسه‌هاست و می‌گوید «معلم‌های واقعاً الهام‌بخشی در مدرسه‌ها هستند اما دست‌شان از لحاظ زمان و منابع بسته است و بودجه‌ی کتابخانه‌های مدرسه‌ها هم کم‌تر و کم‌تر می‌شود.»

کرولاین جونز، دیگر مدیر موزه، هم دغدغه‌ای دارد: «وقتی به این فکر می‌کنید که معلم‌ها هر روز و هر روز با چه چیزهایی مواجه‌اند، می‌بینید چیزی که از همه راحت‌تر از تجربه‌ی کلاس‌ها حذف می‌شود خیال‌پردازی و خلاقیت است. چطور می‌شود لذت کتاب خواندن را کشت؟ با نادیده گرفتن قصه و تمرکز روی تلفظ‌ها و هجاها و جنبه‌های مکانیک متن.»

شعار موزه‌ی قصه این است: اگر دودلی، با قصه شروع کن. «در واقع، اگر روی قصه تمرکز کنید، قسمت سخت کار را برایتان انجام می‌دهد. اما انگار ما در این زمینه به بیراهه رفته‌ایم.»